کوچههای درختی
اصفهان پر از کوچهها و گذرهایی است که نامشان پاچنار است. دقت در اسامی کوچهها و خیابانهای قدیمی ما را متوجه نوع تفکر گذشتگانمان میکند. برای مثال اسم «پاچنار» حکایت از درخت چناری در روزگاران گذشته دارد که در پای آن محوطهای برای گعدهکردن پیرمردان وجود داشته است. باید اعتراف کرد که برخی از درختان این شهر بهقدری برایمان روزمره و عادی شدهاند که بودونبودشان یکسان شده است؛ درحالیکه کافی است کمی نگاهمان را تغییر دهیم تا متوجه شویم بسیاری از این پدیدههای عادی بهقدری جذاب است که غفلت از آنها بهمثابه پشیمانی است.
کاج توحید
مثال ساده این موضوع درختی است که در خیابان توحید بعد از خیابان مهرداد در وسط یک زمین لایزرع واقعشده و در پشت ساختمانهای مجلل رها شده است. درخت کاج زیبایی که حکایت از باغی از باغهای سیچان قدیم دارد؛ کاج بلندقامتی که اگرچه سالهاست گرد مرگ بر رخسارش پاشیده است و خبری از سبزی شاخسارانش نیست، ولی گویی دستانش را در تمنای آب به هر سو دراز کرده است و تصویری همانند نقاشیهای ژاپنی خلق کرده است. مانند این درخت در اصفهان زیاد وجود داشته و دارد که از فرط قدرنادیدگی قطعشدهاند و دیگر فقط در عکسهای قدیمی میتوان نشانی از آنها یافت.
چنار دالبیتی در شعر کیوان
درخت معروفی که از یاد آن نمیتوان غافل شد چنار دالبیتی در جوار قبرستان دارالبطیخ در محله احمدآباد و خیابان خواجه نظامالملک است که اگرچه دیگر وجود ندارد، اما ردش را نهتنها در یادها و خاطرات مردم عامی کوچه و خیابان که در شعر کیوان قدرخواه، بهعنوان یکی از پیشروترین شاعران معاصر این شهر هم میتوان پیدا کرد؛ درختی که مردم به یاد دارند از فرط بزرگی مغازهای در داخل بدنهاش وجود داشته است و امروزه اثری از هیچکدام از اینها نیست. کیوان در بخشی از شعر بلند چنار دالبتی آن را سرسبز توصیف میکند و مینویسد:
در آنسوی صخره و جاده شنزار
پای چنار سبز کهنسال
میوه را چیدهام
دراز کشیدهام
و آب را نوشیدم
اما همواره در پشتم
صدای زنجیرهای زمان را میشنوم
چند سال است اینجا ایستادهام
هزار سال است شاید
چنار سرخ و سبز دالبتی
امروز کدام روز است؟
نام من چیست؟
تشخصسازی درختان
مثال دیگرش کاجی است که در پارکینگ مجاور سینما ساحل وجود داشت. درختی در کنار دیوار شرقی که عمرش دستکم به اوایل دهه 20 میرسید؛ کاجی که اگرچه خشک بود ولی زیبا بود. حضورش آرامشبخش بود. دستکم یک ویژگی تشخصساز برای پارکینگ محسوب میشد و آن را میشد اینگونه تعریف کرد: پارکینگی که درخت کاج زیبایی در گوشهاش دارد. همین ویژگی منحصربهفرد این پارکینگ را از سایر پارکینگها متمایز میکرد. باید پرسید این کاج چه مزاحمتی برای چه کسی داشت که آن را قطع کردند و تکهتکه کردند و به دور انداختند؟
درختان بهمثابه جاذبه گردشگری
وجود درختان را اما تنها به زیبایی و کاربردشان نباید تقلیل داد. درختان هویت یک شهرند، ریشه در آیینها و آدابورسوم و اسطورههای ما دارند و مهمتر از همه اینکه موجوداتی زندهاند و شاهدان روزگار ما. چطور میشود مثلا خیابان عباسآباد را بدون چنارهای سربه فلککشیده تصور کرد؟ درختانی که در سفرنامههای سیاحان اروپایی قرون گذشته هم نامشان به چشم میخورد.
درختان در سفرنامه شاردن
شاردن در سفرنامهاش بارها درباره درختان اصفهان مینویسد. در بخشی از فصل «سفر از شیراز به اصفهان» مینویسد: من هرگز درصدد ترسیم نقشه اصفهان برنیامدم و آن را نکشیدم، دورنمای آن را نیز جز آنچه در آغاز این سیاحتنامه آمده طرح نکردم. چراکه این شهر بسیار نامنظم است و از هر سو که بنگریم بسان جنگلی انبوه و پردرخت مینماید که از خلال درختان سر به آسمان کشیدهاش چندین گنبد و مناره و گلدسته جلوهگری میکند.
یا در بخشی دیگر مینویسد: … ازآنجاکه بگذریم به بازاری میرسیم که خانه بسیار بزرگی در آخر آن است. این خانه را میرزا معین یکی از بازرگانان ثروتمند هندی ساخته است و مسجدی نیز نزدیک آن است. در صحن این مسجد درختی کهنسال قرار دارد که مورداحترام دینداران است و پرهیزکاران و مؤمنان در زیر آن با خلوص نیت و اعتقاد صافی به عبادت میپردازند و بیشتر از آنچه در مسجد نماز میگزارند، در پای درخت نماز میخوانند. مسلمانان بر این باورند که بقای درختان کهن حاصل توجه و برکت نظر امامان و مقدسان به آنهاست و بسی از آنان بسیار سال در سایه این درختان به عبادت پرداختهاند.
در بخشی دیگر درباره چنار هزارساله شاهحسن در محله خواجو مینویسد و اینطور توضیح میدهد: ایرانیان اینگونه درختان کهنسال را درخت فاضل یعنی درخت عالی مینامند و معتقدند خدای یگانه و دانا چند قرن آنها را سرسبز و خرم نگهداشته تا خداترسان و درویشان و پارسیان راستین در سایه آنها به عبادت و پرستش ذات لایزال بپردازند.
شاردن همچنین درباره درختان دیگری در اصفهان نظیر چنار کهنسال در محله پاچنار سوخته مینویسد و روایتی از چناری در گوشه قبرستانی بیرون شهر میآورد که داستانی جذاب است: در گوشهای از قبرستان چنار کهنسال دیگری است که آن نیز در نظر مردم ازجمله درختان فاضل است. تنه این درخت توخالی و همانند غاری کوچک است. در آنجا زاهدی معتکف است و روزگار را به ریاضت و عبادت میگذراند و آن درخت را به سبب کهنسالیاش حرمت مینهد.
همچنین از صنوبری بسیار کهنسال دریکی از باغهای حوالی بابا رکنالدین نام میبرد که چند قرن عمر دارد و آن را خالِ عراق مینامند. همه اینها نشان از اهمیت درختان در اصفهان و درک این موضوع توسط شاردن است.
غفلتی که باعث پشیمانی است
نکته دیگری که نباید از آن غافل شد لزوم توجه به داشتههایمان در جهت توسعه گردشگری است. وجود درخت کاج عظیمالجثه در محوطه تکیه میر یا درختان سوخته چنار در محوطه مسجد لنبان هرکدام بهتنهایی یک جاذبه هستند که گردشگر را به تحیر وامیدارد. شاید همین حالا که این یادداشت نوشته میشود درخت کاج قدیمی خیابان توحید در سودای ساخت آپارتمانی دیگر در حال بریدهشدن باشد؛ ولی اگر مردمی هوشیار باشیم از همین درخت میتوانیم برای جذب گردشگر استفاده کنیم.
کافی است محوطه اطراف درخت، مکانی صرفا برای نشستن وجود داشته باشد و آنوقت دیگر این کاج یک درخت معمولی نیست. هویتی دارد و آن را بهعنوان یک پلازای شهری میتوان تعریف کرد.
درختانِ هویتساز
درباره درختان اصفهان بسیار میتوان نوشت. هنوز بسیاری از درختان کهنسال اصفهان را کسی نمیشناسد. کسی مثلا خبر از درخت چنار داخل مسجد گورتان ندارد. درختی بهراستی عظیمالجثه و شگفتانگیز که در درون مسجد قرار دارد و مردم در کنارش هرروز نماز میخوانند. کسی خبر از چنار شیرعلی در محله گورت ندارد. چناری که هر شب جمعه مردم در پای آن مینشینند و نذری درست میکنند و این خود جدای از بحث گردشگری، بخشی از هویت مردمان این سرزمین است. هویتی که بهسادگی نباید آن را فراموش کرد و از کنارش گذشت.