چرا گوش دادن به آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز حالمان را خوب می‌‌کند؟

بسیاری از ما آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز را دوست داریم و از شنیدنشان لذت می‌‌بریم؛ اما چرا؟ غم و ناراحتی احساسی است که ما معمولاً تلاش می‌‌کنیم از آن اجتناب کنیم. اگر از یک آدم فضایی بپرسیم، احتمالاً می‌‌گوید که توقع دارد چنین آهنگ‌‌هایی آدم‌‌ها را افسرده کند و برایشان ناخوشایند باشد.
بااین‌‌حال، موسیقی غم‌‌انگیز ما را در خود غرق و حالمان را خوب می‌‌کند؛ اما واقعاً چرا گوش دادن به آهنگ‌‌های غمناک این‌‌قدر حس خوبی دارد؟

تاریخ انتشار: 14:16 - دوشنبه 1400/09/29
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه

تحلیل زیست‌‌شناختی موسیقی غم‌‌انگیز

اجازه دهید بحث را با نظریات زیست‌‌شناختی شروع کنیم. وقتی در زندگی واقعی کسی یا چیزی را از دست می‌‌دهیم یا در درد و رنج دیگران شریک می‌‌شویم و با آن‌‌ها همدلی می‌‌کنیم، هورمون‌‌هایی مثل پرولاکتین و اکسی‌‌توسین در درون ما آزاد می‌‌شوند. این هورمون‌‌ها به ما کمک می‌‌کنند تا با غم فقدان و احساس درد و رنج کنار بیاییم چون کاری می‌‌کنند که ما آرام و دلگرم شویم و تسلی پیدا کنیم.
حس کردن درد و رنجی که خواننده از آن حرف می‌‌زند یا به خاطر آوردن غم‌‌های شخصی‌‌مان می‌‌تواند باعث بروز این تغییرات شیمیایی در درون ما شود؛ بنابراین، وقتی روی یک آهنگ غم‌‌انگیز کلیک می‌‌کنید، شاید یک‌‌جورهایی مثل این باشد که به یک سرم مورفین استعاری در بدن خودتان وصل می‌‌شوید.
البته دانشمندان هنوز در این مورد به اتفاق‌نظر نرسیده‌‌اند و بنابراین نمی‌‌توان به‌‌طور قطعی چنین نظریه‌‌ای را تأیید کرد. به‌‌عنوان‌‌مثال، یکی از مطالعاتی که در این زمینه انجام شد، نتوانست هیچ‌‌گونه شواهدی بیابد که نشان‌‌دهنده بالا رفتن سطح پرولاکتین درنتیجه گوش دادن به موسیقی غم‌‌انگیز باشد. بااین‌‌حال، مطالعات دیگر به نقش پرولاکتین و اکسی‌‌توسین در ایجاد حس خوب حاصل از شنیدن آهنگ‌‌های غمناک اشاراتی داشته‌‌اند.

تحلیل روان‌‌شناختی موسیقی غم‌‌انگیز

یکی از دلایل کلیدی که باعث لذت بردن ما از آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز می‌‌شود این است که چنین آهنگ‌‌هایی عمیقاً ما را «متأثر می‌‌کنند». این تجربه گاهی اوقات «کاما موتا» (kama muta) نیز خوانده می‌‌شود، اصطلاحی در زبان سانسکریت که به معنای «متأثرشده از عشق» است. این احساس عمیق می‌‌تواند باعث لرزه، مورمور شدن (مو به تن سیخ شدن)، غرق شدن در سیلی از احساسات (ازجمله احساسات رمانتیک و عاشقانه)، حس گرمی در قفسه سینه و احساس شعف و سرخوشی شدید شود.
اما چه می‌‌شود که چنین احساسی به ما دست می‌‌دهد؟ نویسنده آمریکایی، جیمز بالدوین، این‌‌گونه به این پرسش می‌‌پردازد: «چیزهایی که بیش از همه مرا عذاب دادند، دقیقاً همان چیزهایی بودند که مرا به تمام مردمان زنده، تمام کسانی که تاکنون زنده بوده‌‌اند، وصل می‌‌کردند.» به‌‌عبارت‌‌دیگر، وقتی به‌‌طور ناگهانی احساس نزدیکی بیشتری به آدم‌‌های دیگر می‌‌کنیم، ممکن است نوعی حس تأثر عمیق به ما دست بدهد.
پس آدم‌‌هایی که بیش از همه تحت تأثیر موسیقی غم‌‌انگیز قرار می‌‌گیرند، کسانی هستند که توانایی بالایی در همدلی و همدردی با دیگران دارند. درواقع، وقتی به یک آهنگ غم‌‌انگیز گوش می‌‌دهیم، شاید دلمان بخواهد سری به ویدئوهایی بزنیم که مردم در آن‌‌ها به این آهنگ واکنش نشان داده‌‌اند تا بفهمیم که دیگران نسبت به آن چه احساسی داشته‌‌اند. بدین ترتیب می‌‌توانیم با دیگران در یک تجربه احساسی شریک شویم. این حس اشتراک اجتماعی باعث می‌‌شود بیشتر تحت تأثیر آن آهنگ قرار بگیریم و احساس آسودگی و تعلق را هم در ما برمی‌‌انگیزد.
یک توضیح دیگر هم این است که موسیقی غم‌‌انگیز می‌‌تواند دوست ما باشد. این نوع موسیقی می‌‌تواند به‌‌عنوان یک بدل اجتماعی عمل کند. به‌‌عبارت‌‌دیگر، گوش دادن به موسیقی غمناک مثل هم‌‌صحبتی با یک دوست خیالی است، دوستی که بعد از تجربه فقدان با شما همدردی می‌‌کند و تکیه‌‌گاهتان می‌‌شود.
یادآوری خاطرات لحظات مهم زندگی‌تان هم می‌‌تواند این حس تأثر عمیق را در شما برانگیزد. برخی آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز به‌‌شدت نوستالژیک هستند؛ پس شاید این حسِ نوستالژی باشد که ما از آن لذت می‌‌بریم و نه غم و ناراحتی.
درواقع، وقتی مردم به موسیقی غم‌‌انگیز گوش می‌‌کنند، تنها حدود 25 درصد از آن‌‌ها واقعاً احساس ناراحتی می‌‌کنند. مابقی احساسات مرتبط دیگری را تجربه می‌‌کنند که معمول‌‌ترین آن‌‌ها همین حس نوستالژی است. تجربه نوستالژی می‌‌تواند احساس همبستگی اجتماعی را در ما تقویت کند، حس پوچی و بی‌‌معنایی را تخفیف دهد و از نگرانی و اضطرابمان هم بکاهد.
یک نظریه روان‌‌شناختی کاملاً متفاوت هم این است که آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز مثل باشگاه‌‌های احساسی عمل می‌‌کنند. این آهنگ‌‌ها فضای ایمن و کنترل‌‌شده‌‌ای را در اختیار ما قرار می‌‌دهند تا بتوانیم در آن به کاوش ناراحتی صوری و شبیه‌‌سازی‌‌شده بپردازیم.
ناراحتی شبیه‌‌سازی‌‌شده این امکان را برای ما فراهم می‌‌کند که بتوانیم این حس را تجربه و آزمایش کنیم و چیزهای بیشتری درباره آن یاد بگیریم. می‌‌توانیم حس همدلی و همدردی را در خود تقویت کنیم، یاد بگیریم که چطور مسائل را از زاویه دید دیگران ببینیم و پاسخ‌‌ها و واکنش‌‌های متفاوت به حس ناراحتی را امتحان کنیم. شاید این تجارب بتوانند آمادگی ما را برای مواجهه با مصائب واقعی بالا ببرند. احتمالاً این تجارب آموزشی به‌‌مرورزمان تکامل پیدا کرده و لذت‌‌بخش شده‌‌اند تا افراد به استفاده از آن‌‌ها ترغیب شوند.

درک معنای غم

یک گزینه دیگر هم این است که شاید دلیل لذت‌‌بخش بودن چنین آهنگ‌‌هایی غمناک بودن یا نوستالژیک بودن آن‌‌ها نیست. شاید این آهنگ‌‌ها فقط به این دلیل لذت‌‌بخش‌‌اند که زیبا هستند، همین! و شاید در چنین آهنگ‌‌هایی حس غم و ناراحتی فقط به‌‌طور تصادفی با زیبایی همراه شده باشد. درهرحال، پژوهش‌‌ها نشان داده است که مشاهده زیبایی و فضائل اخلاقی هم می‌‌تواند حس عروج و تعالی را در افراد برانگیزد، آن‌‌ها را عمیقاً تحت تأثیر قرار دهد و برایشان منبع الهام باشد.
گذشته از این‌‌ها، می‌‌توانیم از منظر فرهنگی هم به این پدیده بپردازیم؛ به‌عبارت‌دیگر، می‌‌توانیم لذت حاصل از گوش دادن به آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز را در قالب معانی و مفاهیمی که به کمک این آهنگ‌‌ها درک می‌‌کنیم، تعریف کنیم. چنین آهنگ‌‌هایی تجارب دشوار زندگی را دستمایه قرار می‌‌دهند و به ما کمک می‌‌کنند تا به آن‌‌ها معنا بدهیم.
کارکرد بخش بزرگی از آثار هنری تراژیک هم همین است؛ یعنی درد و رنج و غم جهان را دستمایه قرار می‌‌دهند و به آن‌‌ها معنا می‌‌بخشند. همان‌‌طور که فیلسوف آلمانی، فریدریش نیچه، گفته است، «کسی که یک چرایی برای زندگی کردن داشته باشد، با هر چگونه‌‌ای کنار خواهد آمد».
و درنهایت اینکه آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز برای افراد مختلف معانی متفاوتی دارند. برخی از آدم‌‌ها برای تأمل و تفکر به موسیقی حزن‌‌انگیز گوش می‌‌کنند، برخی برای رسیدن به حس تعلق و گروهی دیگر هم برای آرامش یافتن. برخی از ما برای تجربه زیبایی به چنین آهنگ‌‌هایی گوش می‌‌سپاریم، برخی برای تسلی یافتن و گروهی هم برای یادآوری خاطرات خوش گذشته.
اما آهنگ‌‌های غم‌‌انگیز برای همه ما یک پیام مشترک دارند و آن هم این است که شما در غم و درد خود تنها نیستید. این آهنگ‌‌ها به ما کمک می‌‌کنند تا درد دیگران را احساس کنیم، رنج‌‌های خود را به اشتراک بگذاریم و به مردمان حال و گذشته متصل شویم؛ و در این اشتراک انسانیت زیبایی موج می‌‌زند.

این ترجمه برگرفته از مقاله‌‌ای است به قلم سایمون مک‌کارتی جونز، دانشیار روان‌‌شناسی بالینی و عصب‌روانشناسی در کالج ترینیتی دوبلین، که در تاریخ 17 نوامبر 2021 در وب‌‌سایت کانورسیشن (theconversation.com) منتشر شده است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط