به گزارش اصفهان زیبا؛ 1.پیش از هر چیز باید گوشزد کنیم که آنچه تستهای تیپ شخصیتی از شخصیت ما بیان میکنند، لزوما ثابت نیستند و اینگونه نیست که انسان تا آخر عمر نتواند آنها را تغییر دهد؛ بلکه تجربه نشان داده که شخصیت انسانها قابلتغییر است.
این مهم حتی در علم کلام نیز قابلاثبات است؛ زیرا مطابق با عقاید اسلامی، انسان دارای اختیار و آزادی است و اوست که مسیر آینده خود را انتخاب میکند و میتواند سرنوشتش را رقم بزند. این انسان است که میتواند بر اساس ذات الهی خود موفق شود تا از تیپ شخصیت پیشینش عبور کند و وارد مرحلهای دیگر شود.پیش از هر چیز باید بدانیم که تیپ شخصیتی و جواب این گونه تستها بههیچوجهه نشانه جبر نیست و انسان میتواند از آنچه هست، فراتر برود.
2.تیپ شخصیتی را نمیتوان منکر شد؛ زیرا انسانها در نقطه شروع با هم برابر نیستند. همانگونه که کودکی که در خانوادهای دانشمند و وارسته بزرگ میشود، با کودکی که در خانوادهای پست و جنایتکار بزرگ میشود، نقطه شروع مشترکی ندارند. هرچند هر دو درنهایت میتوانند به کمال انسانی برسند، در ابتدا برای این دو، راه مشترکی تصور نمیشود.یا در مثالی دیگر میتوان از زن و مرد صحبت کنیم. زن و مرد به دلیل اختلافهای زیستی، شرایط یکسانی ندارند و نمیتوان گفت که زن و مرد در تمامی جهات برابرند.
اختلاف در تیپهای شخصیتی چیزی شبیه همین اختلافهاست. اگر کسی مبحث تیپهای شخصیتی را منکر شود، مانند این است که مبحث تفاوتها در زن و مرد را منکر شده است و میدانیم که در نگاه اسلامی زن و مرد در نقطه شروع، شرایط یکسانی ندارند؛ هرچند کمال انسانی مشترکی دارند.اصل وجود تفاوتها در انسانها و گوناگونی تیپهای شخصیتی و تأثیراتی که هر تیپ روی زندگی اشخاص دارد، نمیتوان منکر شد؛ همانگونه که در مسیر زندگی جبرهای ناخواستهای بر سر راه همه ما قرار دارد که نمیتوان آنها را نادیده انگاشت.
3.مطابق با آنچه گفته شد، برای هر انسانی از سر اجبار تیپی هست و این تیپها از سر اختیار قابلتغییرند. آن چیز که مهم است در این مقام بدانیم، توجه به اهمیت و دشواری موضوع است. درست است که تیپ انسانها قابلتغییر بوده، اما این مهم امری بسیار دشوار است و بهراحتی رخ نمیدهد و اینگونه نیست که این اتفاق یکشبه بیفتد.
درست است که ارادهها در یکشب عزم بر تغییر میکنند، اما برای تغییر تیپهای شخصیتی نیازمند گذر زمان هستیم. تیپ ما تغییر نمیکند؛ مگر با استمرار و مداومت. با حرکات انفجاری در خلقیات انسانی، تغییر رخ نمیدهد (هرچند منکر استثناها نیستیم). ممکن است مشمول نگاه خاص حضرت حق شود و بهیکباره در قلب او انقلابی رخ دهد؛ اما معمولا تربیت چنین چیزی نیست و آدمیان گامبهگام مسیر بهبود را طی میکنند.
4.بیان شد که مسیر تغییر نیازمند زمان است. مسائل زمانبری مانند تمرکز بر تحصیل، بسته به خاصبودن نوع تحصیل، تیپ شخصیتی را تغییر میدهند. مکان زندگی و نوع اطرافیان قطعا از مسائل تأثیرگذار است. نوع شغل و فضای حاکم بر آن در شکلگیری شخصیت انسان مؤثر است. اینها همه مواردی است زمانبر که اثرگذاری آنها بر خلقوخو واضح است؛ اما آن چیزی که بیش از هر مقوله دیگر تیپ شخصیتی افراد را متحول میکند،ازدواج است.
با ازدواجهایی که به جدایی میانجامد، کاری نداریم؛ منظور ما ازدواجهایی است که انسان به خود تطابق را یاد میدهد. بیشک هیچ همسری نیست که کاملا در تفاهم و تناسب با ما آفریده شده باشد.ازدواج یعنی آنکه شما با کس دیگری به صورت مشترک زندگی کنید؛ درحالیکه تیپ شخصیتی شما آن هماهنگی صددرصدی را با او ندارد. همین مطلب موجب تحمیل فشار و تلاش بر وفقدادن با اوضاع میشود و چنانچه این مسیر را شخص ادامه دهد، از آنجا که زندگی خانوادگی مبحثی مستمر و بیوقفه است، حتما به تغییراتی در تیپ شخصیتی منجر میشود.
5.موضوع تیپهای شخصیتی با مبحث سیروسلوک الی الله نیز نسبت بالایی دارد؛ به این معنا که هر شخصی بنا به تیپ شخصیتی خود نقاط قوتی دارد که همین نقاط قوت میتواند راه و مسیر هدایت را برای او هموار کند؛ برای مثال، شخصی را فرض کنید که بسیار فعال و گشادهدست است. چنین شخصی میتواند بر همین صفت مثبت خود پافشاری کند و با ثبات قدم در راه خیررسانی به دیگران، سلوک الی الله کند. این سخن به این معناست که تیپ شخصیتی این شخص آمادگی بیشتری برای این صفت دارد و او هماکنون انرژی بالایی برای امور بیرونی دارد؛ لذا باید از همین صفت او استفاده شود و از این رهگذر او را به سمت امر خیر و مدام خداییترشدن رهنمون ساخت.
6.تیپهای شـخصیتی میتوانند مددکار علم اخلاق باشند. تیپشناسی به ما نشان میدهد که دقیقا مشکل ما در کجاست؛ برای مثال، تیپشناسی به ما میگوید که نظم در ما بسیار کم است؛ لذا در نظام خودسازی باید به سمت نظم بیشتر برویم و بر این خصیصه تأکید کنیم یا آنکه تیپشناسی به ما میگوید که اکنون نظام منطقی و استدلالی ضعیفی داریم که باید برای تقویت آن بکوشیم یا آنکه در تیپشناسی به این نتیجه میرسیم که عیب بزرگ ما، قضاوتهای عجولانه است؛ در این وضعیت باید به سراغ متون دینی و علمای اخلاق برویم و برای این درد، چارهجویی و طلب دوای صبر کنیم.
7.تا پیش از انتخاب، موظف هستیم به چگونگی تیپ شخصیتی خود رجوع کنیم و در تحصیل، شغل و ازدواج به دنبال تیپی بگردیم که تناسب بیشتری با ما داشته باشد. ما مأمور به آزار دادن خود نیستیم. ما باید به این فکر کنیم که در چه حالتی میتوانیم به بهترین بازدهی و بهترین جواب برسیم. تمام این حساسیتها و تأکید بر تیپهای شخصیتی تا پیش از ورود به موضوع لازم است؛ اما هنگامیکه انتخاب صورت گرفت، ازآنپس وظیفه شخص، تطابق بیشتر است.
بعد از انتخاب رشته دانشگاهی چندان معنا ندارد که کسی مدام بگوید این رشته مناسب من نیست؛ بلکه دانشجو باید نهایت تلاش خود را داشته باشد. باید همواره به خاطر بسپاریم که قسمت اندکی از ماجرای موفقیت به انتخاب اولیه برمیگردد و بخش اصلی آن به نوع عملکرد ما در ادامه مسیر بستگی دارد. اینکه رشته تحصیلی خود را خوب انتخاب کنیم، بحثی است و اینکه در طول سالهای تحصیل، خوب درس بخوانیم، بحث مهمتری است. به خاطر داشته باشیم که انسان با قوت اراده خود توان تطبیق با شرایط را دارد حتی شرایطی که به اجبار در آن قرار گرفته است.