به گزارش اصفهان زیبا؛ اقتباس از آثار ادبی در مدیومهای مختلف در سراسر دنیا بهخصوص سینمای غرب جایگاه پررنگی دارد؛ بهطوری که متون ادبی و داستانی را میتوان منبعی پرمایه برای فیلمنامههای صنعت سینمای غرب دانست. اما این قالب ادبی در سینمای ایران چه جایگاهی دارد؟
نجمه تدین، مدرس داستاننویسی و داور جشنوارههای داستانی است و آثاری را نیز در حوزه ادبیات داستانی برای کودکان و نوجوانان نگاشته است. با او درباره جایگاه اقتباس در تولیدات تصویری کشورمان گفتوگوی کوتاهی کردهایم و شما را به خواندن آن دعوت میکنیم.
تا به حال پس از مطالعه کتابی برایتان پیش آمده که بگویید «کاش انیمیشن یا فیلمش هم ساخته شود»؟ و برعکس، پس از دیدن انیمیشن یا فیلمی دلتان خواسته کتابش را هم داشته باشید؟
بله، از کودکی این آرزو را داشتم. وقتی کتابی را میخواندم، تصاویرش را در ذهنم مجسم میکردم در ذهنم فیلمش را میساختم، گاه روند حوادث و پایان را عوض میکردم و ساعتها با صحنهها و دیالوگهای شخصیتها، سرگرم میشدم. مانند مهمانهای ناخوانده.
میان ادبیات کودک و نوجوان غرب و ایران برای اقتباس تصویری تفاوتی میبینید؟
در غرب اقتباس تصویری بهعنوان یک صنعت بسیار پررونق است. منظور تصویرسازی و استفاده از زبان تصویر است. در عامترین شکل میشود از لگوسازی و استفاده گسترده از لگو و برندسازی مثال زد. درباره قصهها و داستانها، مثلا به داستان «تن تن» نگاه کنید. خب قصه این کار نمونههایی از نژادپرستی دارد؛ اما منظورم از این مثال پرداختن به آنها نیست. «تنتن» یک کمیک تصویری است که آن را در مدیومهای مختلف تکثیر کردهاند، اقتباس سینمایی و انیمیشن، در تئاتر و در نمایشهای رادیویی و کاراکترسازیهای شهری.
کاراکترسازیهای شهری تنتن الان یکی از جاذبههای گردشگری بلژیک است، ساخت موزه تن تن و بعد ایجاد صنعت کمیک در بلژیک، نوشتن و ساخته شدن مجموعه «لوک خوششانس».یکی دیگر از قهرمانان محبوب صنعت کمیک بلژیک، ریک هوچت است: یک روزنامهنگار و کارآگاه آماتور و متخصص حل کردن پروندههای جنایی مرموز شخصیتهای فراطبیعی. یا شخصیت کمیک گربه چاق. و خب بله، روند و جریانی که داستانها در غرب جلو میروند، با ما خیلی فرق دارد. در آنجا داستان میتواند پر و بال بگیرد، از دل حوادث و جریان زندگی مردم نوشته شود و مسیر خودش را جلو برود و شرایط هم برای جلو رفتنش مهیا باشد.
کدام ژانر را برای تولید فیلم و تئاتر و همچنین پاسخگوی نیاز کودک و نوجوان میدانید؟
به گمانم همه ژانرها این قابلیت را دارند. فرقی نمیکند که یک اثر فانتزی باشد یا رئال؛ همان طور که ما در سالهای اخیر در انیمیشن، خلق فانتزیهای قابل قبولی را داشتهایم و کودک و نوجوان به همهشان نیاز دارد.
با اینکه در گذشته تولیدات اقتباسی موفق و ماندگاری همچون «قصههای مجید» داشتهایم؛ به نظرتان چرا در دهههای گذشته دیگر خبری از این آثار تصویری قوی و ماندگار نیست؟ ایراد به قلم و موضوعات نویسندهها برمیگردد یا توانایی تولیدکنندگان فیلم و سریال؟
هر دو. «قصههای مجید» چیزی بود از جنس مردم، نوشتهای بود که مرادیکرمانی با بودن و لمس زندگی بچههای اواخر دهه پنجاه و شصت نوشت و بعد پوراحمد با انتخابهای عالی از شخصیتها گرفته تا لوکیشنها، یک اثر ماندگار خلق کرد و خوب رها شد! چیزی که میتوانست تبدیل یه یک صنعت شود! مدتی قبل خانه بیبی را تبدیل به یک اقامتگاه کردند.
کارهایی از این دست میشد در طول این سالها اتفاق بیفتد؛ اما حالا فرصت از دست رفته است. خوبی «قصههای مجید» این بود که فقط قصه را نشان میداد. در صدد بیان و گفتن یک شعار و حرف نبود. اینکه یک قصهای نوشته شود و تویش حرف هم باشد، کاری است که بهصورت طبیعی در هر اثری میآید. اما اینکه بر اساس یک موضوع بشینیم و قصه بنویسیم و بعد همانها را هم انیمیشن کنیم، میشود این اوضاعی که الان هست. چیزی ماندگار نمیشود.
اینکه میفرمایید آیا آثار قوی نیست، چرا هست. نویسندگان ایرانی که خوب بنویسند و قویتر، کم نیستند؛ اما وقتی یک انیمشین تولید میشود، سراغ آن نویسنده متبحر نمیروند. سراغ این نمیروند که اثر او را اقتباس کنند. الان آدم شبکه پویا را که نگاه میکند، توی انیمیشن تازهساختی از این میگوید که بچه خوبی باش! خب نویسنده سادهترین چیزها درباره کودک را نمیداند. ترانه «خوشحال و شاد و خندانیم» را چند وقت پیش دیدم، آمده بودند شعر را تغییر داده بودند، خب چرا؟ یک شعر ساده کودکانه برای شادی کودک است، چرا باید مفهمومی به آن چسبانده شود؟ بودجهای است که برای منظور خاصی اختصاص داده شده است و خب اوضاع همین میشود.