گفت‌وگو با اهالی محله قائمیه و شنیدن درد‌دل مردم ساکن در دل کوه

زندگی در کوچه‌های منتهی به کوه

پیرمرد‌ها نشسته‌اند روی نیمکت چوبی وسط فضای سبزی که حالا دیگر سبزی ندارد. سنشان از 70 گذشته و گرد پیری نشسته لابه‌لای چروک‌های صورتشان.

تاریخ انتشار: 13:54 - سه شنبه 1403/10/11
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
زندگی در کوچه‌های منتهی به کوه

به گزارش اصفهان زیبا؛ پیرمرد‌ها نشسته‌اند روی نیمکت چوبی وسط فضای سبزی که حالا دیگر سبزی ندارد. سنشان از 70 گذشته و گرد پیری نشسته لابه‌لای چروک‌های صورتشان. آلودگی هوا مجبورشان کرده تا ماسک بزنند. کمی جلو می‌روم تا صدایشان را بهتر بشنوم. وقتی از آن‌ها می‌خواهم تا از مشکلات محله قائمیه بگویند. یکی‌شان که به عصای چوبی تکیه کرده، می‌گوید: «اینجا دمبه است. از قدیم همین اسم را داشته.»

پدرانشان ساکن محله دمبه بوده‌اند و خودشان هم عمر گذرانده‌اند در کوچه‌های دمبه. می‌گویند اینجا آخر اصفهان بوده و به این محله «دم جی» می‌گفتند که بعدها شده «دمبه»، یعنی آخر اصفهان. محله دمبه محاصره شده است بین زمین‌های کشاورزی و باغ‌ها. مردم دمبه اکثرا کشاورز و باغدار بودند. هنوز اما زمین‌های مشرف به زاینده‌رود کاشته می‌شود و کشاورزان تلاش می‌کنند شغل آبا و اجدادی‌شان را حفظ کنند.

یکی‌شان که رغبت بیشتری برای صحبت دارد، خاطراتش را از وقتی‌که در اداره آب و فاضلاب کارمند بوده تعریف می‌کند و خدماتی را که مدیر وقت آن زمان انجام داده است، مرور می‌کند. پیرمردی که سرش پایین است و دانه‌های تسبیحش را یکی‌یکی رد می‌کند، به مادی‌هایی که از میان محله عبور کرده اشاره می‌کند و می‌گوید: «روزی این مادی‌ها پر بود از آب. کشاورزی رونق داشت و هوای محله هم خوب بود. وقتی زاینده‌رود باز می‌شود آب توی این مادی هم جریان دارد. اما دیگر نه از آب خبری هست و نه از رونق. مشکلات محله کم نیست. محله ما بن‌بست است. جنوبمان کوه است و شمال زاینده‌رود خشک وغرب نیروگاه اصفهان. 80 سال است جزو مناطق شهری هستیم، اما راه به جایی نداریم.»

خیابان قائمیه باریک و بن‌بست است

مردی که کلاه‌ سیاهی روی سرش هست و روی چهارپایه کنار پارک توی آفتاب نشسته می‌گوید: «شما به این خیابان محله دمبه نگاه کن. عصرها و روزهای تعطیل مرتب اینجا ترافیک می‌شود. جاده قائمیه خیلی باریک و انتهایش بن‌بست است. محله دمبه هم یک راه محلی به باغ فردوس دارد، که اکثر شب‌ها ترافیک می‌شود و زحمت اهالی محل دوچندان. مردم از این دسترسی محلی می‌خواهند عبور کنند و رفت‌وآمد خیلی سخت می‌شود.»

پیرمرد اولی دوباره به گذشته رجوع می‌کند و کمی از جایش جابه‌جا می‌شود. ماسکی که برای آلودگی هوا زده را پایین می‌کشد و می‌گوید: «از گذشته نقشه برای جاده هست اما اجرا نکردند. محله ما خفه شده است. اگر کسی توی محل بدحال شود یا توی خیابان قائمیه تصادف شود، آمبولانس به‌سختی می‌آید. راه فراری وجود ندارد.»
فضای سبز محله که چندان بزرگ نبود و شباهتی هم به پارک نداشت، تنها پاتوق پیرمردهای محله است. دو تا نیمکت رنگ‌ورورفته جایی برای نشستن و مرور خاطرات پیرمردهای محله است و تنها آفتابی که گرمایش توی سردی زمستان می‌خزد زیرپوست تنشان، برایشان لذت‌بخش است.

زمستان بشود زمین‌گیر می‌شویم

کوه دمبه این روزها حال خوشی ندارد. ساختن خانه‌هایی که تا ارتفاعات دنبه بالا رفته‌اند و کوچه‌هایی با شیب‌های تند و طولانی، سختی رفت‌وآمد را به‌وضوح در این محله نشان می‌دهد. برخی کوچه‌ها آن‌قدر باریک و طولانی است که افراد باید تنها با پای پیاده به خانه‌هایشان برسند. خانمی که توی یکی از کوچه‌های باریک و نزدیک کوه مشغول نظافت کوچه است می‌گوید: «زندگی اینجا خیلی سخت است. ما مستأجریم و مجبوریم بیاییم اینجا زندگی کنیم. وقتی زمستان کوچه‌ها یخ بزند، ماتقریبا زمین‌گیر می‌شویم.»

قرار بود نمونه‌ای از بوستان کوه صفه در قائمیه اجرا شود، تا جایی برای تفریح مردم باشد و مرکز گردشگری غرب شود. راهی بوستان قائمیه می‌شوم. سربالایی طولانی کوچه منتهی به پارک که تمام می‌شود به فضای سبز بزرگی در دامنه کوه می‌رسم. وقتی داخل بوستان می‌شوم با جمعی از بانوان محله روبه‌رو می‌شوم که روی زمین‌های خاکی و چاله درختان سرو توی پارک کنار هم نشسته‌اند تا روزشان را کنار هم طی کنند.

خانمی که لهجه محلی دارد، جلو می‌آید و می‌گوید: «خانم از مشکلات ما بنویس. ما جایی نداریم برویم. این پارک و بوستان را هم که درست کرده‌اند یک میز برای استراحت ندارد.» به زمین آسفالت بزرگی که هیچ استفاده‌ای از آن نمی‌شود و با فنس محصورشده اشاره می‌کند: «این زمین را اینجا آسفالت کرده‌اند اما هیچ استفاده‌ای ندارد. کاش این زمین را برای نشستن و تفریح خانم‌ها و مردم درست می‌کردند که در روز برای استراحت دور هم جمع بشویم. چند تا آلاچیق ونیمکت می‌گذاشته‌اند. این زمین الان بی‌استفاده است. حتی اجازه نمی‌دهند بچه‌ها فوتبال کنند.»

خانم دیگری ادامه می‌دهد: «ما هیچ مغازه‌ای اینجا نداریم. نه فروشگاهی هست نه نانوایی. باید برویم داخل خیابان اصلی قائمیه. اینجا فقط خانه‌های کوچکی دارد که اکثر ساکنانش مستأجر هستند. وقتی زمستان هم می‌شود باید بمانیم توی خانه. رفت‌وآمد توی این کوچه‌های سربالایی خیلی سخت است. فرهنگ‌سرا، مکان ورزشی، باغ بانوان یا جایی که ما بتوانیم روزهایمان را سپری کنیم، نداریم. خانم‌ها صبح توی جاده کنار این بوستان که تهش راه به جایی هم ندارد و خاکی است، پیاده‌روی می‌کنند.»

رد جاده کنار بوستان را که به فضای بالای کوه منتهی می‌شود می‌گیرم و می‌پرسم، کسی تا آن بالا هم می‌رود: «نه خانم. خیلی سخت است. اکثرا نمی‌توانند بالا بروند. دو شهید گمنام آن بالاست. اما سخت است تا آن بالارفتن.» درددل مردم محله قائمیه به بوستان و فضای سبز محدود نمی‌شود. نداشتن درمانگاه و دسترسی سخت به مراکز فروشگاهی و حمل‌ونقل و رفت‌وآمد توی کوچه‌های شیب‌دار نکاتی بود که زنان محله قائمیه برایمان گفتند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

نوزده − 7 =