به گزارش اصفهان زیبا؛ هوش مصنوعی بهعنوان تلاشی برای تقلید تواناییهای ذهنی انسان از طریق ماشین تعریف میشود. این تعریف مبنایی مادیگرایانه داشته و انسان را موجودی کاملا مادی میبیند که امکان مدلسازی تمام فعالیتهای ذهنی او بهصورت الگوریتمهای ریاضی و محاسباتی امکانپذیر است.
اما از منظر قرآن، انسان موجودی دوبعدی و دارای جسم و روح بوده و روح او منشأ بسیاری از ادراکات و معرفتهای اوست. روحی که قرآن کریم آن را امری مجرد و غیرمادی دانسته که از جانب خداوند به انسان عطا شده است.
اما سؤالی که مطرح است آن است که آیا با وجود تفاوت ماهیتی انسان و هوش مصنوعی، این هوش میتواند جایگزینی برای انسان باشد یا حتی فراتر از آن رفته و بر انسانها مسلط شود؟ آیا میتوان تمام احساسات و ادراکات انسانی را به الگوریتمهای محاسباتی تبدیل کرد؟ آیا معنویت، عشق، اخلاق، عدالت، دین و دینداری و… برای هوش مصنوعی جایگاهی دارد؟ بر این اساس و بهمنظور یافتن پاسخ این پرسشها، روزنامه «اصفهانزیبا»، گفتوگویی را با برخی از کارشناسان حوزه هوش مصنوعی و فلسفه ترتیب داده است.
هوش مصنوعی و عقل انسانی از نگاه فلسفه
سید مهدی امامی جمعه، عضو هیئتعلمی گروه فلسفه دانشگاه اصفهان
از نگاه فلسفه، ماهیت هوش مصنوعی و هوش انسانی چه تفاوتها و شباهتهـایی دارند؟
انسان، حتی در سطح عقلی، دارای دو سطح دانی و عالی است. انسان در سطح دانی عقل، فرایندهای بسیار گستردهای را انجام میدهد. فرایندهای بسیاری چون مفهومسازی، مقایسه، تطبیق، استدلال، استنباط، طرح پرسش، نقد، رد، انکار، تردید و تشکیک، همه فرایندهای دانی عقل هستند که جهان ما را شکل دادهاند. گسترش تکنولوژی و توسعههای مختلف علمی و صنعتی بهواسطه همین فرایندهای عقلی به وجود آمدهاند و به نظر میرسد که این روند هیچ توقفی ندارد. انسان با استفاده از همین فرایندهای دانی عقل، میتواند بر کل این عالم سیطره پیدا کند.
این موضوع مورد تأکید ملاصدرا نیز قرار گرفته است. او معتقد است که خلیفهاللهی انسان هم در مقام ظاهر و هم در مقام باطن قابل تحقق است. ازاینرو در مقام ظاهر، سیطره انسان بر کل عالم ماده امکانپذیر است.
اما از سوی دیگر، انسان دارای ساحت عالی عقلانی نیز بوده و در چنین ساحتی است که خلیفهاللهی انسان در مقام باطن نیز محقق میشود. بهعبارتدیگر، برای انسان یک خلیفهاللهی در مقام ظاهر فرض است که در سطح دانی عقل و به کمک پیشرفت و سیطره تکنولوژی رخ میدهد. علاوه بر این، خلیفهاللهی دیگری نیز در مقام باطن که در سطح عالی عقل واقع میشود، برای او قابل تحقق است.
ملاصدرا تصریح کرده است که با کمک علوم مختلفی که در سطح دانی عقل شکل میگیرند، سیطره و تصرف بر کل عالم امکانپذیر است. اما در سطح عالی عقل، خلیفهاللهی انسان در مقام باطن مطرح میشود. بر اساس این توضیحات میتوان در قیاس بین هوش مصنوعی و انسانی چنین گفت که هوش مصنوعی تمام توسعه خود را صرفا در سطح دانی عقل انجام میدهد و به نظر میرسد که توسعه هوش مصنوعی تنها در همین سطح امکانپذیر است.
آیا هوش مصنوعی قادر است که جانشین انسان شود یا حتی از این هم فراتر برود و بر او مسلط شود؟
در کتابی با عنوان «عصر هوش مصنوعی و آینده ما انسانها» نوشته اریک اشمیت، دانیل هوتتلوچر و هنری کیسینجر، این مسئله مطرح شده است که هوش مصنوعی انسان نیست و فاقد امید، تمنا و احساس است. نکته مهم اینجاست که تمام هوش مصنوعی بر پایه دادهها و پردازش دادهها استوار است. وقتی از دادهها صحبت میکنیم، به معنی آن است که هوش مصنوعی فاقد خودآگاهی است. چرا خودآگاهی ندارد؟ زیرا دادههای اطلاعاتی در هوش مصنوعی مانند آگاهیهای انسان در ذهنش نیست؛ زیرا دادههای اطلاعاتی در هوش مصنوعی، درواقع دادههای دیجیتالی هستند، یعنی دادههایی که بر اساس صفر و یک تنظیم شدهاند. زبان ماشین، زبان طبیعی انسانی نیست، بلکه زبان ریاضی است.
توضیح اینکه اندیشمندان در منطق جدید، بین معنای مادی و معنای سوری تفکیک قائل میشوند؛ بهعنوانمثال، وقتی میگوییم «آب، مایع است»، این عبارت دارای یک معنای مادی و یک معنای سوری است. معنای مادی همان معنای طبیعی انسانی است؛ یعنی ما میفهمیم که آب چیست و مایع بودن به چه معناست. اما معنای سوری این عبارت، به مجموعه ارزشهای صدق و کذب آن مربوط میشود؛ یعنی در چه شرایطی این گزاره صادق و در چه شرایطی کاذب است. اینها را در قالب جدول ارزش یا جدول صدق و کذب این گزاره ترسیم کرده و در آن بهجای «صدق»، عدد یک و در حالت «کذب» از عدد صفر استفاده میشود. این جدول دقیقا همان معنای سوری است که در هوش مصنوعی تحقق مییابد، درک میشود و پردازش اطلاعات بر اساس آن شکل میگیرد؛ لذا هوش مصنوعی هرچقدر هم که پیشرفت کند، بر این مبنا بود و بنابراین هیچگاه به خودآگاهی نمیرسد.
در ادامه مباحث کتاب مذکور چنین نقلشده که ما اکنون وارد دورانی شدهایم که در آن هوش مصنوعی بهطرز فزایندهای وظایفی را متقبل میشود که پیشتر اذهان بشری انجام میدادهاند یا تلاش میکردند که انجام دهند. زمانی که هوش مصنوعی این وظایف را انجام میدهد، نتایجی تولید میکند که نزدیک به ذهن بشری و گاهی حتی فراتر از آن است. امری که سبب میشود آن صفت تعیینکننده که انسان بهواسطه آن معنا میشود، به چالش کشیده شود.
همانطور که در عبارات این کتاب ملاحظه میشود انسان در چنین توصیفی، منحصر در سطح دانی عقل تصور و جایگاه او فروکاسته شده است. اگر انسان منحصر در عقل دانی فرض شود، همانند هوش مصنوعی تلقی شده و حتی هوش مصنوعی، هوشی فراتر از انسان تعبیر میشود. لذا شناخت و توصیف هوش مصنوعی وابسته به شناخت کامل لایهها و سطوح مختلف عقل انسانی است.
برای مثال، چنین بیان میشود که انسان برای انجام یک عملیات ذهنی و استنباط، زمان مشخص را صرف میکند، این در حالی است که هوش مصنوعی میتواند در کسری از ثانیه میلیاردها عملیات انجام دهد. در پاسخ باید گفت آیا صفت تعیینکننده انسان، میزان انجام محاسبات و استنباط است؟
حتی در گذشته، که فلاسفه انسان را بهعنوان حیوان ناطق تعریف میکردند و ناطقیت در فلسفه ناظر به سطح دانی عقل بود، عرفا نظر کاملتری داشتند و معتقد بودند که اگر از سطح فلسفه عبور کنیم و به سطح شهود برسیم، متوجه میشویم که انسان ساحت متعالیتری از سطح دانی عقل دارد.
اما ملاصدرا با هنرمندی تمام به تبیین این موضوع پرداخت که آن سطح متعالی که عرفا برای انسان تعریف کردهاند، در مرتبه عقلانی رخ میدهد؛ مرتبه عقلانی که دارای دو سطح دانی و عالی است و شهود در همان مرتبه عالی عقل اتفاق میافتد. ملاصدرا عباراتی دارد که نشان میدهد زیباییشناسی، عشقشناسی، عشقورزی و شهود، همه مربوط به سطح عالی عقل هستند. بهعبارتدیگر، این عقل عالی است که عاشق میشود و عشق میورزد.
ذکر این نکته نیز ضروری است که حتی ناطقیت انسان در سطح دانی عقل، منوط به خودآگاهی است. همچنین فهم در سطح دانی عقل نیز منوط به خودآگاهی و احساسات است. فهمی که صرفا صوری نیست، بلکه فهم معنای طبیعی اشیاست.
اینجاست که میتوان تفکیکی روشن بین هوش مصنوعی و هوش طبیعی انسان حتی در سطح دانش قائل شد. بدیهی است که در تراز سطح عالی عقل، این تفکیک به معنای بسیار متعالیتری مشاهده و احساس میشود. پس ازنظر فلسفه، هوش مصنوعی حتی قادر به داشتن سطح دانی عقل انسانی بهطور کامل و جامع نیست؛ چه برسد به فتح قله عقل عالی انسانی. چراکه فهم هوش مصنوعی بر اساس فهم دیجیتالی و صفر و یک شکل میگیرد. بنابراین، هرچقدر هم که هوش مصنوعی توسعه یابد، در همین چهارچوب باقی میماند.
همین بحث در مورد فکر نیز مطرح است. یعنی از دیدگاه اندیشمندان غربی، ماهیت فکر آنچنان تقلیل پیدا کرده که روانشناسان رفتارگرا، آن را چیزی جز ترشح آنزیمها نمیدانند. اما سؤال این است که آیا فکر صرفا همان آنزیمهاست یا ماهیت دیگری دارد؟
از منظر فیلسوفان، آنزیمهای مذکور تنها علت اعدادی هستند. بهعبارتدیگر، فکر، در نفس اتفاق میافتد و صفت نفسانی است. بر این اساس این سؤال مطرح است که آیا تفکر صفت مغز است یا صفت نفس؟ آیا ذهن همان مغز است، یا مغز ابزار ذهن است؟ این سؤالاتی فلسفی هستند که روانشناسی تجربی نمیتواند به آنها پاسخ دهد. روانشناسی تجربی تنها میتواند ثابت کند
که در فرایند تفکر، چه فعالیتهایی اتفاق میافتد، اما نمیتواند ماهیت و هویت فکر را مشخص کند.
چالشهای حوزه درک انسانی و معنا در مواجهه با هوش مصنوعی را تبیین کنید.
پدیده هوش مصنوعی پدیده مبارکی است و این فرصت را برای انسان فراهم میکند که بیشتر خود را بشناسد و بهتر به واقعیت ذهن پی ببرد. در مقایسه هوش مصنوعی و دادههای آن با ذهن انسان و آگاهیهایش، این نتیجه به دست میآید که ذهن و فکر اگرچه دارای جنبههای صوری و ریاضی است؛ اما هویت و ماهیتی فراتر از این جنبهها دارد؛ در حالی که تمام هویت هوش مصنوعی تکنیکال است و لذا دادههای اطلاعاتی آن همانند آگاهیهای ذهن انسانی بهصورت حسی، خیالی و عقلی قابل رتبهبندی نیست.
معانی گزارهای شخصیه و کلیه در هوش مصنوعی در یک سطح واقع میشوند و اختلاف مرتبه وجودی با یکدیگر ندارند. بهعنوان نمونه، گزارهها در ساحت زبانی و لفظی صرفا نمادین هستند و معانی در ذهن در سه رتبه حسی، خیالی و عقلی مرتبهبندی میشود که بهحسب ویژگیهایشان دارای سه درجه از تجرد بوده و در حقیقت شدت و ضعف وجودی دارند. این آگاهیهای انسانی، حقیقتی فراتکنیکی و مکانیکی را نشان میدهند و اینجاست که اخلاق، معنویت، دیانت و پالایشگاه نفسانی اصالت خود را پیدا میکنند.
چالشهای حوزه دین و دینداری در مواجهه با هوش مصنوعی
حامد شهبازی، عضو هیئتعلمی گروه مکاترونیک دانشگاه اصفهان و پژوهشگر حوزه هوش مصنوعی و رباتیک
ظهور هوش مصنوعی میتواند بشر را با فرصتها و چالشهای گوناگون انسانی روبهرو کند. به نظر شما در حوزه علوم انسانی و اخلاق این معضلات، کدام است؟
هوش مصنوعی بهعنوان یکی از مهمترین تحولات علمی و فناوری قرن حاضر، فرصتها و چالشهای گستردهای را در حوزههای مختلف، ازجمله علوم انسانی و اخلاق به همراه داشته است. این فناوری میتواند در حل بسیاری از معضلات اجتماعی و انسانی مؤثر باشد؛ اما درعینحال پرسشهای عمیقی را در حوزه مسئولیت اخلاقی، هویت انسانی و عدالت اجتماعی مطرح کرده است.
یکی از مهمترین چالشها، مسئله مسئولیت اخلاقی در قبال تصمیمات گرفتهشده توسط سیستمهای هوش مصنوعی است. اگر یک الگوریتم مرتکب خطا شود یا تصمیمی ناعادلانه اتخاذ کند، چه کسی پاسخگو خواهد بود؟ این پرسش، علاوه بر حوزه اخلاق، در نظامهای حقوقی و قضایی نیز مطرح میشود؛ همچنین سوگیریهای الگوریتمی یکی دیگر از نگرانیهای مهم است. بسیاری از سیستمهای هوش مصنوعی بر اساس دادههایی آموزش میبینند که ممکن است حاوی تبعیضهای اجتماعی باشند. درنتیجه، این فناوری میتواند بهجای کاهش نابرابریها و بیعدالتیها، آنها را بازتولید کند.
در کنار این چالشها، موضوع حریم خصوصی نیز اهمیت زیادی دارد. امروزه بسیاری از دادههای شخصی افراد توسط سیستمهای هوش مصنوعی پردازش میشود و این مسئله نگرانیهای جدی درباره امنیت اطلاعات و آزادیهای فردی ایجاد کرده است. همچنین با پیشرفت این فناوری، مرز میان انسان و ماشین کمرنگتر شده و پرسشهای بنیادینی درباره اختیار، آگاهی و معنای انسانیت مطرح شده است.
بحران هویت انسانی در مواجهه با هوش مصنوعی، یکی از مسائل مهمی است که باید موردتوجه فیلسوفان، روانشناسان و جامعهشناسان قرار گیرد.
هوش مصنوعی همچنین چالشهای عمیقی را در حوزه دین و دینداری ایجاد کرده است.
یکی از اصلیترین مسائل، تفسیر متون دینی توسط هوش مصنوعی است. آیا میتوان از یک سیستم هوشمند برای فهم و تفسیر قرآن، انجیل یا دیگر متون مقدس استفاده کرد؟
چنین تفسیرهایی ممکن است تحت تأثیر دادههای ورودی و سوگیریهای الگوریتمی باشند؛ درنتیجه نمیتوان بهدقت و صحت آنها اطمینان داشت. مسئله دیگر، جایگاه هوش مصنوعی در معنویت و تجربه دینی است. دین بر مفاهیمی همچون روح، اختیار و آگاهی تأکید دارد؛ درحالیکه هوش مصنوعی فاقد این ویژگیهاست. این پرسش مطرح میشود که آیا میتوان یک ربات مؤمن داشت؟ و اگر چنین باشد، معنای ایمان و دینداری چگونه تغییر خواهد کرد؟
آیا هوش مصنوعی قادر به فهم تاریخ و عبرتآموزی است؟
در حوزه تاریخ، اگرچه هوش مصنوعی قادر است دادههای تاریخی را تحلیل کرده و الگوهای گذشته را شناسایی کند؛ اما این فناوری فاقد درک مفهومی از تاریخ است. تاریخ تنها مجموعهای از وقایع و دادهها نیست؛ بلکه حاصل تفسیرهای فرهنگی، اجتماعی و فلسفی است که نیاز به آگاهی انسانی دارد. هوش مصنوعی میتواند نشان دهد که یک رویداد تاریخی چگونه رخ داده است؛ اما نمیتواند بهطور واقعی از آن عبرت بگیرد؛ زیرا فاقد قدرت قضاوت اخلاقی و تفکر انتقادی است. علاوه بر این، خطر بازتولید اشتباهات گذشته نیز وجود دارد. اگر یک الگوریتم صرفا بر اساس دادههای تاریخی آموزش ببیند، ممکن است همان تصمیمات اشتباه گذشته را توصیه کند؛ زیرا توانایی تفکر مستقل ندارد.
چنین بهنظر میرسد که معضلات بهوجودآمده با ظهور هوش مصنوعی، در حوزه دین و دینداری عمیقتر و متنوعتر باشد. آیا نباید در کتب فقهی بابی بهنام هوش مصنوعی ایجاد شده و اصول و قواعد شرعی و اخلاقی این تکنولوژی مورد واکاوی قرار گیرد؟
استفاده از هوش مصنوعی در امور دینی نیازمند بررسیهای دقیق فقهی و اخلاقی است. امروزه شاهد استفاده از الگوریتمهای هوشمند برای پاسخگویی به سؤالات شرعی و تحلیلهای فقهی هستیم؛ اما آیا میتوان به چنین ابزارهایی برای صدور فتوا اعتماد کرد؟ این مسئله نیازمند بررسی از سوی علمای دین و پژوهشگران حوزه فقه و اخلاق است. همچنین باید به این نکته توجه کرد که استفاده از هوش مصنوعی در تبلیغ دینی و هدایت معنوی چه پیامدهایی خواهد داشت و آیا چنین رویکردی با اصول اخلاقی و دینی سازگار است یا خیر.
با توجه به این چالشها، حضور پدیدهای به نام هوش مصنوعی در کتب فقهی و ایجاد بابی تحت عنوان «احکام هوش مصنوعی» ضروری به نظر میرسد. این فناوری بهسرعت در حال تغییر سبک زندگی انسانهاست و نیاز است که اصول و قواعد شرعی و اخلاقی مرتبط با آن مورد واکاوی قرار گیرد. برخی از مسائل مهمی که باید در این حوزه بررسی شوند عبارتاند از: حکم شرعی استفاده از هوش مصنوعی در عبادات، مسئولیت شرعی در قبال تصمیمات هوش مصنوعی، مالکیت و حقوق دادهها از منظر فقه اسلامی و همچنین احکام مربوط به استفاده از هوش مصنوعی در حوزههای امنیتی و نظامی.
آیا کارگروههای بینرشتهای برای انجام اقدامات عملی در حوزه هوش مصنوعی و علوم انسانی تشکیل شده است؟
پژوهش درباره این موضوعات در حال حاضر در دستور کار بسیاری از مراکز علمی و دانشگاهی قرار دارد. بررسی تطبیقی اصول اخلاقی اسلامی با چالشهای هوش مصنوعی، تدوین چارچوبهای فقهی برای استفاده از این فناوری و مطالعه تأثیرات هوش مصنوعی بر تجربه دینی و معنوی انسان، ازجمله موضوعاتی هستند که میتوانند در این زمینه موردبررسی قرار گیرند. بدون شک، هوش مصنوعی یکی از مهمترین چالشهای قرن بیستویکم است و نیازمند مطالعهای عمیق و چندجانبه از منظر علمی، اخلاقی و دینی خواهد بود.