به گزارش اصفهان زیبا؛ ماجرای افراط و تفریط آدمیزاد، مثنوی صدمن کاغذ است. زمانی به این و زمانی به آن دل میبندد. گاهی دیندار دوآتیشه است و گاهی ملحد ناجور. اعتدال، از آن رو که کم است، کیمیاست.
اصفهان سقاخانهای داشته به نام «پاقلعه»؛ داستانی دارد که میان مردم بسیار رایج است: بز پاقلعه. ماجرا ازاین قرار است که روزی، بز تنومند و بزرگجثهای از گله یا از دست سلاخ میگریزد و به سقاخانه پناه میآورد. این بز آنقدر مورد توجه عوام واقع شده بود که او را محترم میشمردند و به قصد شفا و رفع حوایج خویش، انواع خوراکیها، حتی نقل و نبات و انواع تنپوشها، مثل طلا و نقره به رسم نذر برای او میآوردند. بهطوری که مخزن، پر از این نوع اشیای گرانبها میشد و بین آهوگردانان و سرجنبانان سقاخانه قسمت میشد.
بز را با زیورهای گرانبها و تنپوشهای ترمهدوز میآراستند و نزد مردم میبردند. بز نیز با غرور و تکبر قدم برمیداشت و نقل و نبات میخورد. پشم و موی و سایر متعلقاتش به قیمت گزافی به مردم جهت تیمن و تبرک فروخته میشد. چون بز بمُرد، جمعیت زیادی سیهپوش شدند و سقاخانه را سیاهپوش کردند و با آداب تمام او را به خاک سپردند.
نام سقاخانه پاقلعه
بانی حاج محمدحسین خان صدر اصفهانى
موقعیت محله پاقلعه
قدمت قاجار