در فضایی رو بهروی سیوسهپل به روی صحنه اجرا رفته است، در حالیکه آب باریکی از میانه دهانههای پل بر بستر زاینده رود روان بوده تا شاید به وصال اشک چشم زارعان پاییندست برسد که در تنگآبی و فلاکت، روزگار میگذرانیدهاند.
در همان تابستان، جلسه مهمی به تاریخ 2 مرداد ماه 1312 در «محل انجمن ملاکین» تشکیل شد تا درباره الحاق آب کوهرنگ به زاینده رود تصمیمگیری شود.
این جلسه 18 روز پس از انتشار گزارش اخگر از وضعیت نابسامان آب زایندهرود و مشکلات رعایا، کشاورزان و خشکشدن زمینهایشان تشکیل شده است.
در ستون پیشین (اصفهان زیبا 29 تیر 1400) به شرح و بررسی گزارش از وضعیت تنگآبی در اصفهان و اشاره نویسنده به کاهلی و عدم توجه مسئولان به پروژه عظیم انتقال آب کوهرنگ به زاینده رود که سنگ بنای اولیه آن به زمان شاه عباس برمیگردد، پرداختیم.
در اینجا ابتدا بخشهای دیگری از گزارش بیآبی اصفهان در 15 تیرماه 1312 را میخوانیم و سپس به جلسه دوم مرداد میپردازیم:
«پریروز برای امری لازم مجبور شدم که به یکی از قراء لنجان وسطی که در هفت فرسنگی اصفهان واقع بود مسافرت کوچکی بکنم. دست اتفاق مرا با رئیس محترم میاه در یک اتومبیل قرار داده بود.
این اتفاق سبب شد که من دردناکترین مناظر را به چشم خود دیده و با آنکه شنیده بودم امسال کار آب قدری سخت است، اما شنیدن کی بود مانند دیدن؟! با دیدگان خود دیدم که رعیت فلکزده اصفهانی در چه تنگنای بدبختی واقع و چه آتشی بر سر او میسوزد.
باور کنید که در یک فاصله چهار فرسنگی بیشتر از دهجا، رعایای محل که منتظر قدوم رئیس میاه بودند، جلوی ایشان را گرفته با چشمان اشکبار و بیان تضرعآمیز، درخواست آب میکردند.
حتی در مقابل یکی از قراء، متجاوز از یکصد نفر جلوی اتومبیل ریخته ما را مجبور به توقف کرده، چند نفر یقههای پیراهن خود را دریده، چند نفر توی سر و سینه خود زده و چند نفر او را به آفتاب محشر قسم میدادند که فکر چارهای برای آنها بکند.
بیچاره رئیس میاه متفکر بود که به آنها چه جواب بدهد. اگر میخواست تصریح کند که امسال خدا چنین مقدر فرموده که زراعتهای شما خشک شده و در این بیآبی اشک چشمان شما روان باشد، آنها این زبان را نمیفهمیدند و اگر میخواست مقصود آنها را انجام دهد (و حقابهشان را برساند)، اما از کجا و به چه ترتیب؟»(اخگر 857، 15 تیر 1312)
صحنههایی که در این گزارش ترسیم شد، اگرچه از دهه دوم قرن گذشته روایت میشود، اما چنان آشناست که گویی مربوط به همین چند هفته پیش و اعتراضهای بحق کشاورزان و دامداران اصفهانی است که در سال 1400، همواره طلب حقابه دارند و همچون اسلاف خویش، گریبان میدرند و تضرع میکنند. این سند تاریخی دو نکته بسیار مهم را متذکر میشود: اول اینکه آب در سرزمین ما، به دلیل ویژگیهای اقلیمی و جغرافیایی، حکم طلا را داشته و دارد و همواره باید تحت نظارت و با آیندهنگری، به مصرف برسد. دوم اینکه در تمام اینسالها، یعنی از 1312 تا به امروز، با تمام تدابیری که برای تقویت آبریز زایندهرود انجام شده، پر واضح است که روند مدیریت و همچنین حفظ و نگهداری از این سرمایه ملی در مسیر درست قرار نگرفته است که همچنان مشکلات 100 سال اخیر، حل نشده و پیش روی ما قرار دارد. در پایان، سری بزنیم به جلسه دوم مرداد 1312 که باز هم به عنوان یک سند تاریخی، اطلاعات جالبی در اختیارمان قرار میدهد:
«اتخاذ تصمیم قطعی برای الحاق آب کوهرنگ
روز گذشته بر حسب دعوتی که از طرف انجمن ملاکین از عده زیادی از محترمین و ملاکین آبخور زایندهرود به عمل آمده بود، آقایان مدعوین بعد از ظهر در محل انجمن ملاکین حضور به هم رسانیده و راجعبه اتخاذ تصمیم قطعی برای پرداخت کلیه مخارج الحاق آب کوهرنگ به زاینده رود مذاکرات زیاد (انجام) شده و قرار میشود که کلیه مخارج الحاق آن را آبخور زاینده رود بپردازد و در طریق عمل آن بعضی معتقد بودند که از املاک لنجان بالا هر جریب ده شاهی و لنجان وسطی و پایین یک قران و رویدشت دو قران، به طور جریبانه پول وصول شود. ولی پس از مذاکره، این راه غیر عملی به نظر آمد و حضرت والا شاهزاده صارمالدوله پیشنهاد نمودند که بهطور کلی یک برابر بر مالیات فعلی آبخور زایندهرود به طور تساوی علاوه شود و تا مدت ده سال آبخور بپردازند و پس از مذاکرات و تبادل آراء، پیشنهاد فوق مورد تصویب واقع گردید.» (اخگر 862، 2 مرداد 1312)