اگرچه کارگردان فیلم، «مرتضی رحیمی» است، اما نشانههای سینمای دوستداشتنی سجادپور و امضای مستقل او در تمام این اثر ملموس است. جریان پاکدستی و به دور از خفقانهای اخلاقی رایج اجتماع امروز، سبب شده تا «بلیط» به فیلمی شریف و سالم تبدیل شود که دوستداران سینما را به دوران طلایی این گونه در دهههای 60 و 70 شمسی ببرد.
«بلیط» از همان ابتدا، مهندسی درستی دارد؛ هم طرح مسئله میکند و هم بهعنوان یک اثر حوزه نوجوان، با المانهای این ژانر، خوانایی معقول و متناسب با محیط خاص خود را دارد.
استخوانبندی درام، برای مخاطب بسیار آشناست و خود مستعد تعلیق است. این، آوانس بسیار بزرگی است که فیلم در مهندسی اولیه خود، به آن رسید و توانست بهرهمندیهای دراماتیک خوبی از آن به عمل بیاورد.
«بلیطی» بهعنوان یک نوجوان 12 ساله، تشخص دراماتیک بالایی دارد. آن کنشمندی بعضا خامدستانه دنیای نوجوانانه با سوالاتی که برای یافتن مادرش در ذهن میپروراند، به تعارضی میانجامد که علیرغم محکمکردن پایههای تعلیق، برای مخاطب نیز دوستداشتنی و قابل باور است.
او نمونه واقعی یک نوجوان اصیل است که در شمایل وی، بهرهای از سودجوییها و زیرکیهای نوجوانهای شهری امروز دیده نمیشود.
اینکه عنوان میکنیم «بلیط»، مخاطب را به یاد آثار اینچنین دهه 60 و 70 سینمای کودک میاندازد، همین بعد ملموس داستان است. در ژانری که عمدتا به زرقوبرقهای امروزی دنیای کودکان و نوجوانان میپردازد و در تولید، توجه ویژهای به حجمگرایی و مباحث فنی سیجیآی دارد، فیلمی مانند «بلیط»، بسیار نایاب است. ژانری که اگرچه متکی به خیالپردازی و رؤیابافی است؛ اما چگالی چنین عناصری در فیلم «مرتضی رحیمی» بسیار کمرنگ است. «بلیط» ترجیح داده تا در سونامی تولید چنین فیلمهایی، به چراهای منطقی نوجوانی بپردازد که از نعمت پدر و مادر برخوردار نیست و حالا که متوجه شده مادرش زنده است، بدون انفعال، در مسیر یافتن او طیطریق میکند.
این همان مسیر ملموس و دوستداشتنی سینمای کودک است که مخاطبان پیگیر سینما، بارها در آثار شاخص این گونه مشاهده کردهاند. هرچند که اینبار، محیط داستان و تأثیر فرهنگ قومیتی که در فیلم مشاهده میشود، سبب شده تا خط روایت، به یک استقلال و فردیت مشخص برسد که تازگیهایی را برای مخاطب به همراه دارد.
یکی از آفات چنین روایتهایی، بیان شعاری است. اینکه فیلمهایی از این دست تلاش دارند تا با نمایش برخی اقدامات خرقعادتگونه، کاراکتر نوجوان را تا اندازههای یک قهرمان بالا بکشند. این شکل شعارگویی و بالاکشیدنهای تصنعی در فیلم مشاهده نمیشود. «بلیطی» به درستی با فرهنگ حاکم بر منطقهای که زندگی میکند، برخورده و همانگونه که قابل حدس است، در مسیر یافتن مادرش، دچار مصایبی میشود که تا قبل از آن، طعم آنها را نچشیده بود. آن هدف باطنی فیلم که نخستین محک جدی یک نوجوان با صراحت زندگی و مواجهه با جامعه است، در این فیلم به درستی تبیین شده است. گرچه احساس میشود تصویرگری این ناملایمات، در یکسوم انتهایی داستان، کمی خارج از فضای داستانی میزند اما شکوهمندی فصل فینال سبب شد تا هم این روال، شکل افراطی به خود نگیرد و هم خاطر مخاطب، چندان مکدر نشود.
فرار هوشمندانه فیلم از آسیب جدی این گونه آثار، در فیلمنامه دیده میشود. اصولا فیلمهای حوزه کودک و نوجوان که در مناطق کمبرخوردار ساخته میشوند، خالی از میزانسنهای باطراوت و متکثر هستند. این مهم به همراه برخی سکانسپلانهای طولانی سبب میشود تا مخاطب، برخلاف قصه ولو مهیج این آثار، آن ارتباط بهینه را با فیلم برقرار نکند. آنچه در «بلیط» مشاهده میشود، فرافکنیها و چالشهای منطقی است که سبب میشود تا «بلیطی»، در مسیر طیطریق خود، به لوکیشنها و آدمهای مختلفی سر بزند. این مهندسی، سبب شده تا هم شکل روایی داستان در چندین منطقه فیلمنامه، به نفع مهیجشدن تغییر کند و هم بهواسطه این میزان داستانک متواتر، آن سیستم سکانسپلان در فیلم مشاهده نشود. بنابراین اثر به کولاژ هوشمندانهای در باب جستوجوی یک نوجوان برای یافتن مادرش تبدیل شده که سکانسهای کوتاه آن، به ذائقه مخاطب خوش میآید.
همین سکانسهای کوتاه سبب شده تا ریتم داستان حفظ شود. «بلیط» به فراخور چنین سیاستی، به یک امتیاز ویژه هم دست یافته است. بسیاری از فیلمهای حوزه نوجوان، با مشکل ریتم مواجه هستند. فیلمهایی که تلاش میکنند با تصویرگری سکانسهای تنها و خالی از شخصیت، مخاطب را به یک اینهمانی با مشکلات درونی قهرمانشان نزدیک کنند. در «بلیط» خبری از این فرمول کهنه و خستهکننده نیست. برعکس تصوری که از همان ابتدا از فیلم میشود، ریتم اثر، پرنفس است و مدام با تغییر لوکیشن و ورود آدمهای جدید، فضای داستانی مهیج شده و حوصله مخاطب در تمام لحظات تماشای این فیلم سر نمیرود.
«بلیط» نمونه یک فیلم استاندارد حوزه نوجوان است. یک فیلم شریف و به دور از هیجانهای کاذب که در صورت یک اکران منظم، خواهد توانست به فیلم کالت این سالهای مخاطبانش تبدیل شود. فیلمی که بهخوبی از همان ابتدا طرح مسئله میکند و بیانی اغراقگونه ندارد.
در فصل پایانبندی نیز تلاش میکند تا بار احساسی اضافی را به دوش مخاطبش نیندازد. همه چیز روی ریتم یکنواختی از منطق در حرکت است و تلاش بر این بوده تا وجه معمول زندگی بر تکنیکهای دراماتیک سینمایی برتری داشته باشد. همین عادیانگاریهای هوشمندانه سبب شده تا فیلم، اصالت واقعی خود را پیدا کرده و به اثری خوشساخت و دوستداشتنی در سینمای کودک و نوجوان مهجور این سالها تبدیل شود.