سفر و گردشگری، زمانی معنای عمیق و اصیل خود را بازمییابد که به جستوجوی تازهها بپردازیم و از محیطی که به آن خو گرفتهایم، مدتی دور شویم. در سفر، تنوع طبیعت را حس میکنیم. اگر ساکن کویر باشیم، مناظر ساحلی و کوهستانی برای ما لطف دیگری دارند و اگر در دیاری کوهستانی زندگی میکنیم، حضور در کویر برای ما تازگی و لطف ویژهای خواهد
داشت. کوتاهسخن آنکه در سفرهایمان، به کشف و لمس جهان تازهای میپردازیم که هرچقدر با محیط زندگی ما تفاوت داشته باشد، برای ما جذابتر خواهد بود؛ اما در میان این تازگی و تنوع محیطی، نباید نقش معماری را فراموش کرد. در گذشته، معماری هر منطقهای با اقلیم و فرهنگ و شیوه زندگی همان دیار هماهنگی کامل داشت و نقش نماد هویت مکان را بهخوبی ایفا میکرد. بامهای شیبدار بناهای کرانههای شمالی ایران که گاه با چوب و گاه با سفال ساخته میشدند، منظر خاص سواحل دریای خزر را میآفریدند و بامهای گنبدی بازارها و مسجدها و خانههای درونگرای حیاط مرکزی، معماری دشتهای مرکزی ایران را به همه ما معرفی میکردند. کرانههای خلیجفارس و دریای عمان نیز گاه با بادگیرهای حجیم روبهدریا یا دیوارهایی با سنگهای مرجانی و آهکی و نمکی منطقه، سیمای شهرها و روستاهای جنوبی ایران را شکل داده و فضاهایی در هماهنگی با آبوهوا و فرهنگ مردم منطقه، پدید آورده بودند.
هویت، وابسته به معماری هر سرزمینی است
اگر به سفرنامههای فراوان گردشگران خارجی و ایرانی نگاهی بیندازیم، به اهمیت معماری در منظر شهری و روستایی پی میبریم و درمییابیم که آنچه از آن به نام «هویت» یاد میکنیم، بهشدت وابسته به معماری هر سرزمینی است. حال باید دید که از این میراث معماری، بهجز معدودی بناهای شاخص که نقش نمادهای معرف شهر و منطقه را به عهدهدارند، چه برجا مانده است؟ معماری معاصر شهرهای ما در حفظ منظر با هویت شهرها و حتی روستاهای گذشته چه نقشی ایفا میکنند؟هویت معماری در هر دیاری، تنها با بناهای شاخص و بزرگ مانند بازارها و مسجدها و مانند آنها معرفی نمیشود، منظر شهرها و روستاها تا اندازه زیادی به سبک معماری همه بناهای ریزودرشت مانند خانهها و انواع بناهای تجاری و خدماتی دیگر نیز وابسته است که در معماری معاصر، راهی دیگر میرود و جز ویرانی منظر باهویت گذشته، نتیجهای ندارد.
الگوی معماری شهرها و روستاها مشابه شده است
بسیاری از شهرهای ما از نماهای شبه رومی و بهاصطلاح «کلاسیک» انباشته شدهاند و شیوههای دیگر طراحی نماها نیز چنان آشفته و بیبرنامه در سیمای شهرها پراکندهاند که دیگر نمیتوان از منظر شهری باهویت سخن گفت.اینگونه است که بهتدریج در سرزمین پهناور ایران بااینهمه تنوع آب و هوایی و تکثر فرهنگی، منظر عمومی بیشتر شهرها و روستاها تا اندازه زیادی به هم شباهت یافته و بهجز مظاهر طبیعی باقیمانده و چند بنای شاخص معدود تاریخی در شهر و دیاری، الگوی معماری مشابه است.بدیهی است در چنین حالتی سفر برای تماشای شهرها و دیارهای گوناگون، چندان لطفی نخواهد داشت و با ازمیانرفتن هویت در معماری و منظر معاصر شهرها، گردشگران از تجربه دیداری متنوع و جذابی برخوردار نخواهند شد.تا دیر نشده است برای هویت معماری و طراحی شهری در شهرها و روستاهایمان چارهای بیندیشیم.