هویتی به نام «زاینده‌رود» به روایت طریقی

«طریقی؛ از عکاسخانه تا زاینده‌رود» عنوان نمایشگاهی است که این‌روزها در گالری اکنون برپاست و به نمایش 18 فریم عکس از امان‌الله طریقی، یکی از چهره‌های ماندگار و پرکار تاریخ هنر اصفهان، اختـصــاص دارد. در گــزارش پیـــش رو سه‌گفت‌وگو را می‌خوانید؛ اول، در صحبت با داریوش طریقی، فرزند استاد، از روند اهدای آثار به گنجینه موزه هنرهای معاصر اصفهان و خاطراتی که او از پدر و عکاسخانه هالیوود و اصفهان دهه سی و چهل دارد مطلع می‌شویم. سپس در گفت‌وگو با مهدی تمیزی، مدیر موزه هنرهای معاصر اصفهان، از کارکرد مهم چنین نمایشگاه‌هایی در ایجاد شناخت و افزایش احساس تعلق شهروندان به زاینده‌رود، به عنوان عنصر هویتی جهانشهر اصفهان می‌خوانیم و در ادامه مهران دهدار، عکاس و استاد دانشگاه، از شخصیت و روحیات کاری استاد طریقی و علم و تکنیک آثارش روایت می‌کند.
 
تاریخ انتشار: 11:20 - یکشنبه 1401/08/1
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
سکانس اول: امان‌الله دوربین را رو به ســی‌وســه‌پل تنظیـــم می‌کنــد. استـــادش غلامحسین درخشان و سه‌دوست دیگر در کادر تصویر حضور دارند و فقط جای خودش خالی است. می‌رود می‌نشیند کنار بقیه و همه خیره می‌شوند به زاینده‌رود؛ سلف‌پرتره‌ای متولد می‌شود به سال 1318 شمسی!
 
سکانس دوم: صبح یکی از روزهای اول پاییز  83سال بعد از آن عکس دوستانه زیبا، من در تحریریه روزنامه در خیابان فردوسی یعنی نزدیک به محل آن عکس، پاکتی دریافت می‌کنم که حاوی یک دعوت‌نامه است؛ دعوت به بازدید از نمایشگاه «طریقی؛ از عکاسخانه تا زاینده‌رود، عکس‌های امان‌الله طریقی (1302-1380)». روی کارت دعوت، همین عکس چاپ شده است. هنرمند را می‌شناسم و هنوز حلاوت نمایشگاه مرور آثارش که اردیبهشت سال 1398 در موزه هنرهای معاصر اصفهان برگزار شد، زیر زبانم است. هر موقع هم که در چهارباغ قدم می‌زنم و به ورودی خیابان شیخ‌بهایی می‌رسم، به یاد بروبیای عکاسخانه او می‌افتم.
 
سکانس سوم: عصر جمعه، 29 مهرماه، وارد گالری اکنون در خیابان مارنان می‌شوم. اولین عکسی که می‌بینم همان عکس کارت دعوت است. می‌ایستم و به تصـــویر نگــاه می‌کنـــم. حالا  کمتــر از یک‌قرن بعد از آن روز، همه‌چیز عوض شده؛ چهره‌ها، لباس‌ها، زاینده‌رود، هوای اصفهان، خودِ اصفهان. تنها عضو عکس که هنوز داریمش، سی‌وسه‌پل است که حال «او» هم تعریفی ندارد. نمی‌دانم به خاطر شرایط اندوهناک این روزهاست یا نداشته‌های فراوانمان یا  هر دو، که دیدن این تابلو اشک به چشمانم می‌آورد. با دوستانم در نمایشگاه می‌گردیم و درباره تک‌به‌تک عکس‌ها صحبت می‌کنیم. کوه صفه، کارخانه ریسندگی، پل خواجو، سی‌وسه‌پل، پل مارنان، مردم اصفهان و زاینده‌رود در عکس‌ها حضور پررنگ دارند و هر عکس روایتی سیاه و سفید است از اصفهانِ رنگینِ حوالی هفت دهه پیش.سه‌نفر در نمایشگاه حضور دارند که حرف‌های بیشتری برای گفتن دارند و روایت‌هایشان در کنار تماشای عکس‌ها حلاوت بازدید را دوصد چندان می‌کند. در سه فضای مختلف گالری، با هر سه گفت‌وگو می‌کنم.
 
روایت‌های داریوش طریقی؛ از چهارباغ و «سه‌راه ستاری» تا «بیشه حبیب» و خواجو
داریوش طریقی، بانی خیر برپایی این نمایشگاه شده است و نزدیک‌ترین نسبت را به هنرمند فقید دارد. یکی از پنج فرزند امان‌الله طریقی است و با همت او، این مجموعه عکس به گنجینه موزه هنرهای معاصــر اصفهان اهــدا شـــده اســت. روی نیمکت وسط گالری اکنون می‌نشینیم به گفت‌وگو و صحبت را از همین نقطه «ایده اهدا» آغاز می‌کنیم. داریوش طریقی می‌گوید: «آقای تمیزی از من درباره مجموعه عکس پدر از زاینده‌رود پرسیدند و ایده اهدای مجموعه از این جا شکل گرفت. بعد، آقای حامد قصری عکس‌ها را آماده کرد. عکس‌ها البته خیلی بیشتر بود؛ ولی این 18 اثر بهترین‌هایشان بودند. بابا فوت کردند. من هم اگر فوت کنم بقیه بچه‌ها هم ایران نیستند و آثاری نمی‌ماند. اما حالا  که این عکس‌ها را اهدا کردیم هم برای اصفهان ماندگار می‌شوند و هم نام پدر در ذهن‌ها بیشتر می‌ماند.»در میانه صحبت‌ها نقبی می‌زنیم به خاطرات عکاسخانه هالیوود و از پسرِ امان‌الله طریقی درباره آن روزها و خاطرات پدر می‌پرسم و می‌شنوم: «عکاسخانه هالیوود هر روز از 8-7:30صبح باز می‌شد و یکسره تا 10 شب کار می‌کرد. معمولا بابا ساعت 10-9:30می‌آمدند مغازه. در چهارباغ این طوری بود که اگر مغازه‌ای ساعت 9 هنوز باز نشده بود، پیام بدی داشت؛ می‌گفتند یا مغازه‌دار فوت کرده یا مشکلی پیش آمده. چهار نفر شاگرد داشتیم. دونفر روتوش کار می‌کردند و دونفر هم عکس‌ها را چاپ می‌کردند. هنرپیشه‌ها هم خیلی به عکاسخانه می‌آمدند. شاگردها خیال می‌کردند اگر با این‌ها حرف بزنند و بروند تهران، هنرپیشه می‌شوند!» طریقی ادامه می‌دهد: «یک روز بابا زنگ زدند خانه و گفتند داریوش را بفرستید مغازه! اول تابستان هم بود. من ده سالم بود. رسیدم و با هم در را کشیدیم بالا و مغازه را باز کردیم. فهمیدم هر چهار شاگرد  رفته‌اند تهران که هنرپیشه بشوند! من کارم را این طوری شروع کردم. بابا صبح تا شب عکس می‌گرفتند و شب تا صبح عکس چاپ می‌کردند و من هم در شستن و خشک‌کردن و کات‌کردن خبره شدم. سه‌ماه آنجا بودم. حسین آقا هم آمدند. شاگردهای دیگری هم آمدند؛ آقای مجلسی آمد. آقای گریگور که عکاسخانه مولن روژ را در پاساژ مهر خیابان نظر داشتند، آقای مؤذن عکاسخانه آسیا را در چهارباغ پایین داشتند. این چهار نفر بودند که رفتند تهران و بعد، برگشتند و دوباره با بابا  کار کردند. این اتفاقات حوالی سال 40 شمسی افتاد.» به عکس‌ها نگاه می‌کنم، پل خواجو در چند فریم از زوایای مختلف دیده می‌شود. با خودم فکر می‌کنم نکند استاد طریقی هم مثل من، علاقه ویژه‌ای به پل خواجو داشته که ردپای این پل در این مجموعه پررنگ‌تر است. داریوش طریقی اما می‌خندد و می‌گوید: «چون خانه ما نزدیک پل خواجو بود!» بعد، آدرس دقیق‌تری می‌دهد؛ خیابان کمال‌اسماعیل، از «میدان مجسمه» به سمت «سه‌راه ستاری» که می‌رفتید؛ یعنی بین پل خواجو و سی‌وسه‌پل، اینجا خانه ما بود. آن روزها پل فردوسی وجود نداشت. استاد طریقی هر روز از این حوالی راهی مغازه‌اش در چهارباغ می‌شد؛ مغازه‌ای که دودهانه بود و همسایه نقره‌فروشی‌های پرورش و زرگرزاده، روبه‌روی شیخ‌بهایی.چنـــدفریم از عکـــس‌های مجمـــوعـــه، روایت‌هایی از سیل سال 1333 است. آب تا دهانه‌های بالایی پل خواجو بالا آمده. به یاد روایت‌های مادربزرگ خودم می‌افتم؛ «گیتی» خانم، که حتما  این گزارش را هم مثل همه گزارش‌هایم در روزنامه می‌خواند، برایم از آن اتفاق بالا آمدن آب در جوار خواجو  تعریف کرده بود و حالا من به کمک عکس‌های استاد طریقی تصویرهای ذهنی‌ام را تکمیل می‌کنم. داریوش طریقی روایت را پررنگ‌تر می‌کند: «نصف‌شب مامان با فریاد ما را بیدار کردند. دیدیم آب رودخانه تا دم پله‌های حیاط آمده است. هرچقدر به صبح نزدیک می‌شدیم آب پایین می‌رفت. صبح که شد بابا رفتند برای عکاسی. ما  که آمدیم بیرون، گاو و گوسفند و چادر و کلی چیز روی آب یواش یواش در حال حرکت بودند. آب گل‌آلود بود. اینجا در این عکس‌های پل خواجو هم حتی مشخص است.»از پسر استاد سراغ نقش «زاینده‌رود» را در زندگی استاد طریقی می‌گیرم. می‌گوید: «بابا جمعه‌ها می‌رفتند بیشه‌حبیب نقاشی می‌کردند. به‌خصوص خزانش را دوست داشتند. من را هم روی دوچرخه سوار می‌کردند. پاهام در خورجین بود و تابلوها را نگه می‌داشتم. می‌رفتیم پل شهرستان دوسه تا تابلو هم بابا از آنجا دارند که خیلی قشنگند. جمعه‌ها صبح زود هم بابا با استاد پورجوان می‌رفتند نقاشی می‌کردند. قبر استاد پورجوان هم اتفاقا در قطعه نام‌آوران است و دوسه مزار با بابا فاصله دارد. مغازه‌شان هم اول خیابان شیخ بهایی بود.»هیچ‌کدام از فرزندان استاد طریقی راه پدر را ادامه ندادند؛ نه سه‌پسرش و نه دو دخترش. فقط آنطور که داریوش طریقی تعریف می‌کند، یکی از نوادگان راه پدربزرگ را در حوزه نقاشی پیش گرفته است. دلیلش را می‌پرسم و داریوشِ 72ساله، به حوالی هفت‌سالگی‌اش بازمی‌گردد؛ وقتی در دبستان شاگرد اول نقاشی شد و «مدیر فرهنگ» یک آبرنگ 24رنگ پلیکان به او هدیه داد؛ اما وقتی با ذوق و شوق رسید خانه و از این دستاورد برای پدر گفت، امان‌الله از سر سفره ناهار بلند شد، کمربند را از کمر شلوار درآورد و کودک را گرفت به باد کتک! استاد، قصد کرده بود بچه‌هایش علم را بر هنر ترجیح بدهند و این شد که داریوش سال 1352 راهی آمریکا شد، مهندسی صنایع خواند، در کارخانه هواپیماسازی (بوئینگ) مشغول کار شد و دهه‌ها بعد، آمد تا میراث هنر پدر را در تاریخ هنر اصفهان ماندگار کند.
 
 روایت‌های مهدی تمیزی از جایگاه مهم هویتی زاینده‌رود برای اصفهان
در کمتر از چهارسال  70 اثر ایرانی و خارجی در قالب رویکردی به نام «وقف آثار هنری» به گنجینه موزه هنرهای معاصر اصفهان اهدا شده‌اند؛ این گزاره به‌ظاهر ساده، یک دستاورد مهم و تحسین‌برانگیز برای اصفهان محسوب می‌شود و گفت‌وگوی من با مهدی تمیزی، مدیر موزه هنرهای معاصر اصفهان، هم از همین‌جا آغاز می‌شود. در حیاط گالری اکنون رو به نمایشگاه ایستاده‌ایم و دقایقی درباره ایده برپایی این رویداد و اهمیتش صحبت می‌کنیم. به روایت او، اکثر موزه‌های مهم جهان، از موزه بریتانیا تا لوور، با همین نگاه بوده که به جایگاه بالا در میان موزه‌های جهان دست یافته‌اند؛ یعنی شماری از آثار به نمایش درآمده در این موزه‌ها، آثار اهدایی محسوب می‌شوند. موزه هنرهای معاصر اصفهان هم از سال 1397 همین رویکرد را در پیش گرفته که خب با توجه به کمبود بودجه موزه، تصمیم هوشمندانه‌ای هم بوده است. اما چه شد که نمایشگاه اخیر برپا شد؟ ماجرا به ملاقات مهدی تمیزی با داریوش طریقی در ابتدای امسال بازمی‌گردد؛ رئیــس مــوزه هنــرهای معاصــر اصفهان براساس پژوهش‌هایش متوجه علاقه و حس تعلق امان‌الله طریقی به اصفهان و اشتیاق هنرمند به عکاسی از شهر شده و ردپای عکس‌های قدیمی او از اصفهان و به‌طور ویژه زاینده‌رود، را دنبال کرده و به فرزند هنرمند پیشنهاد اهدای یک مجموعه آثار استاد را می‌دهد. داریوش طریقی استقبال و با فرزندان دیگر هنرمند، مشورت و هماهنگی می‌کند تا اهدا صورت بگیرد و نمایشگاهی هم برپا شود و حالا این نمایشگاه از طرف دفتر تخصصی هنرهای تجسمی شهرداری اصفهان با همکاری گالری اکنون و حمایت دبیرخانه فرهنگی زاینده رود برپا شده و علاقه‌مندان می‌توانند از 29 مهر تا 6 آبان 1401 هر روز از ساعت 10 تا 13 و 16 تا 20 به بازدید نمایشگاه بروند.
«ایجاد و تقویت حس تعلق شهروندان نسبت به زاینده‌رود که هویت اصفهان را می‌سازد» مهم‌ترین هدفی است که تمیزی از برپایی این نمایشگاه دنبال می‌کند و از سه کلیدواژه «تاریخ»، «هویت» و «توسعه» می‌گوید که توجه به آن‌ها پایه و اساس پروژه‌های فرهنگی و هنری مختلف است.مهدی تمیزی ادامه می‌دهد: «زاینده رود یک تاریخ دارد و نه فقط در اصفهان که در فلات مرکزی ایران جایگاه مهمی دارد. اگر این رود نبود، اصفهان به وجود نمی‌آمد. اگر زاینده‌رود نبود، اصفهان جهان‌شهر هم نمی‌شد. از منظر توسعه هم که نگاه کنیم، به‌دلیل حضور این رود کارخانه‌هایی در اصفهان شکل گرفتند که از آب زاینده‌رود تغذیه کردند و آسیب‌های زیست‌محیطی فراوانی هم به اصفهان زدند؛ بنابراین می‌توان گفت که حلقه همه این نقش‌ها، کلیدواژه هویت است. مردم اصفهان به‌دلیل همین نقش کلیدی، احساس تعلق فراوانی به زاینده‌رود داشته‌اند. همیـــن الان حتــمـــا مـــادربـــزرگ‌هـــا و پدربزرگ‌هایی را دیده‌اید که کنار زاینده‌رود می‌نشینند و به خشکی خیره می‌شوند؛ انگار رود در خیالشان هنوز جاری است.»او با اشاره به جایگاه مهم زاینده‌رود به‌عنوان میراث طبیعی ملی ایران، می‌گوید: «سؤالات مهمی وجود دارند؛ مثلا اینکه جایگاه زاینده‌رود در اذهان متولدین دهه‌های 80 و 90 چگونه است؟ آیا تعلق خاطری دارند؟ اگر تعلق خاطری که نسل‌های پیش نسبت به زاینده‌رود داشتند را این نسل‌ها نداشته باشنـــد، چــه امیــدی به جاری‌شــدن و زنده‌ماندن زاینده‌رود و به واسطه آن، زنده و جهانشهرماندن اصفهان، می‌توانیم داشته باشیم؟! پس یکی از مهم‌ترین وظایف ما این است که هویت و جایگاه زاینده‌رود را بشناسیم، بشناسانیم و برای ایجاد و افزایش احساس تعلق مردم به زاینده‌رود، فعالیت کنیم.»
 
 روایت‌های مهران دهدار از تابلوهایی که نقاشی‌عکس هستند
«بعضی‌ها که استاد طریقی را درک نمی‌کردند، فکر می‌کردند ایشان بداخلاق است؛ در حالی که شخصیت او را از آثارش به‌خوبی می‌توانید درک کنید؛ این هیجان و تغیُر را ببینید که در میان این هجده فریم به وضوع دیده می‌شود. عکس‌های او بیشتر از آنکه عکس باشند، نقاشی‌عکس هستند؛ هر کدام یک تابلوی نقاشی!» با این روایت از مهران دهدار، گشت و گذارمان را در نمایشگاه ادامه می‌دهیم. یکی‌یکی از کنار عکس‌ها می‌گذریم و او روایت می‌کند: «کادر مربع هاسلبلاد با نگاتیو 6 در 6»، «استاد از صافی‌ها و فیلترهای عکاسی بسیار حرفه‌ای و دقیق استفاده می‌کردند»، «اینجا را نگاه کنید، بافت کاغذ ابریشمی که استفاده شده حالا خودش را به خوبی نشان داده»، «اینجا فیلتر زرد استفاده شده» و… . می‌ایستیم کنار یکی از تابلوها که عکسی از خودِ زاینده‌رود است؛ بی‌هیچ عنصر دیگری. یک پرتره از زاینده‌رودِ خشمگین در میانه خروشش. به تصویرهای ذهنی‌ام رجوع می‌کنم و به‌نظرم می‌آید امان‌االله طریقی شاید روی پله‌های بالایی پل خواجو ایستاده و این فریم را خلق کرده است. دهدار می‌گوید: «در عکاسی عادی بافت‌های آب، به این زیبایی مشخص نمی‌شدند. اینجا حتما عکاس از فیلتر قرمز استفاده کرده است» و بعد اضافه می‌کند: «استاد طریقی سواد خیلی بالایی از نظر علم عکاسی داشتند. بعد از انجام کار، زیاد در عکس‌ها دستکاری نمی‌کردند. این را می‌گویم چون در لابراتوار هم با ایشان کار کرده‌ام. عکس را به‌صورت اورجینال چاپ می‌کردند. آثارشان تاریخ مصور و مستندی از اصفهان است.»قدم می‌زنیم و در فریم‌های خواجو، سیم‌هایی توجهم را جلب می‌کنند. اول فکر می‌کنم سیم‌های تلگراف هستند؛ اما قطعا نه! آن روایت‌ها را باید در عکس‌های ارنست هولستر دید. آنطور که مهران دهدار توضیح می‌دهد، این‌ها سیم‌هایی هستند که از دو طرف یال‌ها به میانه پل می‌رسیدند و چراغ‌هایی در وسط پل آویزان می‌شدند برای روشنایی و نورپردازی! در عکس‌های بعدی، این چراغ‌ها مشخص‌اند و مرا به یاد فضل‌الله دهش «ملقب به عطاءالملک» می‌اندازند؛ یکی از چهره‌های ماندگار ایران که او را بنیان‌گذار صنعت برق در اصفهان می‌دانند. تاریخ سیم‌کشی‌های هوایی در اصفهان و چراغانی‌شدن شهر و پل‌ها به زمان او و هوشمندی و سفرهای اروپایش برمی‌گردد. انگار عکس‌های طریقی جزو اولین روایت‌ها از پل خواجوی چراغانی‌شده هستند. عطاءالملک از 1240 تا 1338 شمسی در اصفهان می‌زیست و امان‌الله طریقی از 1302 تا 1380 زندگی کرد. به روزی فکر می‌کنم که «دهش» راهی «هالیوود» شده در «چهارباغ» تا «طریقی» از او عکاسی کند. یا شاید هم طریقی روایت‌های دیگری از دهش داشته باشد. باید پی ردپای این ارتباط تاریخی میان دو چهره ماندگار اصفهان بگردم.از مهران دهدار که حالا استاد دانشگاه هنر اصفهان و چنددانشگاه دیگر است و دروس مختلف عکاسی را تدریس می‌کند، درباره خاطراتش از آموزش عکاسی زیر نظر استاد طریقی می‌پرسم و او می‌گوید: «ایشان دستور می‌دادند من چاپ‌های بزرگ را انجام می‌دادم. یکی از بزرگ‌ترین مشوق‌ها و راهنمایانم ایشان بودند که آن موقع هم رئیس اتحادیه بودند و راهنمایی‌هایشان خیلی در زندگی من تأثیر گذاشت. مثلا یک بار ایشان آمدند به کارگاهی که در خیابان شمس‌آبادی تازه راه‌اندازی کرده بودم و اولین چاپ بزرگ را سفارش دادند. روی نور و اینها که کار کردم، ایشان فیلتراسیون را به صورت خیلی حرفه‌ای به من یاد دادند. علاوه بر اینکه در عکاسی چهره خبره بودند، خش‌گیری و روتوش و نقطه‌زنی را خیلی عالی انجام می‌دادند. تک‌تک کارهایشان یک اثر هنری بود.»گفت‌وگویمان با دهدار با ابراز امیدواری او به پایان می‌رسد: «امیدوارم یک نمایشگاه مختص به نمایش عکس‌های چهره هم از استاد طریقی داشته باشیم و البته آرزو می‌کنم به زودی دوباره شاهد زنده‌شدن زاینده‌رود باشیم.»