مهمانی که ورای از دو دوتا چهارتای ما بود

دلمان می‌خواست یک مهمانی داشته باشیم، یک مهمانی با حضور اعضای خانواده‌هایمان؛ چون طبق احادیث و روایات فضیلت اطعام دادن در روز عید غدیر خیلی زیاد است.

تاریخ انتشار: 13:50 - شنبه 1403/04/2
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
مهمانی که ورای از دو دوتا چهارتای ما بود

به گزارش اصفهان زیبا؛ دلمان می‌خواست یک مهمانی داشته باشیم، یک مهمانی با حضور اعضای خانواده‌هایمان؛ چون طبق احادیث و روایات فضیلت اطعام دادن در روز عید غدیر خیلی زیاد است.از طرفی چند ماه قبل‌ترش نذر کرده بودیم اگر امیرحسین، پسرمان صحیح و سالم به دنیا بیاید، برایش ولیمه بدهیم.

همسرم همین‌طور که سرش روی ماشین‌حساب بود و با قیمت اجناس داخل لیست دست‌وپنجه نرم می‌کرد، یک‌مرتبه انگار فکری مثل جرقه به ذهنش رسید، گفت: «می‌دونم خرجش شاید یه ذره زیاد بشه اما می آیی یه غذای ساده بپزیم هم چندتایی بدیم به نیازمندا هم برای فامیل سفره بندازیم؟»

گفتم: «پولش رو چه جوری تهیه کنیم؟ خیلی زیاد میشه!»
گفت: «خدا بزرگه … .»
گفت: «خدا بزرگه و واقعا همین‌طور هم شد. خدا مثل همیشه برامون بزرگی کرد.»

آنچه در دل داشتیم و روی کاغذ نوشته بودیم شرایطش به طرز عجیب‌‌غریبی مهیا شد. طلبی که مدت‌ها منتظر پرداختش بودیم را گرفتیم و وسایل اولیه‌ مهمانی و نذری را خریدیم.

پنجاه نفر اعضای خانواده بودند و اندازه‌ پنجاه نفر هم می‌خواستیم نذری پخش کنیم بین نیازمندان.

یکی از رفقای همسرم که سرآشپز بود، قبول کرد تا پخت غذا را بر عهده بگیرد، ما هم تا جایی که توانسته بودیم مرغوب‌ترین مواد اولیه را تهیه کردیم و سپردیم به او.

چون اتاق پذیرایی‌مان خیلی کوچک بود، از قبل قرار گذاشتیم مهمانی خودمان را خانه‌ برادر همسرم برگزار کنیم.اولش خیلی نگران بودیم، اگر نپذیرد باید چه کار کنیم. حرفی از نذری به کسی نزده بودیم تصمیم داشتیم کارهایمان تا جایی که می‌شود پنهانی باشد. می‌خواستیم گردوغباری نشست روی پای مولایمان علی (ع) باشیم و از سیره‌ او در کار خیر پنهانی پیروی کنیم.

همسرم قضیه‌ مهمانی را با برادرش مطرح کرد؛ اما حرفی از غذاهای نذری نزد. او هم قبول کرد و مهمان وعده گرفتیم‌.

صبح روز عید کلی کار داشتیم. بعد از نماز صبح بشقاب و قاشق و لیوان و ‌ظرف‌های سالاد و …. هر آنچه لازم بود برای پذیرایی از مهمان‌ها را بردیم خانه‌ برادر همسرم.
یک صف پنج، شش نفره بستیم داخل کوچه و وسایل را دست‌به‌دست کردیم تا کارها زودتر پیش برود. نزدیک‌های ظهر به بهانه تعویض لباس و گرفتن غذا برگشتیم خانه. گفته بودیم تا قبل از رسیدن مهمان‌ها به جمع اضافه می‌شویم.

همسرم رفت دنبال غذا و من ماندم توی خانه ظرف‌های یک‌بارمصرف و قاشق و چنگال پلاستیکی و کِش دور ظرف‌ها را مرتب چیدم توی حیاط تا آماده باشند. حدودا نیم ساعت بعد دوتا قابلمه‌ روحی نسبتا بزرگ با یک وانت پیکان رسید درِ خانه‌ ما و پشت سرش همسرم از ماشین خودمان پیاده شد.

از شدت گرما و عجله عرق از سر و روی همسرم می‌چکید. من هم حسابی اضطراب داشتم، نگران بودم نکند غذای مهمان‌ها سرد بشود. دلم می‌خواست غذای گرم بدهیم دست نیازمندان. بسم‌الله را گفتیم و شروع کردیم سهم غذای نذری را داخل ظرف‌ها بریزیم. ناگهان زنگ خانه را زدند. نیروی کمکی برایمان رسید، پدر و مادر همسرم که از تعلل ما نگران شده بودند آمدند سروقت ما و متوجه سهم غذای نذری شدند.

حالا پدر همسرم برنج‌ها را می‌ریخت داخل ظرف‌ها و مادر همسرم خورشت‌ها را روی برنج‌ها اضافه می‌کرد و من هم کش می‌انداختم دور ظرف‌ها. کار بسته‌بندی که تمام شد، غذای مهمان‌ها را بردیم خانه‌ برادرشوهرم و همسرم گفت بیرون یک کار کوچک دارد. غذاها را برد و در سطح شهر پخش کرد.

می‌گفت یکی را داده دست مردی که داشته داخل زباله‌ها را می‌گشته، یکی را داده دست دخترک پشت چراغ‌قرمز و … .

این طرف توی خانه هم سفره‌ مهمان‌ها را پهن کردیم و تا مخلفات و غذاها را بچینیم همسرم هم رسید. نمی‌توانم از حس خوب و انرژی مثبت بعد از مهمانی برایتان بگویم، از حس بهتر پخش کردن غذا بین نیازمندان.

انگار واقعا این قسمت از پول ما باید صرف این کار می‌شد. به‌قدری حالمان از این اتفاق خوب بود که وصفش سخت است.پنجاه عدد غذا خیلی زیاد نیست؛ اما خوشحال بودیم که ما شدیم اسباب رسیدنشان به آدم‌هایی که به دعای آن‌ها خیلی نیاز داشتیم و از طرفی دورهمی روز عید با خانواده‌ها هم خیلی به جانمان چسبید. از دو سال پیش که همان اوایل بارداری‌ام پزشک مشکوک به مسمومیت بارداری شد و می‌خواست دستور ختم حاملگی بدهد، نذر کردیم. نذر کردیم که اگر بچه‌مان صحیح و سالم به دنیا آمد، در ایام شادی اهل‌بیت علیهم‌السلام هر تعدادی که توانستیم، هر تعدادی که شد، غذا نذر بدهیم.

این شد که دیدیم چه مناسبتی بهتر از عید غدیر که نذر ما گره بخورد با نام مولایمان حضرت علی (ع)! هم خانواده‌هایمان را دورهم جمع کنیم و مهمانی و بهانه‌ شادی باشد، هم برای کسانی که نیازمند هستند غذایی تهیه کرده باشیم. خرده‌کارهایی که شاید زیاد هم به چشم نیاید، اما همین قطره قطره‌هاست که نام مولا علی را همچون رودی خروشان در زندگی شیعیان جاری می‌کند.. خوشا به آن زیستی که علی علیهم‌السلام به آن برکت دهد.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

3 × 5 =