حدیثه محمدی

حدیثه محمدی

روایت‌نویس

آرشیو مطالب منتشر شده
وطن …
یکشنبه 1403/02/2

وطن …

_ اول صبح زنگ زدی که همینا بگی؟ من تازه دعا ندبه خونده بودم و خوابیده بودم.
مامان، یعنی هیچی نشنیدی؟

پرنده‌های خدا
دوشنبه 1403/01/27

پرنده‌های خدا

تعداد دقیقشان چندتا بود را نمی‌دانم؛ در اخبار اعلام کرده‌اند که حدود ۳۰۰ تا پرنده بوده‌اند.

برای قدس…
پنجشنبه 1403/01/16

برای قدس…

دست‌های نوچ‌شده‌ام را با دستمال‌کاغذی پاک می‌کنم. برچسب‌هایمان تمام شده پس دیگر نمی‌توانیم بسته‌بندی‌شان کنیم. نگاهی به ته کارتن مقوایی خرما می‌اندازم، دخترک می‌پرسد:چندتا مانده؟ می‌گویم: چشمی پنجاه تا فکر کنم….

جان‌باز!
شنبه 1402/11/28

جان‌باز!

بعضی‌هایشان مثل چینی‌های گل‌قرمزی که لب‌پر شده‌اند، بعضی دیگر مثل نوار کاست‌هایی که هد نوار از توی شکمشان بیرون ریخته و دیگر آهنگی از آن‌ها پخش نمی‌شود، بعضی‌هایشان هم مثل کتاب‌هایی هستند که صفحات قسمت‌های اصلی‌شان دیگر وجود ندارد. انگار هستند و نیستند!

دخترها بابایی‌اند
دوشنبه 1402/11/2

دخترها بابایی‌اند

ایستاده بودیم پشت درِ کلاسی که داشتند از بچه‌ها آزمون می‌گرفتند؛ من و همسرم و مابقی پدر و مادرها.

ق_ا_س_م نیست، قاسم است!
چهارشنبه 1402/10/13

ق_ا_س_م نیست، قاسم است!

یک باور قدیمی وجود دارد، یک باور قدیمی که خیلی‌ها در سرتاسر دنیا به آن معتقدند، باوری که می‌گوید: سیزده عدد نحسی است! راستش را بخواهید من آدم خرافاتی نیستم؛ اما آن شب تا دم‌دمای صبح تپش قلب و دل‌شوره داشتم و دخترم هم حسابی گریه می‌کرد و ناآرام بود.

صدای بلند ناامنی
سه شنبه 1402/10/12

صدای بلند ناامنی

مادرم می‌گفت وقتی که مادر بشوی، دیگر هیچ خواسته‌ای برای خودت نداری و تنها چیزی که دوست داری و دلت می‌خواهد، همان چیزی است که بچه‌هایت می‌خواهند.

«راویان»؛ روایت غربت واحد تبلیغات!
شنبه 1402/09/4
مستند «راویان» نگاهی به اثربخشی واحد تبلیغات در هشت سال جنگ تحمیلی دارد:

«راویان»؛ روایت غربت واحد تبلیغات!

مستند «راویان» نگاهی به اثربخشی واحد تبلیغات، مظلومیت و کمتر دیده شدن نیروهای این واحد و وظایف و مسئولیت‌هایشان در طول جنگ هشت‌ساله دفاع مقدس و به‌طور ویژه نگاهی به زندگی سردار شهید علی جنگعلی، قائم‌مقام (معاون) تبلیغات لشکر ۱۴ امام حسین (ع) دارد.

کلیدهایی که می‌خواهند قفل‌ها را باز کنند!
شنبه 1402/07/29

کلیدهایی که می‌خواهند قفل‌ها را باز کنند!

خوب یادم هست یک‌بار مامان قصه سرزمینی را برایم تعریف کرده بود که آدم‌هایش به طمع پول قسمتی از خاکشان را فروختند؛ اما غریبه‌ها آمدند و با زور خواستند کل آن سرزمین را غصب کنند.

یکی بود؛ یکی نبود!
چهارشنبه 1402/07/26
داستان‌هایی واقعی از روزهای همدلی:

یکی بود؛ یکی نبود!

ده تا لباس دوخته بود، ده تا با اندازه‌های مختلف. توی ذهنش هر ده رزمنده را تصور کرده بود که یکی‌شان، نسبتا قدبلند و آن دیگری، چاق و دیگری، متوسط و… بود. هرچه پارچه داشت، هی دوخت و دوخت.

قرار همدلی
پنجشنبه 1402/06/30

قرار همدلی

به هم قول داده بودند، امسال نصف محصول درخت های گل محمدی شان مربا بشود و برسد به دست رزمنده ها …

مباد روزی که بانو دوباره در شام میان حرامیان تنها بماند!
چهارشنبه 1402/05/18
به بهانه هجدهم مردادماه، روز بزرگداشت شهدای مدافع حرم:

مباد روزی که بانو دوباره در شام میان حرامیان تنها بماند!

حاج‌قاسم برایشان غیرت را مشق کرد و آن‌ها از مکتبش آموختند که اگر یک بار حضرت زینب(س) تنها ماند، هزاران برادر و پسر و همسر حالا هستند تا دیگر بانو تنها نماند.