سرمایه‌های اجتماعی در علوم انسانی

کنکور سراسری کارشناسی 1403 تمام شده و زمان انتخاب رشته رسیده است و بد نیست دانشجوهای فردا، چندکلامی هم از فارغ‌التحصیلان این مسیر بشنوند. شاید برای حرکت در مسیر درست، به کارشان بیاید؛ به‌خصوص آن‌ها که انتخابشان، علوم انسانی بوده است.

تاریخ انتشار: 11:36 - دوشنبه 1403/06/19
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
سرمایه‌های اجتماعی در علوم انسانی

به گزارش اصفهان زیبا؛ کنکور سراسری کارشناسی 1403 تمام شده و زمان انتخاب رشته رسیده است و بد نیست دانشجوهای فردا، چندکلامی هم از فارغ‌التحصیلان این مسیر بشنوند. شاید برای حرکت در مسیر درست، به کارشان بیاید؛ به‌خصوص آن‌ها که انتخابشان، علوم انسانی بوده است.

شاید اگر از دانش‌آموزان امروز علوم انسانی بپرسیم که برنامه‌شان برای فردای کسب دیپلم چیست، اکثرشان تحصیل در دانشگاه را انتخاب می‌کنند و اگر بپرسیم که برای چه دانشگاه می‌روید، به احتمال خیلی زیاد جواب خاصی ندارند؛مثلا می‌گویند چون تحصیل را دوست داریم یا به این دلیل که به‌دنبال اشتغال هستیم؛ پاسخ‌هایی که اگر پرده کلیشه از آن‌ها کنار برود، به اینجا ختم می‌شود: «به دانشگاه می‌رویم؛ چون همه می‌روند!»

این مقدمه کوتاه را گفتم تا پیش‌فرض صحبت‌هایم این باشد که دانش‌آموزان و دانشجوهای علوم انسانی، معمولا هدف و برنامه مشخصی برای تحصیل چهارساله‌شان در مقطع کارشناسی ندارند یا دست‌کم هدفی که همراه باانگیزه و برنامه قابل‌اجرا باشد. بااین‌حال اوج جوانی انسان هم‌زمان با همین چهار سالی است که در مقطع کارشناسی می‌گذرد و به همین خاطر نمی‌توان به‌سادگی از کنارش رد شد. پس اگر قرار است از فردا دانشجوی کارشناسی علوم انسانی باشید، از کسی که چهار پیراهن بیشتر از شما پاره کرده بشنوید که قدر این چهار سال طلایی زندگی‌تان را بدانید.

شاید این توصیه کمی شبیه به نصیحت‌های مادربزرگ‌ها باشد؛ ولی حقیقتا چنان شتابان عمرتان می‌گذرد که بعدا افسوسش را می‌خوردید. اینکه می‌گویم قدر بدانید؛ یعنی در وهله اول به‌هیچ‌عنوان خودتان را به دانشگاه قانع نکنید. از تعاملی که در دوران دانشجویی‌ام با بهترین دانشگاه‌های کشور داشتم، فهمیدم که کلاس‌های علوم انسانی حتی با بهترین اساتید هم تا حدودی شبیه به کلاس‌های دبیرستان است؛ یعنی شما موظف می‌شوید که کتاب معینی را بخوانید و بعد هم امتحان دهید؛ همین! اینکه چه چیز باعث شده کلاس‌های علوم انسانی با چنین کیفیتی مواجه شود، بحث دیگری است؛ ولی حقیقت ماجرا همین است و اگر دانشجو خودش را به این وضعیت قانع کند، درکل طول این چهار سال نهایت دستاوردش می‌شود مطالعه ده‌پانزده کتاب؛ آن هم اگر بدون تقلب پاس شده باشد! در این شرایط دانشجوی خوب آن است که مطالعات خودخوان داشته باشد، از دوره‌های حضوری و مجازی که اندیشکده‌های علوم انسانی برگزار می‌کنند استفاده کند و خلاصه راهش را از مسیر تعیین شده دانشگاه جدا کند.

اما سؤالی که اینجا پیش می‌آید این است که دانشجو باید در چه جهتی مطالعاتش را شروع کند؟ به عبارتی، حوزه علوم انسانی آن‌قدر گسترده است و آن‌قدر زیرمجموعه‌های زیادی را شامل می‌شود که از هر سو آغاز کنی، پایانش معلوم نیست! اینجاست که به همان مشکل ابتدایی بازمی‌گردیم.

اینکه دانشجوی علوم انسانی این مسیر را بدون هدف و یا به عبارتی دقیق‌تر، بدون سؤال آغاز می‌کند. او نمی‌داند که رشته تحصیلی‌اش شامل چه حوزه‌هایی می‌شود و مهم‌تر اینکه نمی‌داند این واحدهای درسی را برای چه می‌خواند و به چه ‌کارش می‌آید؟ آن موقع که دانشجو بودم، یکی از جمله‌های ثابتی که همیشه از دوستانم می‌شنیدم این بود که این درس‌ها را که می‌خوانیم به چه دردی می‌خورد؟ درحالی‌که اگرچه به‌طورکلی «دانشجو» «آینده‌ساز» شناخته می‌شود، این دانشجوهای علوم انسانی هستند که بنیاد نظری جامعه را می‌سازند. دانشجوی علوم انسانی است که هست‌ونیست، درست و غلط و چطور و چگونه را معنا می‌کند. اما در مقابل نگاهی که به دانشجوی علوم‌انسانی می‌شود، این است که احتمالا توان تحصیل در رشته‌های مهندسی و علوم پزشکی را نداشته که سر از این حفظیات علوم‌انسانی درآورده است. خروجی همین نگاه است که باعث می‌شود دانشجوی علوم‌انسانی برای درس خودش ارزشی قائل نشود و بدون انگیزه و سؤال مشخصی وارد این حوزه شود.

به نظر می‌رسد یکی از راه‌های برون‌رفت از این شرایط، فراهم‌کردن زمینه آشنایی دانشجویان با دستاوردهای علوم انسانی است. حتی می‌توان با بررسی پیشرفت‌های غرب هم نقش علوم انسانی در توسعه تمدن‌ها را نمایان کرد. اگر اهمیت علوم انسانی برای شخص معلوم شود، آن وقت به‌مرورزمان در ضمن آشنایی با حوزه‌های مختلف علوم انسانی، سؤال شخص هم برایش معلوم و پررنگ می‌شود؛ سؤالاتی که جهت مطالعاتی او را معلوم می‌کند.

اما آخرین توصیه‌ای که به نودانشجوهای امروز می‌کنم این است؛ در عین اینکه خودتان را نباید به دانشگاه و کلاس‌هایش محدود کنید، قدرت دانشگاه را دست‌کم نگیرید. تجربه تحصیلی من این است که اگرچه دانشگاه به‌طور مستقیم در توسعه علمی دانشجویان دخیل نیست؛ ولی سرمایه اجتماعی و فرهنگی در اختیار دانشجو می‌گذارد که در هیچ کجای دیگر به دست نمی‌آید.

منظور از سرمایه اجتماعی این است که شخص به‌واسطه آشنایی با اساتید، امکان بهره‌مندی از تجربیاتشان را به دست می‌آورد؛ همچنین با شناخته‌شدن در نظر اساتید امکان دسترسی به پژوهش‌های علمی و فرصت‌های شغلی برای دانشجو فراهم می‌شود.

از سویی، سرمایه دیگری که دانشگاه به شخص می‌دهد، حضور در فضای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است. دانشگاه علاوه بر آموزش علم، کارکردهای پنهان آشکار دیگری هم دارد؛ مثل ظرفیت تشکل‌های دانشجویی، شکل‌گیری ارتباط‌های دوستانه و یادگیری اصول اولیه تعامل با دیگران.
القصه. دوران دانشجویی با همه شیرینی‌ها و تلخی‌هایش مثل برق و باد می‌گذرد و از طرفی هیچ‌کسی هم در این دوران دلسوز دانشجو نیست؛ مگر خود او که باید فرصت را قدر بشمرد و از تک‌تک فرصت‌های دانشگاه و اساتید و دوستان و ظرفیت‌های علمی استفاده کند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

19 − چهارده =