به گزارش اصفهان زیبا؛ هر بار و هر چند سال یکبار که انتخابات برگزار میشود و دولت تغییر میکند، مدیران و مسئولان نیز عوض میشوند و یکییکی بر سر کار میآیند. این رویه در هر دولتی که تا به امروز بر سر کار آمده، متداول بوده و بهطورمعمول هر آنچه رویکرد و خطمشی سیاسی رئیس دولت است، با همان نسبت مدیران بالادستی، میانی و پایینی هم بر اساس همان خطوربط تعیین میشوند و پست و جایگاه میگیرند.
جدای از درست یا نادرستبودن این رویه که سالیانی است به «عادت سیاسی» بدل شده، گزینه شایستهسالاری و شایستهگزینی دراینبین همیشه مطرح بوده، اما اینکه چقدر و به چه میزان به این دو گزینه محوری جامه عمل پوشاندهشده، جای سؤال و تحلیل داشته و دارد. اولین و مهمترین نکته در این رابطه، تربیت نیروهایی بوده که قرار است در یک نظام حکمران موفق، مدیر شوند و در این مسیر، نوع و چگونگی تربیت آنان است که اهمیت دارد.
انقلاب اسلامی سالهایی چند بیشتر به تعهد افراد توجه داشته و از تخصص کمتر بهره برده و بالعکس در سالیانی هم تخصص و تجربهگرایی را آزموده است. اینکه از همه عناصر لازم در مدیریت کلان و حکمرانی بتوان بهره برد و بهره گرفت، اهمیت دارد؛ افرادی که مسیر رشد و ترقی خود را در یک نظام اداری یا سازمانی بهمرور و پلهبهپله پس از گذران دورههای خدمتی و آموزشی و مدیریتی سپری کردهاند و پسازاین دوران، آمادهاند تا مدیریت کنند. پذیرش این افراد از سوی زیردستان به دلیل اینکه فرد در همان سازمان خود رشد یافته هم بیشتر و متعاملانهتر است تا اینکه فردی از بیرون سازمان، صرف روابط حاکم بر تغییر مدیران بالادستی یا نظام سیاسی روی کار بیاید و چند صباحی مدیریت کند و برود. این مسئله عقبماندگی اقتصادی و فرهنگی در کشور را تشدید کرده و بستر و زمینه گسلهای اجتماعی و شکاف را رقم زده است؛ همچنین باعث آسیبپذیری مرحلهبهمرحله گفتمانهای مرتبط با دوری از رانت، شایستهسالاری و عدالتمحوری شده است.
وفاق باید به تقویت بنیانهای حکمرانی بینجامد
بهکارگرفتن افرادی که نباید در جایی پست و سمت بگیرند، درحقیقت مصداق این جمله است که این آقایان یا خانمها ممکن است آدمهای خوبی باشند، اما نمیتوانند تأثیرگذار باشند؛ رویکردی که نشان از همان عادت سیاسی تغییرات دولت به دولت دارد و به درست یا غلط همچنان هم در بخشهایی از نظام اداری و اجرایی تداوم دارد؛ نظامی که این بار با دولتی روبهروست که شعار «وفاق» را سرلوحه خود قرار داده، اما اینکه چقدر و به چه میزان در تحقق این شعار موفق خواهد بود و بهویژه در موضوع شایستهگزینی موفق عمل خواهد کرد، جای بحثوجدل جدی دارد.
تفاوت مهم دولت چهاردهم که کمتر به آن توجه و پرداخته شده، موقعیتی است که این دولت را بر سر کار آورده. موقعیتی خاص که با شهادت نابهنگام آیتاللهرئیسی خستگیناپذیر رخداده و حالا بار دیگر دولتی بر سر کار آمده که هرچند شعار وفاق ملی داده، اما همچنان در اول راه و در نخستینماه کاری است و با گذشت زمان، بهتر میتوان درباره عمل به این شعار یا گفتمان سخن گفت و تحلیل ارائه کرد.
وفاق باید با وحدت و انسجام و همدلی همراه شود و به تقویت بنیانهای حکمرانی بینجامد؛ اما اگر به خواستههای جناحی و گروهی محدود شود، همین محدودیت است که وفاق را هم در یک حرف و شعار تنزل خواهد داد. درست همین جاست که صالح بودن افراد در مناصب موضوعیت پیدا میکند و اگر این صالحبودن خدشهدار شود، ناشایستهسالاری حاکم خواهد شد و مناصب در اختیار نااهلان خواهد افتاد. ازجمله عواقب این رخداد، گوشهنشینی صالحان و خوبان و نخبگانی خواهد بود که در مدیریتها میتوانند شجاعانه و جهادگرانه و همراه با تخصص امور و فعالیتها را پیش ببرند و در مسیر امر حکومت دینی مردمسالار گام بردارند.
الزام به حضور نخبگان و شایستگان در مناصب سیاستگذاری و تصمیمسازی
بهکارگرفتن نخبگان و شایستگان در مناصب سیاستگذاری و تصمیمسازی یکی از موضوعهای مهم و راهبردی در توسعه و پیشرفت هر نظام سیاسی و فکری است؛ اما تغییر دولتها هنوز و تا اندازه زیادی نتوانسته است این موضوع راهبردی را محقق کند؛ نمونه آن هم به کارگماردن افراد و مدیرانی است که موی سپیده کردهاند و تصمیمی برای بازنشستهشدن و سپردن امور به نخبگان جوانتر از خودشان ندارند.
طبیعی است که اگر کارگزاران حکومتی، از هوشمندی و شایستگی در تصمیمسازیها و تصمیمگیریهای خود برخوردار باشند، میتوان امیدوار بود که هم به چشماندازهای ترسیمشده و هم به پیشرفت مادی، معنوی و استقرار رفاه و عدالت که ازجمله اساسیترین آرمانهای بشری هستند، دست یافت و هم زمینهها و بسترهای لازم برای نیل به تمدنسازی نوین اسلامی را تمهید کرد.
تصدی بر اساس اصل شایستهسالاری
در حکومت اسلامی، تصدی همه پستها و مناصب، بهویژه آنهایی که به سیاستگذاریها و تصمیمگیریهای کلانِ نظام اسلامی مربوط میشود، باید بر اساس اصل شایستهسالاری صورت پذیرد و ترتیبی اتخاذ شود که شایستهترینها در این مناصب قرار گیرند. این شایستهترینها زیاد هم دور نیستند و در همین پیرامونمان فراواناند؛ به شرطی که عینک و افق دیدمان تکمحور حزبی و گروهیبودن را نبیند و همه جوانب را در نظر بگیرد. آن زمان است که نادیدههای نخبهِ نشسته در گوشهوکنار میتوانند خلاقیتهایشان را بروز دهند و فرصت دیدهشدن پیدا کنند.
باید در چهاردهمین ایستگاه پاستور که بهتازگی به ثبات بالادستی مدیران رسیده، منتظر ماند و رویه شایستهگزینی صالحانه در دیگر بخشهای مدیریتی و مسئولیتی را رصد کرد.