نگاهی به لایه‌های سوم و چهارم گفتمان شهر زندگی که آغازگر تغییر گفتمان شهرداری هستند

آغاز تغییر

در پی رسیدن به مفهوم شهر زندگی، چهار لایه تعریف شده است: لایه نخست، زیست‌پذیری است که مسائل سطحی و حداقلی از موارد لازم جهت زیست انسان را شامل می‌شود …

تاریخ انتشار: 19:20 - چهارشنبه 1403/07/4
مدت زمان مطالعه: 10 دقیقه
آغاز تغییر

به گزارش اصفهان زیبا؛ در پی رسیدن به مفهوم شهر زندگی، چهار لایه تعریف شده است: لایه نخست، زیست‌پذیری است که مسائل سطحی و حداقلی از موارد لازم جهت زیست انسان را شامل می‌شود؛ لایه دوم، هماهنگی است که به شهر به‌مثابه موجود زنده می‌نگرد و تمام اعضا و جوارح آن در پی رسیدن به یک هدف به‌صورت هماهنگ، مشخص و متمرکز حرکت می‌کنند؛ لایه سوم، در پی پاسخ به نیازهای فراتر از بعد مادی انسان است و لایه چهارم روایت‌های نقش بسته در ذهن شهروندان را جست‌وجو و پالایش می‌کند.

لایه اول و دوم اگرچه حداقلی از نیازهای مادی را تأمین می‌کنند، در پاسخ به سایر جوانب انسان ناتوان هستند. به همین دلیل، شهر زندگی در سومین مرحله در پی ایجاد تفکر و گفتمانی مشترک در پیکره شهر است.

این تفکر مشترک، هماهنگی در سازوکارها و چهارچوب‌مندی رویه‌ها را به‌منظور مهیاکردن افق متعالی زندگی برای شهروندان در پی خواهد داشت. در مجلد دوم روایت اصفهان به لایه‌های اول و دوم گفتمان شهر زندگی پرداختیم. در این نوشته، نگاهی به لایه‌های سوم و چهارم این گفتمان داریم.

لایه سوم: فضای حیات طیبه

در وضعیت موجود، اختلال در خط سیر اصلی شهر مشهود است. با هر تصمیم سیستم مدیریت شهری خط سیر شهر در آینده مشخص می‌شود. این خط سیر می‌تواند به سمت شهرهای جهانی و مدرن، شهرهای ایرانی، شهرهای اسلامی یا شهرهای ایرانی‌اسلامی حرکت کند. گفتمان وضعیت موجود اصفهان را به سمت پیشرفت شتابان ناشی از نگاه سودمحوری و اولویت دستاوردهای اقتصادی می‌برد؛ نگاهی که درنهایت به هویت‌زدایی و شهر بی‌حافظه می‌انجامد. در این نگاه تمایز بین اصفهان و سایر شهرها (به‌طور نمونه، امارات متحده عربی) نادیده گرفته شده است. شهر زندگی در این مرحله به‌دنبال نکوهش پیشرفت و کنترل آن نیست؛ بلکه پیرو پیشرفتی است که هویت و حافظه شهروندان را خدشه‌دار نکند.

به‌عبارت‌دیگر، شهر زندگی در مرحله نخست با حداقلی از استانداردهای زندگی آغاز و در سومین مرحله شهر را نه‌تنها کالبدی برای برآورده‌کردن استانداردهای اولیه زندگی، بلکه مکانی برای بروز حیات طیبه و تکریم انسان می‌داند. در همین راستا، شهر زندگی در این گام به‌دنبال مفهومی است تا از سطح نیازهای مادی و جسمانی بالاتر برود و تمام سطوح زندگی انسان را در برگیرد. مفهوم فضای حیات طیبه به همین دلیل مورداستفاده قرارگرفته است. اگر اصفهان را شهری زیست‌پذیر و هماهنگ بدانیم، جایگاه هویت شهر در سومین مرحله شکل می‌گیرد. در توضیح دیگر در این مرحله، هنگامی‌ که زیست‌پذیری و هماهنگی در شهر در وضعیت مطلوبی نباشد، ریشه این وضعیت را در گفتمان‌های مسلط در شهر باید جست‌وجو کرد. شهر زندگی بر آن است تا در تلاطم زندگی پرشتاب امروزی، حق زندگی را برای مردم حفظ و نگهداری کند.

برای تبدیل شهر به فضای حیات طیبه، ابعاد حس مکان، هویت، عدالت اجتماعی و فضای حیات طیبه موردبررسی قرار می‌گیرد. به‌عبارت‌دیگر، زمانی که هویت تعریف‌شده، حس مکان شکل‌گرفته، عدالت اجتماعی رعایت‌شده و فضای حیات طیبه برقرارشده را در شهر شاهد باشیم، به‌درستی شهر از کالبد بی‌جان به سمت فضایی برای تکریم انسان حرکت کرده است.

برای ایجاد هویت، هویت فردی، هویت دینی و ملی، هویت بصری و هویت اجتماعی باید ملاک عمل قرار گیرد. تلاش شده است تمام ابعاد مرتبط با هویت در شهر موردبررسی و کندوکاو قرار گیرد.

برای تکریم هویت فردی، توجه به نیازهای گروه‌های خاص در برنامه‌ریزی مانند افراد کم‌توان جسمی باید ملاک عمل قرار گیرد. برای ایجاد هویت بصری؛ سازگاری معماری با روح حاکم بر بستر، بهره‌مندی از الگوهای زمینه‌ای و ویژگی‌های شهرنشینی چهارچوب‌مدار و توجه به هماهنگی مجوزهای صادره برای کالبد شهر و هویت شهر اصفهان موردتأکید قرار می‌گیرد.

برای شکل‌گیری هویت دینی و تاریخی؛ تقویت مراکز خاطره جمعی در شهر، برگزاری برنامه‌های شناسایی و تدقیق خاطره شهروندان، پذیرش افراد هم‌محله‌ای با هویت مشترک، تعریف هویت ملی، دینی و تاریخی محله‌ای مشترک برای شهروندان و ترویج احساس تعهد به محله/شهر و کشور موردبررسی قرار می‌گیرد.

برای شکل‌گیری هویت اجتماعی؛ شکل‌گیری هویت‌های محلی زیرمجموعه هویت شهر اصفهان، توجه به تمایزهای هویتی و نیازهای محله‌های مختلف و کمیت و کیفیت قرارگاه‌های رفتاری در محله‌ها، سازگاری فرهنگ‌های قومیتی متفاوت موجود در اصفهان و پراکنش نشانه‌های هویتی یکپارچه شهر اصفهان در قطب‌های متنوع هویتی شهر موردبررسی قرار می‌گیرد.

برای تقویت حس مکان، ادراک معنایی و عملکرد مکان موردتوجه قرار گرفته است. به‌عبارت‌دیگر، وجود پاره‌ای از معانی و عملکرد تعریف‌شده منجر به تقویت حس مکان می‌شود.

انطباق طراحی‌های جدید با تصویر ذهنی شهروندان، توجه به قابلیت خاطره‌سازبودن مکان در طراحی‌های محلی، تعریف ارتباط طراحی‌های محلی با رویدادهای تاریخی، انطباق طراحی‌های محلی با هویت شهری و رعایت مقیاس انسانی در شهر ملاک عمل قرار می‌گیرد.

برای برقراری عدالت اجتماعی، رعایت عدالت فضایی در مقیاس‌های محلی تا شهر و رعایت انصاف در ارائه خدمات موردتوجه قرار گرفته است.

برای رعایت عدالت فضایی؛ توجه به ویژگی‌های افراد ناتوان جسمی در فضاهای شهری، توزیع زیرساخت‌های برقراری امنیت اجتماعی به‌صورت عادلانه، توزیع عادلانه ارزش زمین، ایجاد یکپارچگی و همگونی از رضایت زندگی در محله‌های شهری، همگونی کیفیت خدمات شهری در محله‌های شهری مختلف، توجه به تنوع نیاز در سطح محله‌های شهری و تکریم شهروندان محله‌های مختلف شهر بدون درنظرگرفتن ارزش زمین محله باید موردتأکید قرار گیرد.

برای شکل‌گیری فضای حیات طیبه باید به وحدت، تعادل، هماهنگی، تفکر، حیا و کرامت انسانی توجه شود. منظور از برقراری وحدت تنها ایجاد و تقویت وحدت در ساختار شهر نیست؛ بلکه وحدت در بین جامعه محلی، وحدت بین جامعه محلی و ساختار مدیریت شهری را در برمی‌گیرد. منظور از تعادل، شناسایی خط میانه در ایجاد تسهیلات شهری در بین محله‌های مختلف شهر است.

منظور از تفکر؛ حضور عناصر و فضاهای محرک تفکر، تدبر و تعقل در فضاهای شهری، وجود عناصر طبیعی یا انسان‌ساخته تذکردهنده در کالبد و فضاهای شهری، مسجدمحوری در سلسله‌مراتب شهری و برگزاری برنامه‌های شهرداری برای خلق هویت جدید اصفهان مبتنی بر عصر حاضر است. منظور از توجه به حیا، توجه به ‌سادگی ابنیه و محیط، پوشیده‌داشتن تزیینات و رعایت تجانس و هم‌ترازی برای محله‌های مختلف شهری است. منظور از کرامت انسانی؛ برنامه‌های شهرداری متناسب با ایجاد زمینه‌های رشد و تعالی فرد و اجتماع، مردم‌سالاری بر پایه تکریم و عزتمندی و توجه به مفاهیم بنیادین خانواده، شهر، همسایه، محله، آب‌وخاک است.

لایه چهارم: روایتمندی

با رعایت موارد ذکرشده، مرحله تغییر گفتمانی آغاز می‌شود. از مهم‌ترین نکته‌های موردتوجه، شکل‌گیری گفتمان بر پایه استعاره‌های موجود ذهنی است. استعاره‌ها اگرچه در لایه‌های زیرین اذهان شهروندان شکل‌ می‌گیرند و برخورد روزانه‌ای با آن‌ها وجود ندارد، بسیاری از رفتارهای شهروندی از همین استعاره‌های ذهنی نشئت می‌گیرد. گفتمان شهر زندگی بر آن است تا در چهارمین مرحله، استعاره‌های ذهنی شهروندان را مورد کندوکاو قرار دهد.

الف) وضعیت موجود

اصفهان؛ یخِ زیرِ آفتاب

آب مایه حیات بوده و آبادانی همواره با وجود آب پیوند داشته است؛ اصفهان نیز در پیوند با زاینده‌رود شکل‌گرفته و ماندگار شده است. در طول تاریخ، اصفهان تجربه های تمدنی و شهری فراوانی را پشت سر گذاشته و همین امر سبب شده ازلحاظ فرهنگی و تاریخی به یک «موزه» تبدیل‌شود که از سراسر جهان همه را به خود جذب می کند. داشته های تاریخی و فرهنگی اصفهان به‌مثابه تکه‌یخی هستند که آبادانی، جاودانگی و ماندگاری را در خودش جای ‌داده است. یخ، تجمیعِ آب است و اگر آب را مایه حیات بدانیم، یخ گردهم آمدن رگه های حیات است. این تکه‌یخ، موزه ای تاریخی و فرهنگی است؛ اما در وضعیت موجود شاهد آب‌شدن تدریجی این تکه‌یخ هستیم. داشته های تاریخی و فرهنگی اصفهان که مبنایی برای زندگی و جاودانگی آن بود، به دلایل مختلف در حال آب‌شدن است.

تکه‌یخ اصفهان زیر آفتاب سوزان قرار گرفته است. آب‌شدن یخ در همه حال، نمادی از احضار ویرانی و نزدیک‌شدن به مرگ است. آب‌شدن یخ های قطب شمال نمادی از نزدیک‌شدن به ویرانی و مرگ طبیعت محسوب می‌شود. آب‌شدنِ یخ اصفهان هم همین است. آفتاب سوزان، نماد اخراج تاریخ از روح اصفهان، ازهم‌پاشیدگی اجتماعی، ویرانی فرهنگی و بی تعادلی فضایی است. این آفتاب سوزان، یخِ تاریخ و فرهنگ اصفهان را به‌صورت تدریجی و به‌سرعت آب می کند و آنچه به انتظار ما نشسته، ویرانی است.

شهرداری در پی نام نیک

تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی سبب شده است مفهومی به نام «شهروند» ایجاد‌شود. اکنون شهرداری اصفهان شبیه به مدیری است که توان مدیریت شهر را به دلیل پیچیدگی آن ازدست ‌داده است.

این مدیر نمی تواند بین حوزه های مختلف شهری هماهنگی ایجاد کند. مدیر کنونی نمی تواند بین مدیران شهری انسجام ایجاد کند. این مدیر توان نظارت کامل بر سایر مدیران زیرمجموعه را ندارد، ازلحاظ اقتصادی دچار مشکل است و قدرتی برای جذب منابع مالی پایدار ندارد. مدیر کنونی می خواهد اقتدار و قدرت خودش را حفظ کند؛ اما شهر درگیر مسائل اجتماعی و فرهنگی متعدد است.

مدیر شهر برای انجام امور شهری سرمایه می خواهد و به هرکسی که سرمایه ای برایش فراهم کند، کمک می کند. شهروندان به این مدیر شهر اعتماد چندانی ندارند. شهروندان می بینند که شهر پر از مسائل و مشکلات است؛ اما مدیر شهر در فکر حفظ موقعیت خودش است.

شهروندان؛ کاشی های شکسته

کاشی دارای ماهیتی یکپارچه است؛ باوجوداینکه در اجزا و ابعاد آن تفاوت هایی وجود دارد. وقتی کاشی می شکند، تکه تکه می‌شود و بافت و ساختار اولیه آن از هم می پاشد. نظام هویتی و معنایی شهروندان اصفهان در گذشته همانند یک کاشی بوده که شامل الگوها و عناصر رفتاری و ارزشی مختلف و متنوع بوده است.
تنوع ها و تفاوت های ارزشی و رفتاری در قالب یک کاشی در کنار هم قرار می گرفتند و یک «کل» را شکل می دادند؛ اما در وضعیت موجود، این نظام هویتی دچار بحران شده و کاشیِ هویت شهروندان اصفهانی شکسته است.

شهروندان اصفهانی ازلحاظ اجتماعی نسبت به شهروندان دیگر، شهر و مسائل آن، بی تفاوت و بی مسئولیت شده اند. هرچند هنوز به اصفهان حس تعلق دارند، عناصر رفتاری و ارزشی آنان که نقشی بنیادی در هویت اجتماعیِ اصفهانی داشت، تضعیف شده است.

تکه های شکسته کاشی ها هنوز در درون خود، جوهری از تعلق اصفهانی را حمل می کنند. شهروند اصفهانی مانند یک کاشی با هویت و ساختار مشخص بوده، اما اکنون این کاشی شکسته شده و ساختار و بافت آن گسسته است. شهروندان اصفهانی کاشی هایی هستند که شکسته شده اند، از یکدیگر دورافتاده‌اند، هویت آنان تضعیف شده و دیگر چندان در خصوص جامعه و شهر مسئولیت‌پذیر نیستند.

ب) وضعیت مطلوب

اصفهان؛ ققنوس

ققنوس پرنده مقدس و افسانه ای است که در بیشتر فرهنگ های اساطیری وجود دارد. ققنوس هیچ جفتی ندارد و تنهاست. هزار سال عمر می‌کند و بعدازآن بر توده ای بزرگ از هیزم بال می‌گشاید و آوازی سر می‌دهد و چون از آواز خودش به وجد می‌آید، به منقار خویش آتشی می‌افروزد و با سوختن در آتش، از خاکستر آن ققنوسی دیگر متولد‌می‌شود. ققنوس عموماً نماد جاودانگی است. اصفهان در وضعیت مطلوب مانند ققنوسی است که از خاکستر خویش دوباره متولد می شود. اصفهان بارها تا مرز خاکسترشدن پیش رفته، اما از خاکستر خود برخاسته و جاودان مانده است. خاکستر به معنای ویرانی نیست؛ بلکه همان جوهری است که همیشه می ماند و از آن است که ققنوسی دیگر متولد می شود.

ققنوس هیچ جفتی ندارد؛ همانند اصفهان که هیچ جفتی ندارد. اصفهان همانند ققنوس منحصربه‌فرد است. اصفهان همانند ققنوس افسانه ای است و روح زندگی حتی در خاکستر آن دمیده شده است. اصفهان همانند ققنوس جاودانه است؛ خاکستر می شود؛ اما هیچ گاه نمی میرد و همیشه جاودانه و زنده باقی می‌ماند. خاکستر اصفهان، همان روح زندگی است که در کالبد آن دمیده شده. ققنوس نمی میرد؛ بلکه خودش را دوباره متولد می کند؛ اصفهان هم این‌گونه است. اصفهان نیز هیچ‌گاه نمی میرد. هرگاه احساس «پیری» کند و هرگاه احساس کند در حال مرگ است، روحِ جاودانگی تاریخی خودش را احضار می‌کند؛ برای آن آوازی خوش می‌خواند و آن را در خاکستر خودش می‌دمد. اصفهان همانند ققنوس، از خاکستر خویش دوباره متولد می شود و به زندگی ادامه می‌دهد. ققنوس خودش را دوباره می آفریند؛ همانند اصفهان که همواره در حال بازآفرینی خویش است. اصفهان در وضعیت مطلوب یک ققنوس است، ققنوسی که روحِ جاودانگی آن در خاکسترش نهفته است، خاکستری که نه نمادِ ویرانی که دقیقاً نماد زندگی است.

شهرداری اصفهان؛ نیک‌نام

مدیر شهر حامی و پشتیبان است؛ یاریگر است و از نیازمندان حمایت می‌کند. پشتیبان است و خدمتگزار. مدیر نیک‌نام، همراهی می‌کند. شهرداری یاریگر و حامی مردم و شهروندان است؛ قدرت‌طلب نیست؛ بلکه همراه و خدمتگزار مردم است. شهرداری با نام نیک حال را می بیند و بر اساس آن، برای آینده نسخه می پیچد، نسخه ای که با مشارکت فرد نیازمند است نوشته می شود؛ شهرداری اصفهان نیز همین گونه است. شهرداری با دیدن وضعیت نامناسب موجود، برای آینده شهر برنامه‌ریزی می کند و در این میان از شهروندان کمک می گیرد. شهرداری اصفهان یک نهاد مردم‌مدار است. شهرداری با مردم و برای مردم کار می کند؛ همانند مددکاری که با بیمار و برای بیمار کار می کند.

شهرداری اصفهان متخصص است و ناشیانه وارد فرایند درمان نمی شود. کارمندان آن مدام آموزش می بینند، متخصص می شوند و بعد شهرداری را تبدیل به نهادی کارآمد می‌کنند. هدف شهرداری توزیع عدالت است؛ بدون توجه به وضعیت اقتصادی و طبقاتی شهروندان یا مناطق شهری. شهرداری بنیاد کارش بر اعتماد است، شهرداری اصفهان در حالت مطلوب نهادی قابل اعتماد بین شهروندان است. نمونه نام نیک برجای‌مانده شیخ‌بهایی است که آثار و سنت او همواره ماندگار و زبانزد مردم اصفهان است.

شهروندان؛ معرق کاشی

معرق‌کاشی عبارت است از قطعه‌های تراشیده‌شده کاشی که نقوش مختلف را از رنگ‌های متفاوت تراشیده، در کنار یکدیگر قرار داده، به شکل قطعاتی بزرگ درآورده و روی سطح نصب می‌شود تا زینت‌بخش بنا شود. در وضعیت موجود، شهروندان اصفهانی و نظام هویتی آنان به‌مثابه کاشی های شکسته هستند که تکه‌تکه‌شده و ازهم‌گسسته شده اند. نظام هویتی شهروندان اصفهانی به‌مثابه تکه های شکسته شده کاشی دوباره در کنار همدیگر قرار می‌گیرند و در قالب یک معرق کاشی، نقشی یکپارچه را ترسیم می کنند.

ارزش ها، هنجارها و رفتارها، سنت ها، آداب‌ورسوم و… که هرکدام قطعه ای و تکه ای از نظام هویتی شهروند اصفهانی هستند، گوشه ای از معرق کاشی را به خود اختصاص می‌دهند و در بازسازی کاشی شکسته‌شده و تولید یک معرق کاشی نقش بازی می کنند. معرق کاشی از کاشی های نو پدید نمی آید، بلکه بازسازیِ تکه های کهنه است. شهروندان اصفهانی و نظام هویتی آنان قرار نیست از نو متولد شود، بلکه روحِ اصفهان دوباره به کالبد شکسته آنان دمیده می-شود و دوباره زنده می شوند و در کنار هم قرار می گیرند. آنگاه است که شهروندان اصفهانی به معرق کاشی تبدیل می شوند؛ تفاوت ها و تنوع ها در کنار همدیگر قرار می‌گیرد و نقشی منسجم از هویت اصفهانی ترسیم می شود، نقشی که اساس زیستن در اصفهان آینده است.

به همین منظور استعاره‌های ذهنی شهروندان را که موجب شکل‌گیری روایت‌های شهری می‌شود، در دسته‌های غنای حسی، روایت مکان، استعاره شهر، استعاره شهروندان و استعاره در شهرداری موردبررسی قرار می‌دهد.

منظور از غنای حسی، استفاده از ظرفیت‌های انسان با هدف ثبت خاطره است. ظرفیت‌های انسان در این راه بهره‌گیری از حواس پنج‌گانه است. در غنای حسی، قابلیت تشخیص فضا و ایجاد خاطره با استفاده از دیدن بافت شهری، شنیدن صداها، بوهای قابل‌استشمام در فضا و لمس بافت و مصالح مختلف موردبررسی قرار گرفته است.

روح شهر به شناسایی روایت‌های خفته در دل شهر می‌پردازد. طراحی در طول تاریخ ماندگار می‌شود تا این روایت‌های ناشنوده تاریخ را واکاوی کند و به منصه ظهور برساند.
در روایت مکان؛ طراحی مطابق با تبار و نیاکان، طراحی مطابق با اوضاع دینی و مذهبی، طراحی مطابق با آداب‌ورسوم، طراحی مطابق با زبان فارسی و الگوهای درخشان آن، تعریف پروژه‌های شهری با هدف شناسایی روایت‌های موجود در مکان و توجه به بازتعریف نمادها و نشانه‌های شهری اصفهان با کمک استعاره‌های مطلوب موردتأکید قرار گرفته است.

استعاره‌ها نقش ویژه‌ای در آداب‌ورسوم، فرهنگ و رفتار شهروندان برعهده دارند. استعاره‌ها عمدتاً رشته‌های ذهنی مشترک بین شهروندان هستند که دیده نمی‌شوند؛ ولی بسیاری از گره‌های اجتماعی را می‌توان به استعاره‌ها مربوط دانست.استعاره در شهرداری در دو دسته مقبولیت و حس مسئولیت موردبررسی قرارگرفته است. در مقبولیت، به خوش‌نامی شهرداری در بین جامعه شهروندان و در حس مسئولیت به تمرکز برنامه‌های شهرداری برای تقویت هویت شهروند اصفهانی، آگاهی شهروندان از برنامه‌های شهرداری در سطح شهر اصفهان، آگاهی شهروندان از برنامه‌های شهرداری در سطح محلی، تقویت خودباوری و خودشکوفایی شهروندان در راستای تکریم هویت اصفهانی، بهره‌گیری از اندیشمندان متخصص درزمینه تعریف هویت فراگیر اصفهانی و استفاده از ظرفیت‌های رسانه و فضای مجازی برای تکریم هویت اصفهانی پرداخته شده است.

موارد گفته‌شده در هر مرحله دارای ارتباط متناظر با یکدیگر هستند. مراحل شهر زندگی مانند سلسله‌مراتب سطوح کوه یخ به هم وابسته و دارای ارتباط متقابل هستند. از مرحله نخست که مشکلات عینی را مشاهده می‌کنیم، مرحله دوم که به‌دنبال علل سیستمی مشکلات هستیم، مرحله سوم که به‌دنبال شکل‌گیری گفتمان مشترک برای حل مشکلات است و مرحله چهارم که به‌دنبال فهم استعاره‌های موجود در شهر و استفاده از آن‌ها برای ایجاد گفتمان مشترک، بنانهادن ویژگی‌های سیستم بر پایه گفتمان تدقیق‌شده و درنهایت حل مشکلات در سایه تغییرات ریشه‌ای است.

ارتباط بین لایه‌های مختلف شهر زندگی ارتباط درهم‌تنیده‌ای است که تغییر کوچک در هر لایه به تغییرات بزرگ در سایر لایه‌ها می‌انجامد. نکته متمایزکننده شهر زندگی این ارتباط رفت‌وبرگشتی است، ارتباطی که از عینی‌ترین لایه تا ذهنی‌ترین لایه به‌صورت پیوسته پیموده می‌شود. هم تغییر در استعاره‌ها، منجر به تغییرگفتمانی و سپس تغییر در سیستم و درنهایت تغییر در کالبد عینی می‌شود؛ هم ریشه هر مشکل عینی را می‌توان در علل سیستمی، گفتمان موجود و استعاره‌های شکل‌گرفته در شهر جست‌وجو کرد؛ به همین خاطر شهر زندگی به دنبال ایجاد زیست‌پذیری مطلوب، هماهنگی در شهر، ایجاد فضای حیات طیبه و تقویت روایت‌های شهری است. این چهار هدف ذکرشده متناظر با چهار لایه شهر زندگی قابلیت اجرایی دارند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

چهار × یک =