به گزارش اصفهان زیبا؛ دوره حکومت سامانیان، دوران رستاخیز، عصر خردگرایی و زمان احیای تفکر عقلانی بوده است. در این دوره به همت اهالی فرهنگدوست و وزیران دانشمند، نهال علم، فرهنگ و فـلسفه بـالید و به بار نشست؛ بهگونهای که بوی خوش دانش و معرفت آنان تا به امروز جان دانـش را تازگی و شادابی بخشیده است.
سامانیان بهسبب ایرانیبودن و پایبندی به آدابورسوم ملیت خود، آیینهای ایرانی را حفظ کرده و به برگزاری آنها توجه ویژهای داشتند. آنها نویسندگان و شاعران را به تألیف و سرودن شعر و بهنظمکشیدن آثار بازمانده از فرهنگ کهن ایرانی ترغیب و اسباب استقلال ادبی ایران را فراهم کردند.
درواقع سـامانیان در احیای زبان و ادب گذشته ایران، تلاشی وقفهناپذیر داشتند. آنها با تقویت و گسترش زبان پارسی از طریق تشویق شاعران، نویسندگان و مترجمان در بهوجـودآوردن آثـاری بـه زبان فارسی خدمتی عظیم به این زبان روا داشتند. در ایـن میان شاعرانی برجسته چون رودکی که متأثر از جامعه علمیعقلانی زمان خود بودند، شعر را وسیلهای برای بیان اندیشهها و تفکرات فلسفی و حکمی خویش قـرار دادند.
احیای زبان فارسی، از سمرقند
ابوعبداللّه جعفر بن محمد رودکی سمرقندی، شاعر پرآوازه ایرانزمین، بنیانگذار قالبها و شیوههای شعر و زندهکننده و گسترشدهنده زبان پارسـی از مـشهورترین شاعران دوره سامانی است که تفکرات فلسفی و اندیشههای ناب عقلانی را با ذوقی شاعرانه در همآمیخت؛ بهطوریکه از همین اندک اشعار بازمانده از او میتوان دریافت که او شاعری عقلگرا و مـتفکری صـاحب اندیشههای عقلانی بوده است.
از دوران کودکی و نوجوانی او اطلاع دقیقی در دست نیست و اطلاعات اندکی که از دوران کودکی و برخی موفقیتهای زندگی او در منابع ذکرشده، اغلب از روی اشعار و ابیات پراکنده منسوب به او حدس زده شده است. کهنترین تذکرهای که آگاهیهایی در باب دوره اول زندگی او ارائه داده، «لباب الالباب» عوفی است. به گفته عوفی، رودکی از مادر، نابینا به دنیا آمد؛ اما چنان تیزفهم بود که در هشتسالگی قرآن را بهطور کامل حفظ کرد، قرائت بیاموخت، شعر گفتن را آغاز کرد و معانی دقیق میگفت؛ چنانکه خلق بر آن اقبال نمودند و رغبت او زیادت شد.
بهعلاوه، او از موهبت آوازی خوش نیز برخوردار بود. نواختن بربط آموخت و ماهر شد و شهرت یافت؛ تا اینکه در دربار امیر نصربناحمد سامانی منزلت و جایگاهی یافت و ثروت و نعمتش به حد کمال و اشعارش به صد دفتر رسید.
البته از آن همه شعری که رودکی سروده، چیزی نزدیک به یک هزار بـیت شامل چند قصیده و غزل و قطعه و مقداری رباعی و ابیات پراکنده باقی مانده و این ابیات عمدتا در کتب قدیم نقل یا در کتابهای لغت و تذکره ذکر شده است.
منظومه فکری رودکی
از نگاه رودکی، جهان بیثبات، ناپایدار و شـرنگآمیز اسـت. رودکی، خوشبودن را همیشه پس از توصیف وضع آشفته و ناهموار جهان به تصویر میکشد. او به فلسفه اپیکور، یکی از فلاسفه یونان معتقد بود. رودکی با دیدی خاص به مرگ، زندگی، جهان و هستی مینگریست و حاصل اندیشههای خود را در قالب ابیاتی میریخت که نمایاننده نحوه تفکر درونی و جهانبینی او بودند.
در اشعار رودکی تمایل او به مذهب فاطمی و دوستی اهلبیت آشکار است. تأثیر ادبی رودکی بر شاعران پس از خود و شهرت او در بین ادیبان نیز مشهود است؛ چنانکه «محمدجعفر یاحقی» در کتاب «رودکیوار» راز شهرت شاعری او را در چند چیز خلاصه کرده است: اول مایهوری طبع او که از حافظه نیرومند و نگاه ژرفش سرچشمه گرفته است، دوم قدرت تصور و پرواز خیال او در خلق مضامین باریک و لطیف، توصیف مناظر طبیعی و آفرینش تصویرهای شاعرانه و بدیع و بالاخره پیوند بدیع و بیهمتای شعر و موسیقی.
شیوه شعر رودکی بر سادگی معنی و روانی لفظ مبتنی است. امتیاز دیگر زبان رودکی، توانایی بیان و فصاحت زبان است. جملههای کوتاه، فعلهای بسیط و تکرار برخی از اجزای جمله، سخن او را به محاوره نزدیک کرده است. او در این سادگی، معانی باریک و خیالات لطیف را به خواننده منتقل میکند. از طرفی عناصر بدیعی و هنرنماییهای شاعرانه، بهنحویکه در آثار شاعران سدههای بعد بروز پیدا کرده، در شعر رودکی وجود ندارد؛ زیرا او هنر شاعری خود را فدای لفظپردازی و صنعتگری نکرده است؛ لذا رودکی نماینده تمامعیار شعر فارسی در عصر سامانی است. برخی از مضامین اشعار او به قرار زیر است:
غنیمت دانستن شادی و سرزندگی
«عبدالرفیع حقیقت» در کتاب «نقش ایرانیان در تاریخ تمدن جهان» چنین بیان میکند که شادی و زندگیورزی در فرهنگ و تمدن ایرانی جایگاهی ویژه داشته؛ به طوری که در کتیبه داریوش، در اثر نقش رستم، داریوش، اهورامزدا را میستاید و او را آفریدگار زمین، آسمان، مردم و شادی میداند. این نویسنده در ادامه رودکی و فردوسی را نیز پیامآوران شادی در شعر فارسی میخواند.
اسلامی ندوشن نیز معتقد است که ایرانی همواره قومی پیچیده، تلخ و بدبین نبوده و اگر گاهی چنین شده، زمان او را به این راه انداخته؛ چراکه در ذات فرهنگ ایرانی شادی همراه با تأمل است.
بر این اساس، رودکی نیز ازجمله شاعرانی است که از شعرش شادمانی میتراود. رودکی بیآنکه از زندگی و تناقضهایش غافل شود، خوانندگان اشعارش را به شادی دعوت میکند. شعر او از روح طرب و شادی سرشار است. رودکی با ستایش بهار، توصیف باده، طرب و نشاط، نشاطآفرینی با موسیقی، توجه به آواز پرندگان و فصل بهار، سنت دیرینه و بزم طرب ایرانیان را گرامی میدارد. اشعار او بازتاب زندگی شاد و لذت انگیز در محیط و طبیعت بخاراست.
زندگی او برخلاف آنچه در اعماق جامعه میگذشت، سرشار از نشاط و شادکامی بود. فضای دربارهای آسیای مرکزی در آن روزگاران از شادی، جشن و پایکوبی سرشار بود؛ بههمین سبب رودکی با تأثیرپذیری از محیط و زندگی پرتجمل خود در دوره اول زندگی، مخاطب را به بهرهگیری از حال و آنچه اکنون هست و رهاکردن غم و اندوه فرامیخواند.
البته گروهی دیگر از ادیبان معتقدند که فلسفه رودکی در اشعارش، برخلاف باور عوام، لذتطلبانه نیست؛ زیرا افزون بر اینکه برخورداری و شادمانی را تنها برای خود نمیخواهد، همگان را شایسته زندگی شاد میداند؛ همچنین وجود تناقضها در جامعه، ذهن او را آزار میدهد. این تناقضها در ذهن پرسشگر او سبب میشود که اندرزهایی را به خوانندگان ارائه دهد تا در فرصت محدود حیات و زندگی، بیشترین شادمانی را تجربه کنند.
نکوهش ریا
ریا ستیزی و مقابله با زهدگرایی متظاهرانه در آثار رودکی، همانند دیگر آثار منظوم و منثور ایرانی به چشم میآید. این موضوع یکی از پربسامدترین مضامین اشعار شاعران بزرگ ایرانی همچون حافظ نیز است. رودکی نیز در سخن خود به نکوهش این رذیله اخلاقی پرداخته است:
شد روزه و تسبیح و تراویح به یک جای عید آمد و آمد می و معشوق و ملاهی
عبرتگرفتن از زمان
رودکی در اشعار خود آشفتگی اوضاع سیاسی عصر خود را به بهترین شکل گزارش میدهد و ابعاد گسترده دگرگونی زمانه را شرح میدهد تا مخاطب به کسب عبرت بپردازد. رودکی با شناخت از زمانه خود، به تجربهاندوزی روی میآورد و روزگار را بزرگترین آموزگار برمیشمرد:
هرکه ناموخت از گذشت روزگار
هیـچ نامـوزد ز هـیچ آموزگار
مدارا و خویشتنداری
رودکی در جامعهای که به تحریک خلیفه به تباهی کشیده شده است، مدارا با دشمن را برای حفظ اتحاد مردم لازم میداند. بیتردید فروخوردن خشم و بند بر زبان زدن، به محکمکردن پیوند دوستی میانجامد. اگرچه که رودکی به نبود آزادی بیان و مخاطرات تبیین حقیقت در اشعار خود نیز اشاره کرده؛ اما به مخاطب خود میآموزد که سکوت و خویشتنداری در پارهای از زمانها، لازم و ضروری است:
زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه
که را زبان نه بند است، پای در بند است
مضامین اخلاقی
رودکی در کلام خود به مضامین اخلاقی نیز توجه وافر داشته است. در شعر او نهی از خصلتهای ناپسند اخلاقی موج میزند. مهمترین آموزههای اخلاقی رودکی بر پایه پذیرش و تسلیم در برابر محالبودن جاودانگی و دائمینبودن شادی بنا شده است. نکوهش آزمندی و مالاندوزی، حسادت، فرومایگی و تکبر، مضامین برخی از اشعار اوست. رودکی صفات ناپسند اخلاقی را برخاسته از برداشت نادرست از فلسفه حیات و توهم جاودانگی انسان میدانند و معتقد است که ریشهدوانیدن این تفکر و عادت به صفات و خلقوخوی ناپسند اخلاقی، انسان را از نعمت شادی و لذت اصیل محروم میکند و کینه و اندوهی پایدار را برای انسان به همراه میآورد.
غروب نابینای جهانبین
مرگ رودکی در سال ۳۲۹ ق در رودک اتفاق افتاد. آرامگاه او اکنون در زادگاهش روستای پنجرود، نزدیک شهر پنجکنت تاجیکستان قرار گرفته است.