حضور بانوان اصفهانی در نمایشگاه شهر زندگی

زن، کارآفرینی، تنهایی

تبلیغات شهری نمایشگاه شهربانوی زندگی و پیام‌هایی که درباره این نمایشگاه خواندم، من را برای رفتن به محل نمایشگاه‌های بین‌المللی ترغیب کرد. شهربانوی زندگی دومین سالی است که حوالی روز زن برگزار می‌شود؛ رویدادی که زنان شهر را برای نمایان کردن آثار و توانمندی‌هایشان دور هم جمع می‌کند.

تاریخ انتشار: 10:54 - یکشنبه 1403/10/9
مدت زمان مطالعه: 7 دقیقه
زن، کارآفرینی، تنهایی

به گزارش اصفهان زیبا؛ تبلیغات شهری نمایشگاه شهربانوی زندگی و پیام‌هایی که درباره این نمایشگاه خواندم، من را برای رفتن به محل نمایشگاه‌های بین‌المللی ترغیب کرد. شهربانوی زندگی دومین سالی است که حوالی روز زن برگزار می‌شود؛ رویدادی که زنان شهر را برای نمایان کردن آثار و توانمندی‌هایشان دور هم جمع می‌کند.

شاید جشن، تفریح و شادی از نیازهای زنان و دخترانمان باشد؛ اما دیده شدن توانمندی‌ها و تشویق زنان جامعه برای قدم زدن در عرصه‌های مختلف اجتماعی و اقتصادی از مهم‌ترین نیازهای زن امروز است. نقش همسری و مادری به‌خودی‌خود بار سنگینی به دوش زنان می‌گذارد و ارزشمند است؛ اما این‌که بانویی در کنار این نقش‌ها بتواند بنا بر توانمندی‌هایش یک نقش فعال در هر عرصه اجتماعی همچون فعالیت‌های اقتصادی داشته باشد، جای توجه و توسعه دارد.

این‌که بانوان فعال دیده شوند و در این مسیر مورد تقدیر و قدردانی قرار بگیرند، مطمئنا در پیشرفت و گسترش فعالیت آن‌ها تأثیر بسزایی خواهد داشت. غرفه‌های شهربانوی زندگی در چند روز گذشته از حوالی بعدازظهر تا ابتدای شب فعالیتش را آغاز می‌کرد. ساعت از ۷ گذشته است که وارد نمایشگاه می‌شوم؛ البته که با سختی. به‌عنوان یک بانو و مادر، چالش‌های مختلفی را پشت سر می‌گذارم تا به مکان نمایشگاه برسم. با خودم می‌گویم بانوانی که می‌خواستند غرفه‌هایشان را به پا کنند، چقدر به‌زحمت افتاده‌اند. بااین‌حال باتوجه به ساعت پایان نمایشگاه از حضور و فعالیت غرفه‌ها غافلگیر می‌شوم. دورتادور سالن پر است از غرفه‌هایی که بانوان در آن‌ها مشغول فعالیت هستند؛ از غرفه‌های فرهنگی و هنری تا صنایع‌دستی و فروش محصولات خانگی. چرخی در نمایشگاه می‌زنم و غرفه‌ها را برانداز می‌کنم.

انگشتان پرهنر

غرفه‌های صنایع‌دستی یکی پس از دیگری جذابیت و زیبایی خود را بیشتر به رخ می‌کشند. در مقابل هر غرفه که می‌ایستم، به‌خوبی هنر زن ایرانی هویدا می‌شود؛ هنری که از انگشتان بانوی ایرانی همواره سرازیر بوده است. ناگفته نماند که در پس هر زیبایی رنج و خستگی هنرمند نیز قابل مشاهده است. به سراغ یکی از غرفه‌ها می‌روم. محصول و هنر بانوی غرفه‌دار، ظروف سرامیکی است؛ ظروفی که به‌زیبایی ساخته شده و از دستان هنرمند یک بانو رنگ و لعاب گرفته است. از چگونگی کارش می‌پرسم. می‌گوید یک کارگاه کوچک دارد و به‌صورت انفرادی فعالیت می‌کند.

از حالت چهره‌ و خلوتی غرفه‌اش مشخص است که رضایت چندانی نداشته و ندارد. می‌گوید اصلا کسی از این سالن عبور نمی‌کند، چه برسد به اینکه خرید کنند. از کم‌لطفی‌ها می‌گوید، از این‌که با وجود داشتن مجوز صنایع‌دستی و مشاغل خانگی هنوز نتوانسته وامی دریافت کند. می‌گوید هر بار که پیگیری کرده‌ام موفق به دریافت وام نشده‌ام و همچنان در صف انتظارم. بانوی جوان با ناامیدی ادامه می‌دهد: «بعید می‌دانم این وام به عمرم کفاف دهد.» از او می‌پرسم فکر می‌کنی چه حمایتی بتواند کسب‌وکارت را رونق دهد. در جواب می‌گوید: «اگر شهرداری غرفه‌های پر رفت‌وآمد مترو را حتی به‌صورت مقطعی برای فروش محصولاتمان به ما هنرمندان اجاره دهد، کمک بزرگی به کسب‌وکارمان می‌کند.» جلوتر چشم می‌اندازم، یک، دو، سه غرفه برای یک برند.

نزدیک‌تر می‌روم، انواع چادر، لباس و ملزومات حجاب در این سه غرفه به نمایش گذاشته شده است. از بانوانی که جلوی غرفه تجمع کرده‌اند، سراغ صاحب کسب‌وکار را می‌گیرم. یکی از آن‌ها که بانوی جوانی است، جلو می‌آید. می‌گویم برای مصاحبه آمده‌ام، فرد دیگری را می‌زند و از او می‌خواهد جواب سؤالات من را بدهد. او که به نظر کم‌سن‌و‌سال‌تر می‌زند جلو می‌آید. از چگونگی شروع به کارش می‌پرسم.

می‌گوید: «با خواهرم سه سال به دنبال کار بودیم و بالاخره به این نتیجه رسیدیم که وارد عرصه محصولات حجاب شویم. ابتدا به‌صورت اینترنتی فروش داشتیم. از چادرهای ساده شروع کردیم و کم‌کم در تولید و فروش سایر محصولات نیز ورود پیدا کردیم.» از سختی کار می‌گوید، از این‌که خودش و خواهرش باید در این شهر به دنبال پارچه و خیاط، کوچه و خیابان‌ها را به‌تنهایی گز می‌کردند.

او همچنین از نقطه عطف کارشان می‌گوید؛ نمایشگا‌ه‌ها و حضور میان مردم. از علاقه و استقبال زنان به لباس‌های پوشیده و ملزومات باکیفیت حجاب. او می‌گوید: «بسیاری از بانوان برای خرید پوشاک علاوه بر کیفیت بالا به دنبال مانتوهای پوشیده و بلند بودند. بسیار دیدم زنانی که هر لباسی را شایسته تنشان نمی‌دانستند.»

این دغدغه پاشنه آشیل کارشان شده و همه سعی‌شان را کرده‌اند تا پوشاک باکیفیت و پوشیده را به دست زنان و دختران شهر برسانند. از پیشرفت کارشان می‌گوید که اکنون پس از گذشت شش سال مستقل شده‌اند، صاحب یک فروشگاه هستند و انواع ملزومات حجاب را به‌طور مستقیم عرضه می‌کنند. از دغدغه‌های شخصی‌شان می‌گوید، از این‌که خودشان هم به بهانه فروش و کسب درآمد بیشتر هر چیزی را تولید نمی‌کنند و دغدغه حجاب و پوشش اسلامی همواره برای آن‌ها اصل بوده و هست.

از او می‌پرسم به نظرت کاری که شروع کرده‌اید و در حال انجام آن هستید برای یک خانم دغدغه‌مند و متعهد فعالیت مناسبی است؟ با رضایت می‌گوید: «به نظرم بهترین کاری است که یک زن می‌تواند برای راه‌اندازی کسب‌وکار به سراغ آن برود؛ اما این کار مانند هر کار دیگری سختی‌های بسیاری دارد. هرکس وارد کسب‌وکار این‌چنینی می‌شود باید توانایی حل مشکلات و تحمل فشار کاری را داشته باشد. حتما نیاز به هماهنگی میان کار و خانواده دارد. مهم‌تر از همه وجود یک حامی و پشتیبان است. کسی که در همه مسیر همراه باشد و اجازه ندهد در این مسیر کم بیاورید. خانواده ما در این مسیر واقعا پشتیبان ما بودند و اگر حمایت و درک خانواده نبود، من و خواهرم نمی‌توانستیم از پس کار بربیاییم. راه‌اندازی کسب‌وکار واقعا سخت است. این‌جور کارها مانند کار کارمندی نیست که فقط یک زمان محدود فرد را درگیر کند. راه‌اندازی کسب‌وکار همه زندگی فرد را دربر‌می‌گیرد.»

از حمایت‌های غیرمعنوی می‌پرسم، حمایت ارگان‌ها و مسئولان. صدای خسته‌اش خسته‌تر می‌شود و با ناراحتی می‌گوید: «در این مدت هیچ حمایتی از ما انجام نشده.» از راه‌های رفته و بن بست‌های پیش رویشان می‌گوید. از وامی که شرایط سختش منجر شده قید چندین میلیون را بزنند و مثل همیشه روی پای خودشان بایستند.

می‌پرسم اگر حمایت شوید و سرمایه بیشتری جذب کنید، چه می‌کنید؟ چشمانش برق می‌زند و با فوران هیجان می‌گوید: «در حال حاضر به‌طور مستقیم ۹ نفر هستیم که برای مجموعه فعالیت می‌کنیم. اگر بتوانیم از نظر مالی حمایت بیشتری دریافت کنیم قطعا می‌توانیم حجم کارمان را بیشتر کنیم. خیاط‌ها را بیشتر می‌کنیم، کارگاه را گسترش می‌دهیم، خریدهایمان را بیشتر می‌کنیم و تولید و فروشمان را افزایش می‌دهیم.» در این دوره و زمانه که فکر می‌کنیم حجاب از سر بیشتر زنان جامعه رخت بربسته، هنوز هم بازار فروش چادر و ملزومات حجاب داغ است. از شرایط نمایشگاه می‌پرسم. خدا را شکر می‌کند و می‌گوید خوب است.

طبیعت در دستان بانو

چند قدم جلوتر می‌روم که ظروف چوبی چشمم را می‌گیرد. نمی‌دانم طبیعت چه دارد که کوچک‌ترین اجزای آن هر گوشه و کناری باشد، انسان را به خود جلب می‌کند. وارد غرفه می‌شوم. تلفیق چوب و هنر دست بانوی ایرانی چه کرده است. واقعا تک‌تکشان دلبری می‌کنند. سراغ هنرمند این دست سازه‌ها را می‌گیرم. خانم جاافتاده‌ای جلو می‌آید. از کارش می‌پرسم. می‌گوید بیست سال است که با چوب دست‌وپنجه نرم می‌کند. کارش را با معرق و منبت آغاز کرده و سه سال است که خراطی می‌کند و ظروف پذیرایی می‌سازد. از وضعیت کسب‌وکارش می‌پرسم، از تنوع می‌گوید. می‌گوید خلاقیت اگر چاشنی کارش نشود از بازار رقابت عقب می‌ماند.

از حمایت‌ها می‌پرسم. مثل بقیه سری تکان می‌دهد و می‌گوید: «اصلا». از یک سال انتظار برای دریافت وام خوداشتغالی سازمان میراث فرهنگی می‌گوید که تاکنون راه به جایی نبرده و همچنان باید چشم‌انتظار باشد. وامی که می‌تواند راهگشای کار او باشد سنگ‌های بسیاری میان راهش دارد.

از راه‌هایی می‌گوید که برای دریافت وام به او پیشنهاد داده‌اند. درصورتی‌که خود آن‌ها چاه بزرگی بر سر راه هنرمند ماست. هنرمندی که دستان ظریفش نیاز به حمایت دارد، چگونه می‌تواند گره‌های سخت را باز کند. از گرانی دستگاه‌ها و حمایت‌های بی‌رمق می‌گوید. از این‌که اگر حمایت شود به‌خوبی می‌تواند کارگاه کوچکش را گسترش دهد. از بازار پررونق صادرات محصولات چوبی و سلیقه آن طرف آبی‌ها که چشم به دست هنر هنرمندان ایرانی دارند. از نمایشگاه‌هایی می‌گوید که در کشورهای دیگر دعوت شده‌اند و به خاطر نداشتن بودجه کافی از شرکت در آن‌ها منصرف شده‌اند.

ظروف پرطرفدار

در آخر به سراغ یکی دیگر از غرفه‌های فروش ظروف سرامیکی می‌روم. در غرفه علاوه بر ظروف سرامیکی یک میز برای فروش گلیم و محصولات گلیمی هم قرار دارد. با راهنمایی افراد حاضر در غرفه به سمت تولیدکننده ظروف سرامیکی راهنمایی می‌شوم. نگاهی به دست سازه‌های هنری این بانو می‌اندازم واقعا دیدنی هستند و جای تقدیر دارند.

از او درباره کارش می‌پرسم می‌گوید: «حدود ده سال است فعالیت هنری در زمینه سرامیک و سفال انجام می‌دهم. در زمینه هنری تحصیل کرده‌ام و تا دکترا پیش رفتم، اما در آخر تصمیم گرفتم به‌جای تحصیلات دانشگاهی وارد عرصه تولید و صنایع‌دستی شوم.»

از او می‌پرسم نسبت به شغل خود رضایت دارد. می‌گوید کار خوبی است اما درآمدش به‌گونه‌ای نیست که کفاف زندگی‌اش را بدهد. از وسعت کارش می‌پرسم. می‌گوید در حال حاضر حدود پنج نفر به‌صورت پاره‌وقت برای او کار می‌کنند.

می‌پرسم این کار برای یک خانم به چه صورت است؟ می‌گوید: «هنر به نظر من یک باتلاق است. باتلاقی که علاقه و جذابیتش نمی‌گذارد از آن خارج شوی. همچنین این‌گونه کارها برای خانم‌ها بسیار امن است چون می‌توانند خودشان کسب‌وکار راه بیندازند، کارگاه داشته باشند و کسب درآمد کنند.»

حمایت‌ها را کافی نمی‌داند و معتقد است: «اگر به‌خوبی از هنر و به‌خصوص این هنر حمایت شود، می‌تواند به کشورهای عربی صادرات انجام دهد. این هنرمند نظارت‌ بر مواد اولیه و کمک به فروش محصولاتشان را بیشترین نیاز این حوزه برای حمایت می‌داند. او نبود حمایت و نظارت کافی برای تولید محصول باکیفیت را لازم و ضروری می‌داند.»

همچنین در ادامه می‌گوید: «ظرفیت نمایشگاه برای فروش بهتر محصولاتمان بسیار کمک‌کننده است، به شرط آن‌که نمایشگاه به‌خوبی ارائه شود. مثلا در حال حاضر ما چهار نفر در یک غرفه‌ایم. غرفه‌ها ابعاد کوچکی دارند و برای ارائه محصول واقعا فضا بسیار کم است.» حق با اوست در بعضی غرفه‌ها تعداد افراد حاضر در محصول از این هم بیشتر است.

در ادامه از تجربه‌اش در صادرات محصول می‌گوید. از اینکه به دوبی و گرجستان محصول صادر کرده و اکنون نیز در گرجستان برای محصولاتش مشتری دارد. اما مسئله‌ای که سد راه این هنرمند شده، محدودیت تسویه‌حساب و دریافت وجه است. می‌گوید اگر در این زمینه به ما آموزش دهند بهتر می‌توانیم محصولاتمان را به سایر کشورها صادر کنیم. از نبود حمایت‌های مالی می‌گوید و اینکه اگر وام خوبی بگیرد می‌تواند قراردادهای بهتری با تعداد بیشتری ببندد و با حقوق بهتر افراد بیشتری را مشغول به کار کند.

در لابه‌لای صحبت‌هایش از ساخت مواد اولیه‌اش می‌گوید. از اینکه توانسته در این زمینه خودکفا شود. به این فکر می‌کنم که این هنرمندان واقعا هنرمندند؛ چه در حوزه هنری چه در حوزه اقتصاد و توانمندی، فقط کافی است موتور محرک آن‌ها کمی گرم‌تر بچرخد آنگاه هرکدامشان برای خود یلی خواهند شد.

اقتصاد هنر و هنر اقتصاد

آنچه در گفت‌وگو با این بانوان کارآفرین به دست می‌آید نشان می‌دهد هر یک از آن‌ها در کسب‌وکارشان موفق عمل کرده‌اند . اگر دست این هنرمندان و کارآفرینان پر باشد می‌توانند کاری کنند کارستان. باوجود نیاز مبرم کشور به فروش غیرنفتی و با توجه به ارزآوری این آثار هنری، حمایت از این تولیدکنندگان می‌تواند گام خوبی در راستای اقتصاد کشور باشد. همچنین صادرات محصولات هنری می‌تواند در صادرات فرهنگ ایرانی و معرفی هنر غنی ایرانی در کشورهای همسایه و در گام‌های بعدی در سایر کشورهای نقش بسزایی داشته باشد.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

4 × 1 =