به گزارش اصفهان زیبا؛ برای آگاهی از آدابورسومی که اصفهان در عید نوروز و ماه مبارک رمضان دارد، با دکتر حسين مسجدى، اصفهانپژوه گفتوگو کردیم. برای صحبت با او به دانشگاه پیامنور اصفهان رفتم. آنجا تقریبا خالی از جمعیت بود؛ چراکه امتحانات دانشجویان تازه به پایان رسیده و دانشگاه از صدای پرانرژی آنان خالی بود. بهمحض رسیدن به دفتر، استاد از من دعوت کرد برای تمرکز در مکانی که سکوت در آن حاکم است، باهم گفتوگو کنیم. از میان صندلیها که در راهرو برای امتحانات چیده شده بود، گذر کردیم و در یکی از کلاسهای درس دانشگاه روی دو صندلی قهوهایرنگ که روبهروی هم قرار گرفته بود، نشستیم.
اصفهان شهری اسطورهای است
او علاقه زیادی به اصفهان دارد و صحبتش را با توضیحدادن درباره قدمت، اهمیت و جایگاه این شهر آغاز میکند: «اصفهان یک شهر چندوجهی است و به عبارتی میتوان گفت اصفهان یک شهر اسطورهای است. چندوجهیبودن یعنی روی زمین یک قطعهای بوده که آغازی برای آن در تاریخ وجود ندارد. آدابورسوم هریک در بوم خاصی ایجاد میشود و اگر آن بستر خراب شود، آن آدابورسوم هم بهمرورزمان از بین خواهد رفت. بهغیراز آدابی که در فرهنگ عمومی وجود دارد و ممکن است در شهرهای دیگر کشور هم دیده شود، میتوانیم رسومی را در اصفهان مشاهده کنیم که فقط متعلق به اینجاست.»
با تخریب بقعه ابودردا آدابورسوم آن را هم نابود کردند
دکتر مسجدى در ادامه میگوید: «این مقدمهای است برای اینکه بدانیم حفظ گوشهگوشه اصفهان قدیم چقدر اهمیت دارد؛ بهویژه در فولکلور برخی از رسوم کهن در ناکجاآباد بهوجود نمیآید؛ در فضایی خلق و تثبیت میشود که اگر آن فضا و اتمسفر را از آن حذف کنی، آن رسم نیز محو میشود. این را گفتم که به خیابان جدید میرزاطاهر که چند محله بسیار قدیمی را به هم وصل کرده است، برسیم. وسط این خیابان مزار ابودردا واقع شده است. مردم محلی معتقدند که ابودردا صحابی پیامبر(ص) است. در حدود این 100 سال اخیر که پژوهشهای مختلف تاریخی، ایرانشناسی و اصفهانشناسی گسترش پیدا کرده است، مردم نیز تردید دارند که این ابودردا همان صحابی پیامبر(ص) است یا نه؟ در گذشته یک بقعه زیبا که ثبت ملی تاریخی شده بود، روی قبر ابودردا قرار گرفته بود. متأسفانه حدود چند سال قبل در اقدامی عجولانه و غیرمعمول به بهانه اینکه بقعه در حال تخریب است، آن را خراب کردند؛ درصورتیکه بقعه مشکلی نداشت و در حال تخریب نبود. زمانی که مردم اعتراض کردند، یک المان جدید روی قبر ساختند. ابودردا سنگی بزرگ دارد. یکی از آدابی که در این قسمت از اصفهان مرسوم بود، پختن آش ابودردا در مناسبتهای مختلف ازجمله ماه مبارک رمضان و عید نوروز بود. بانوان، خمیر رشته این آش را روی سنگ این بقعه پهن میکردند؛ سپس آن را رشته کرده و آش ابودردا را که از شهرت فراوانی برخوردار بود و مردم از آن حاجت میگرفتند، میپختند. زمانی که بقعه ابودردا تخریب شد، این رسم هم تقریبا از بین رفت.»
رسمی که از حدود هفت قرن پيش از ميلاد تا 1403 در اصفهان جاری است
او پس از آش ابودردا درباره رسم دیگری که این مزار دارد هم توضیح میدهد: «رسم دیگر این است که بر این سنگ ارزنهایی قرار دارد که هنوز هم وقتی بر سر این مزار میروید، گاه آن را مشاهده میکنید. هرکس از علت وجود این ارزنها آگاه نباشد، تصور میکند این ارزنها را برای خیرات ریختهاند؛ درصورتیکه اگر کسی بخواهد ارزن برای پرندگان بریزد، در باغچه و اطراف سنگ این کار را انجام میدهد، نه اینکه روی خود سنگ بریزد. زمانی که بهدنبال دلیل این کار بگردید، متوجه خواهید شد که یک رسم قدیمی بین اهالی قدیمی زهران و اطراف بوده است. در این رسم افرادی را که بیماری مزمن و خاص دارند در اولین شنبه بعد از شروع هرسال بر سر بقعه میبردند و بر سر او ارزن میریختند. معتقد بودند دردهای دردمندان را دوا میکند. شما تقارن نام ابودردا را با این رسم کهن ببینید! ابودردا کمینهای عربی است؛ اما آدمی با عشق از او میخواهد که از خدا بخواهد دردهای بیمار را دوا کند. زیبا نیست؟ اکنون در 1403 هم ارزنهای روی قبر را میتوان دید و این نشانه از وجود این اعتقاد در بین برخی مردم است که هنوز ایمان دارند میتوانند از این مکان شفا بگیرند.» از او میپرسم چرا در اولینشنبه بعد از شروع هرسال این کار را انجام میدادند؟ او در پاسخ به من بیان میکند: «در دوران قبل از اسلام روز شنبه برای اصفهان بااهمیت بوده است. در جغرافیای کهن ما، اصفهان دارالیهود بوده و برای یهودیان شنبه روز مقدسی است و میتوان نتیجه گرفت که به همین دلیل روز شنبه برای این کار انتخاب شده است.»
41 منبر ماه رمضان؛ رسمی که تا دهه 60 دوام داشت
صحبت از بقعه ابودردا به پایان رسید. از دکتر مسجدى درخواست کردم درباره آدابورسوم اصفهان در ماه مبارک رمضان بگوید. او با همان آرامشی که از ابتدای گفتوگو داشت، پس از چند ثانیه مکث میگوید: «زمانی که در اصفهان ماه مبارک رمضان فرامیرسید، پدران و مادران، دختران و پسران نوجوانشان را که به بلوغ رسیده بودند یا به سن تکلیف نزدیک میشدند، در رسمی به نام “41 منبر” در طول ماه مبارک رمضان هرروز و شب به یک مسجد یا یک مجلس متفاوت میبردند. این رسم تا دهه 60 اتفاق میافتاد. اگر امروز این رسم پابرجا نیست، به این دلیل است که متأسفانه مساجد ما فضاهای جذابی برای حضور مردم ندارند. ازطرفی، مساجد سریع از جمعیت خالی میشود و در آن همیشه به روی مردم بسته است. در گذشته در مسجد همیشه به روی مردم باز بود؛ مگر اینکه اتفاقی رخ میداد؛ اما اکنون ماجرا برعکس است. در مساجد بسته است؛ مگر اتفاقی رخ بدهد و به مناسبتی مراسمی در آن شکل بگیرد تا در آن را باز کنند. اکنون در بستر شهر تعداد زیادی مسجد وجود دارد که کاربرد آنها فقط به اندازه 25 دقیقه برای نماز است. البته دلایل بستهبودن در مساجد را باید بررسی کرد. ما باید به این موضوع توجه کنیم که مسجد بهعنوان یکی از مهمترین عناصر فرهنگی ما چه وضعیتی پیدا کرده است.
در قدیم مساجد، محل خوشگذرانی و عشرت ایمانیان بود. مردم عادی هم ساعتها قبل از اذان دور یکدیگر در مسجد جمع میشدند؛ خصوصا در ماه مبارک رمضان به اندازهای فضای مسجد مفرح بود که بچهها انتظار میکشیدند ماه مبارک رمضان فرابرسد. یکی از عواملی که در قدیم بر حضور و جذب مردم به مساجد مؤثر بود، توانایی وعاظ در شادکردن مستمع بود. در ماه رمضان بهغیراز سه شب قدر که کاملا عزاداری بود، سایر شبها کاملا مفرح بود. واعظ میدانست که منبر ماه رمضانش باید با سایر منبرهایش متفاوت باشد. او آگاه بود که اگر 20 دقیقه از مسائل خشک فقهی یا عذاب و عقاب برای مردم بگوید آنها از سخنرانی استقبال نمیکنند؛ چراکه برایشان جذابیتی ندارد. تعدادی منبر در اصفهان وجود داشت که مردم یکدیگر را دعوت میکردند تا در آن شرکت کنند و بتوانند لحظههای شادی را سپری کنند؛ مانند منبر مرحوم حسنپور، مرحوم منصورزاده و شیخ مهدی هستهای که صدای شلیک خنده مردم پای منبر آنها باعث تعجب بود. آنها در میان همین خندهها وعظ کرده و مسئله خود را بیان میکردند؛ حتی مصیبت میخواندند. امروز شاید کمیت برگزاری این مراسم و برنامهها زیاد شده و کیفیت آنها کاهش پیداکرده است.»
گیپای؛ غذای بسیار مطبوع اصفهان در رمضان
او سپس به غذای محبوب اصفهانیها در ماه مبارک رمضان اشاره میکند: «یکی از غذاهای بسیار مطبوع اصفهان در ماه مبارک رمضان گیپای بود. بانوان برای طبخ این غذا سیرابشیردان را قطعهقطعه میکردند و داخل آن پیاز و برنج میریختند و مانند دلمه در آن را میدوختند. آشپزها 400 عدد از آن را درست میکردند و اندکاندک میپختند و فقط مختصر به ماه مبارک بود. وقتی از محلهها و بازارچهها با زبان روزه میگذشتی، بوی عطر نان تازه شنبلیلهزده که فقط مخصوص ماه مبارک بود، با بوی گیپایی عجین میشد و لذتی توصیفنشدنی داشت. زمانی که ماه مبارک رمضان به پایان میرسید، دیگر این غذا طبخ نمیشد؛ مهمانیها نیز در ماه مبارک رمضان زیاد و ساده بود و پس از ماه مبارک رمضان مردم ناراحت بودند که دیگر مهمانیها و شادیها به پایان رسیده است. غروب عید شوال و شبهای بعد، غم عالم سر دل آدم مینشست و آن همه شورونشاط دیگر نبود. این همه طعم جزو طعمهای خوش کودکی ما بود. رمضان هم بهار روزهداران بود و هم شادی ما از لونی دیگر بود.»