به گزارش اصفهان زیبا؛ در جویباره قدم میزدم؛ محلهای منحصربهفرد به لحاظ معماری بناها و فرهنگی که در دل آن نهفته است. اینجا سرزمین روایتهاست،روایتهایی از عشق و دوستی و انتخاب، از پیوند دلها و جانها در زیر سایه تفاوتها و فرهنگها، از زندگی مسالمتآمیز دو دین در کنار یکدیگر بهصورتی که فاصله مسجد و کنیسه در محله تنها یکخانه است؛ داستانی که در آن علاوهبر صلح و دوستی، رقابتها و عداوتها را شرح میدهد و گویی کالبد محله با همین داستانها جان میگیرد و تا امروز زنده مانده است؛ درواقع محله جویباره فعلی ترکیب ناهمگونی از خانههای خشتی و آجری با پسکوچههای پیچدرپیچ کاهگلی بهجامانده از عهد صفوی و دوره قاجار است که ناگهان بافت مسکونی جدید به شکلی بیسلیقه و بدون درنظرگرفتن بافت تاریخی محله در کنار آن ایجاد شده است.
علاوه بر کالبد محله جویباره مراسم برگزارشده در خانههای آنجا باقدمت و باشهرت هستند. میان کوچههای پرپیچوخم و بازار قدیمی که عطر فرهنگ را میداد، بهدنبال خانهای بودم که صاحبش یکی از پیرغلامان اهلبیت(ع) بود و حدود 70 سال در ماه مبارک رمضان در خانه خودش که در محله جویباره واقع است، مراسم برگزار کرده بود. برای پیداکردن خانه مدنظرم نیازی به استفاده از تکنولوژی نداشتم؛ چراکه از چند کیلومتر آنطرفتر از خانه پیرغلام اهلبیت(ع) همه مردم راهنمای من شده بودند و در پیداکردن خانه باقدمت و مشهور محله جویباره راهنماییام میکردند. در کنار راهنماییکردن چندکلمهای هم از صفات آن پیرغلام مهمانم میکردند.
خانهای باشهرت در دل جویباره
پیرمرد میوهفروش همزمان با حمل کارتن گوجهها گفت: او همه عمر خود را در مراسم اهلبیت(ع) گذراند و صدای زیبای مداحیاش سبب شد جوانهای زیادی به مراسم اهلبیت(ع) بیایند و با شنیدن صدای زیبای او عاشق مدح خاندان عترت و طهارت شوند. رهگذری دیگر در کوچهای باریک گفت: بیش از 55 سال است او را میشناسم. حدود 45 سال منزل برادرم در ایام محرم بههمراه مداحان دیگر در مراسم مداحی میکردند. او انسانی بسیار خیرخواه بود. فرد دیگری بیان کرد: از استاد صغیر شنیدم که گفتند: زمانی که رحیم جامی شعرهای مرا میخواند، به گونهای به وجد میآیم که تمایل پیدا میکنم دوباره شعر بگویم.
یکی از اهالی محله جوباره که خودش هم مداحی میکند، گفت: صوت و صدای دلنشین او بینظیر بود و به ردیفهای موسیقی تسلط داشت. کمکم به خانه نزدیک میشدم. برای آخرینبار از خانمی که دست دختر هفتسالهاش را گرفته بود، سؤال کردم: خانه آقای جامی کجاست؟ او در پاسخ به من گفت: همان منزلی است که رنگ درش سفید است. مگر میشود کسی این خانه را نشناسد؟ مراسم ماه مبارک رمضان و برکات این خانه بر کسی پوشیده نیست. از او تشکر کرده و به سمت در خانه حرکت کردم. بله؛ درست است. من در این کوچههای پرپیچوخم به دنبال منزل حاج رحیم جامی بودم. مردی که به نقل از مردم همه عمرش را در مجلس اهلبیت(ع) گذراند و مدح آنانرا کرد. خانه دوطبقه بود. هردو زنگ را باهم به صدا درآوردم.
صدای مهربان و بلندی گفت: بفرمایید. از او درخواست کردم که دم در بیاید؛ اما بعد از چند ثانیه دوباره با صدای مهربانش گفت: بفرمایید داخل. وارد خانه شدم، خانهای با حیاطی بزرگ، حوض آبیرنگ و درختان پرتقال. خانم مسنی با پیراهن و دامن بافت به میزبانی از من در هوای سرد ایستاده بود. وارد سالن شدیم. روی یک مبل نشست. صندلی نمازش را برداشتم و روبهرویش قرار دادم تا گفتوگو را آغاز کنیم. در ابتدا برایش توضیح دادم که برای آگاهی از مراسم و برنامههایی که در ماه مبارک رمضان برگزار میکنند، به منزلشان آمدم. او گفت: من همسر حاجی هستم. با بالارفتن سنوسالم برخی از اتفاقها را از یاد بردهام. بهتر است با فرزندانم صحبت کنید. از ملیحه سموعی درخواست کردم همان خاطرههای پربرکت و معنوی را که در ذهن دارد، بگوید و او با صبر و مهربانی شروع به توضیحدادن کرد: چهار پسر و یک دختر دارم. همسرم کارمند بانک سپه بود و در برگزاری مراسم ماه مبارک رمضان سایر دوستان و آشنایان به او کمک میکردند. در ابتدا هر هفته شبهای جمعهمراسم عزاداری را برگزار میکردیم. پس از اینکه خداوند به ما فرزند عطا کرد، مشغلههایم زیاد شد. توانایی گذشته را برای برگزاری مراسم در شبهای جمعه هر هفته از سال را نداشتم؛ بنابراین همسرم با چند نفر از دوستانش تصمیم گرفتند بهجای اینکه هرشب جمعه سال مراسم برگزار کنند فقط در شبهای جمعه ماه مبارک رمضان برنامه داشته باشند.
17 سال 63 بانوی طلبه در منزل جامی دورهم جمع میشدند
حرف از عدم توانایی جسمی شد و ملیحهخانم با حسرت از برنامههایی گفت که خودش برای بانوان برگزار میکرد: 17 سال 63 بانوی طلبه را به مناسبت تولد حضرتسجاد(ع) دعوت میکردم و برای آنها انواع غذاهای سنتی مانند کوفته، قیمهریزه و… درست میکردم. دیگر توانایی برگزاری این مراسم را ندارم. بانوان طلبهای که در مراسم حضور داشتند، چندینبار تماس گرفتند و درخواست دادند که دوباره این مراسم برگزار شود تا دور هم جمع شویم.
خانه جامی حاجت مردم را میدهد!
او در ادامه گفتوگو روند برگزاری مراسمماه مبارک را با صبوری توضیح داد: عموم مردم از نماز مغرب و عشا تا سحر در مراسم شرکت میکردند. هم افطاری و هم سحری برای همه مردم تهیه میشد. البته مردم هم نیت کرده و نذورات خود را در مراسم پخش میکردند یا در پذیرایی که داشتیم، کمک میکردند؛ بهعنوانمثال، یکی از بانوانی که در مراسم شرکت میکرد، صاحب فرزند نمیشد. برای شربتهایی که در مجلس میدادیم، یک کیلو شکر خرید و آن را روی بقیه شکرها ریخت. او سالهای بعد هم شکر میآورد؛ چراکه به حاجت خود رسیده و صاحب فرزند شده بود.
مراسمی با ششهزار نفر جمعیت و 70 سال قدمت
پس از همسر جامی با پسر او مهدی جامی گفتوگو کردم. بعد از سلام و احوالپرسی، مراسم ماه مبارک رمضان را روایت کرد: قبل از تولد من در یکی از اتاقهای خانه حدود 10 نفر از دوستان و مداحان دور یکدیگر جمع میشدند و مداحی میکردند. پس از مدت کوتاهی این جمعیت افزایش پیدا میکند و امروز جمعیت این مراسم به شبی ششهزار نفر رسیده است. حدود 70 سال است این مراسم بهصورت مستمر برگزار میشود. در ابتدا مراسم سخنران نداشت؛ فقط مداحی داشتیم و تنها در شبهای قدر بهغیراز مداحی، قرآن خوانده میشد. در این چند وقت اخیر فقط یک سخنران دعوت میکنیم.
در خانه شیخالمادحین هر شب 50 نفر مداحی میکنند
او در ادامه بیان کرد: از نماز مغرب و عشا تا زمان سحر برنامه داشتیم. ابتدا قرائت قرآن و زیارت عاشورا بود؛ سپس حدود 50 نفر مداح در مراسم مداحی میکردند. پدر لقب شیخالمادحین را داشتند و روی قبرشان حکشده شیخالمادحین، اسطوره صدای ایران حاجرحیم جان. روی موسیقی و همه سبکها تسلط داشتند و خودشان هم در مراسم مداحی میکردند.
جامی؛ یکی از چهار مداح برتر اصفهان
صحبت از لقب حاجرحیم شد. از پسرش درخواست کردم درباره مداحیهایی که پدرش در مراسم و برنامهها داشت، بیشتر توضیح دهد و او گفت: در دورهای که پدر مداحی میکرد، فقط چهار نفر در اصفهان بودند که از چند روز قبل صاحب روضه باید از آنها ساعت میگرفت تا در منزلشان مداحی کنند. این چهار نفر اصغر سعیدمنش، اصغر شیشهبر، رحیم جامی و احد مراتب بودند. در اصفهان تعداد زیادی مداح وجود داشت؛ اما فقط این چهار مداح بودند که صاحبمجلس باید از چند روز قبل از آنها زمان میگرفت و به آنها هزینه پرداخت میکرد. زمانی که از قم برای مجلسی مداح دعوت میکردند، از اصفهان اصغر سعیدمنش و پدر را دعوت میکردند تا در آن مراسم مداحی کنند. قبل از انقلاب پدرم را در 10 روز عاشورا برای مداحی به آبادان میبردند.
برای افطار 110 عدد کله توسط همسر جامی طبخ میشد
جامی سپس درباره پذیرایی که در مراسم داشتند، صحبت میکند: پذیرایی مراسم افطاری، سحری، بامیه، چای و شربت آبلیمو بود. مردمی که در مراسم شرکت میکردند، به مجلس اعتقاد داشتند و نذورات خود را دم در مجلس توزیع میکردند. در ابتدا که مادرم جوانتر بود و توانایی جسمی بیشتری داشت، برای افطار 110 عدد کله را داخل منزل میپخت و ما بین مردم تقسیم میکردیم؛ اما زمانی که توانایی مادر کمتر شد، غذاهای عادی را برای افطار و سحر آماده میکردیم. پس از فوت پدر سال اول را بهصورت مفصل برگزار کردیم. سال دوم که در ایام عید بود، دو هفته برگزار شد. پارسال به دلیل هوای بسیار سرد داخل حسینیه علامه مجلسی(ره) که پدر بنیانگذار آن بودند و در کنار قبر علامه مجلسی(ره) واقع شده است، برگزار شد. امسال به دلیل تقاضای فراوان مردم برای برگزاری مجلس در خانه تلاش کردیم باوجود هوای سرد امکانات برگزاری مراسم در منزل را فراهم کنیم.
مردی که عمر خود را صرف خدمت به اهلبیت(ع) و مردم کرد
در انتها، پسر جامی به برخی فعالیتهایی که پدرش در طول خدمت به مردم و اهلبیت(ع) انجام داده بود، اشاره کرد: علاوهبر برگزاری مراسم در ماه مبارک رمضان صبحهای روز جمعه در هیئت اخوان حسینی اصفهان فعالیت میکردند. این هیئت در گذشته در منازل مختلف برگزار میشد و اکنون به همت دوستان پدر در مساجد برگزار میشود. با همراهی روحانی هیئت اخوان حسینی برای نیازمندان جهیزیه تهیه میکردند. در سوم شعبان نیز جشن برگزار میکردند. پدر همیشه به ما میگفت: هر چیزی داریم بهخاطر اهلبیت(ع) است. دررابطهبا مراسم ماه مبارک رمضان که در خانه برگزار میشد هم به خانواده بیان کرده بود: آدمهای مختلفی به این مراسم میآیند و از آن حاجت میگیرند که هیچکس در جریان نیست.
- ÙT