به گزارش اصفهان زیبا؛ نوروز بهخصوص سیزدهبهدر در محلههای اصفهان بازیهای مختلفی رایج بود، بازیهایی که با وجود فواید بسیار و فعالیت مناسب، امروز بسیار کمرنگ شده است؛ ازاینرو شایسته دیدیم برای یادآوری به برخی از این بازیها، پای صحبتهای دکتر مینا معینی، دکترای تاریخ ایران دانشگاه اصفهان بنشینیم:
نوروز، یادگاری از تاریخ ایران باستان است و تنها جشن باستانی بوده که با تسلسل نسلبهنسل تا امروز به ما رسیده است. جشن نوروز همزمان با نوشدن طبیعت برگزار میشود. در فرهنگ ایرانی، نوروز جشنی است که از روز اول فروردین شروع میشود و تا سیزدهم فروردین ادامه دارد. مردم اصفهان توجه ویژهای به این جشن نشان میدادند و باورهای مختلفی درباره آن داشتند. ازجمله اینکه اعتقاد داشتند شنبه اول سال، همه خانوادهها باید از خانه بیرون بروند و معتقد بودند اگر شنبه اول سال از خانه بیرون بروند تا آخر سال را به شادی و تفریح سپری خواهند کرد.
اصفهانیها همچون سایر مردم ایران جشن نوروزی خود را در روز سیزدهم فروردین و با بیرونرفتن از خانه و سپریکردن اوقاتشان در دامان طبیعت به پایان میرساندند. در نوروز، خانوادهها هنگام سپریکردن اوقات در بیرون از خانه و در دامان طبیعت، خوراکیهای مختلفی تهیه میکردند و مهمتر از همه بازیهایی انجام میدادند. این بازیها بیشتر بهصورت گروهی انجام میشد؛ اما نوع بازیهایی که دخترها و پسرها انجام میدادند، با یکدیگر متفاوت بود. پسرها بیشتر مشغول بازیهای دویدنی میشدند و دخترها معمولا به دور یکدیگر مینشستند و مشغول بازیهایی میشدند یا بازیهایی انجام میدادند که کمتر دویدنی بود.
پلوچفته
یکی از بازیهای پسرانه، پلوچفته بود، این بازی با چوب انجام میشد. بازی با تقسیمشدن شرکتکنندگان به دو گروه هفتنفره آغاز میشد. یک گروه مسئول ضربهزدن به پل بود و گروه دیگر باید سعی میکرد پل را روی هوا بگیرد؛ درواقع چوب کوچکی را روی دو سنگ قرار میدادند و با چوب دیگر زیر آن میزدند و گروه دیگر باید چوب به پرواز درآمده را میگرفتند. این روال ادامه داشت تا جای دو گروه عوض شود؛ ضمنا ابزار این بازی شامل دو چوب ۱۰ سانتیمتری و ۳۰ سانتیمتری و یک تکه سنگ بود.
هفتسنگ
بازی هفتسنگ، یکی دیگر از بازیهای متداول میان پسرها بهشمار میرفت. وسیله بازی هفتسنگ شامل هفت قطعهسنگ و یک توپ بود. بازی به این شکل بود که افراد به دو گروه تقسیم میشدند و هر گروه یک استاد داشت. برای شروع بازی، استاد گروهها قرعه میزدند. قرعه به نام هر گروه میافتاد، بازی را شروع میکردند و توپ را به سنگ میزدند. گروه دیگر باید مانع چیدن سنگها میشد؛ بنابراین گروه مقابل باید سعی میکردند قبل از خوردن توپ به آنها، سنگها را روی هم بچینند.
جفتوخیزک
جفتوخیزک نیز از دیگر بازیها بود و به این صورت انجام میشد که یک نفر دو لا میشد و بقیه از روی او میپریدند.
ارنگمرنگ
یکی از بازیهای رایج میان پسرها، ارنگمرنگ بود. این بازی به این صورت انجام میشد که گروهی دور هم جمع میشدند. یکی از آنها کمربند در دست میگرفت و یک نفر دیگر میوهای را در ذهن متصور میشد. فردی که کمربند در دست داشت، باید با سؤالاتی از آن شخص میوه را حدس میزد. اگر درست تشخیص میداد، با کمربند بهدنبال سایرین میافتاد و حتی یکیدو نفر از آنها را با کمربند میزد.
گولوری
یکی دیگر از بازیها، گولوری بود که به فوتبال شباهت داشت. بچهها در صحراها و باغها و در زمینی که کمی گود بود، این بازی را انجام میدادند. گولوری مانند فوتبال قواعد نداشت و بچهها بدون هیچ اصولی فقط سعی میکردند توپ را درون دروازه بفرستند. وقتی توپبازی بین پسرها متداول شد، بهتدریج فوتبال نیز پا به محلههای اصفهان گذاشت و میان بچهها رایج و یکی از بازیهای متداول سیزدهبهدرها شد؛ اما چون در آن زمان توپ بسیار گران و کمیاب بود و خرید آن از عهده کودکان برنمیآمد، برای رفع نیاز از پارچه توپ میساختند و با آن بازی میکردند.
قایمباشک
و اما دخترها بیشتر به بازیهای لیلی، یکقل و دوقل، گلبازی و قایمباشک مشغول میشدند. در بازی قایمباشک یکی از بازیکنها به قیدقرعه انتخاب و موظف میشد چشمان خود را ببندد و تا یک عدد، مثلا پنجاه بشمارد. در این فاصله سایر بازیکنها در جایی پنهان میشدند. وقتی شمردن بازیکن به اتمام میرسید، او شروع به جستوجو میکرد تا سایر بچهها را پیدا کند.
اولینبازیکنی که پیدا میکرد، باید نام او و پناهگاهش را بلند صدا میزد تا آن بازیکن از پناهگاهش بیرون بیاید. اگر چشمگذارنده نام او و پناهگاهش را بهدرستی حدس میزد، باید خود را پیش از بازیکن نامبرده به جایگاه چشمگذاری میرساند؛ سپس «سُکسُک» میگفت تا آن بازیکن بازنده شود؛ بهاینترتیب نوبت بازیکن بازنده بود تا چشم بگذارد… .