همزیستی400ساله

؛ باد سرد پاییز سال 1135 هجری قمری که در کوچه پس کوچه های جلفا می پیچد، انگار خبر شومی را با خود خانه به خانه می برد. سپاهیان محمود افغان پشت دروازه های اصفهان خیمه زده اند و پایتخت نیمه جان صفویه، در میان غوغای قحطی و مصیبت، روزهای آخر مقاومت را پشت سر می گذارد.

تاریخ انتشار: 23:49 - سه شنبه 1404/01/12
مدت زمان مطالعه: 14 دقیقه
همزیستی400ساله

به گزارش اصفهان زیبا؛ باد سرد پاییز سال 1135 هجری قمری که در کوچه پس کوچه های جلفا می پیچد، انگار خبر شومی را با خود خانه به خانه می برد. سپاهیان محمود افغان پشت دروازه های اصفهان خیمه زده اند و پایتخت نیمه جان صفویه، در میان غوغای قحطی و مصیبت، روزهای آخر مقاومت را پشت سر می گذارد.

در این میان چشمان نگران جلفا به سقوط اصفهان دوخته شده. انگار که سرنوشت این دو شهر به یکدیگر گره خورده است. شهری که روزگاری نزدیک به سی هزار نفر جمعیت داشت و آوای ناقوس هایش فرسنگ ها دورتر می رفت، شهری که در ثروت و شکوه غوطه می خورد و یکی از ارکان اصلی اقتصاد ایران صفوی بود، در میان امواج روزگار آسیب های فراوانی دید؛ اما جلفا پس از گذشت چهارصد سال امروز همچنان ایستاده است.

هرچند بخش بزرگی از محله هایش را ازدست داده و خانه های اشرافی اش که به قصرهای صفوی طعنه می زد از بین رفته؛ اما جلفا هنوز جلفاست.

محله ای تاریخی در ساحل زاینده رود که در هر پس کوچه اش، نقشی از تاریخ بر جای مانده. هر خیابانش نامی از دفترچه تاریخ اصفهان را فریاد می زند و هر گذر کهنسالش، بخشی از پیشینه این شهر را با خود حمل می کند. از بیت اللحم تا وانک و از سوکیاس تا هوانس و میناس، جلفا نگین انگشتر پُر نگین اصفهان است که پرسه زدن در آن، مثل سفرکردن با ماشین زمان می ماند.

شاه عباس اول با هدف نزدیک شدن به اروپا جهت استفاده از ارتش آنها برای مبارزه با امپراطوری عثمانی، قصد داشت کلیسای جامعی زیر نظر پاپ در جلفا بنا کند. ارامنه جلفا اما شدیدا با این موضوع مخالف بودند؛ زیرا اعتقاد داشتند که این امر باعث از بین رفتن استقلال آنها از کلیسای کاتولیک رم می شود.

شاه عباس حتی تا آنجا پیش رفت که بخشی از سنگ های کلیسای بسیار مقدس ارمنی ها به نام اجمیادزین را از ارمنستان به اصفهان آورد تا آن را سنگ بنای تقدیس شده ای برای کلیسای جامع جلفا قرار دهد؛ اما مرگ شاه عباس این پروژه را متوقف کرد و جانشینان وی هم که شاهد سردی روابط از جانب اروپایی ها بودند، دیگر پیگیر آن نشدند و همین امر باعث شد تا ارمنی ها با خوشحالی فراوان اولین کلیسای جامع خود را که امروز به کلیسای وانک مشهور است بنا کنند.

اما سنگ های کلیسای مقدس «اجمیادزین» که شاه عباس به اصفهان آورده بود امروزه در کلیسای گئورگ مقدس وجود دارد و تماشای آن، مانند جاری شدن در جریان سیال تاریخ می ماند.

قرن ها پیش از آنکه ارامنه مهمان اصفهان شوند، یهودیان در بخشی از اصفهان باستان سکونت داشته اند. اصفهانی که در دوره پیش از اسلام به جی یا گابه مشهور بوده، روستاهایی داشته که هر یک برای خود شهرکی بوده اند.

یهودیه (در مکان فعلی محله جوباره) یکی از همین شهرکهای اقماری جی بوده که جایگاه یهودیان مهاجر محسوب می شده است. جوباره امروزه هم به عنوان محله باستانی کلیمیان اصفهان جایگاه ویژه ای دارد و با وجود داشتن کنیسه های متعدد، شمایل جلفا در شمال اصفهان را باز می نماید.

مسیر رسیدن

جلفا در دوره صفویه به عنوان یکی از آبادی های حاشیه شهر اصفهان شناخته می شده است؛ اما امروزه در جنوب ساحل زاینده رود، چند خیابان اصلی با تعداد زیادی بناهای تاریخی معرف این محله تاریخی اصفهان است. شما برای رسیدن به جلفا از سمت شمال می توانید از پل فلزی و پل آذر به قلب جلفا وارد شوید.

از سمت جنوب خیابان های حکیم نظامی و توحید بهترین مسیر برای رسیدن به جلفای تاریخی است. در دوره صفوی وسعت این شهرک ارمنی نشین از پل مارنان تا سی و سه پل بوده که امروزه از وسعت آن به طور قابل توجهی کاسته شده است.

نکته کاربردی گردشگرانه

بسیاری از کلیساهای جلفا، امروزه دربشان به روی بازدیدکنندگان مشتاق بسته است. تنها دو کلیسای وانک و بیت اللحم (که فعلا در دست مرمت است) قابلیت بازدید عمومی را دارد؛ اما نگران نباشید، جلفا تا دلتان بخواهد خانه های تاریخی زیبا دارد که بسیاری از آنها تبدیل به گالری و کافی شاپ و رستوران شده اند.

بنابراین پس از بازدید از کلیسای جامع وانک و بیت اللحم، در گذرگاه تاریخی جلفا قدم زنان می توانید از خانه های تاریخی صفوی، هوانس و میناس بازدید کنید.

با این حال بسیاری از خانه های تاریخی جلفا که امروزه در اختیار دانشگاه هنر اصفهان است تقریبا از دسترس بازدید کنندگان دور است. همچنین کلیساهای پر شمار جلفا نظیر مریم مقدس، هوانس، میناس، کاتارینه، نرسس ، سرکیس و بسیاری دیگر برای عموم غیرقابل بازدید است.

پیش از ورود

شاید بهترین مکانی که می توانید، بازدید از محله منحصر به فرد جلفا را از آنجا شروع کنید، میدان تاریخی این محله است. میدان جلفا با قدمتی نزدیک به 400 سال جزو اولین بخش های شهر جلفای صفوی است که به وسیله تاجران متمول ارمنی بنا شده. مهم ترین کلیساهای جلفا نیز در مجاورت همین میدان بنا شده.

آنطور که از سفرنامه های دوره قاجار برمی آید، کاروانسرای بزرگی در اطراف این میدان قرار داشته که پذیرای مسافران تازه وارد به جلفا بوده. بازارهای روزانه جلفا هم در این میدان برقرار می شده. بنابراین احتمالا میدان بزرگ جلفا، نقشی شبیه میدان نقش جهان در جلفا داشته است.

بدو ورود

در بدو ورود به میدان جلفا از سمت غرب، گنبد و باروی چند کلیسای قدیمی در چشم انداز قرار می گیرد. کلیساهای بیت اللحم، یاکوب مقدس و مریم مقدس همگی در یک نما درسمت شرق میدان به چشم می خورند و منظره بدیعی به میدان می‌بخشند.

مقدمه

صدای ناقوس کلیساهای جلفا در هوای بارانی اصفهان طنین خاصی دارد. باد هوهوکشان می گذرد و اگر کلاهت را روی سرت محکم نگیری، باد آن را با خود تا نوک برج ساعت کلیسای وانک بالا می برد. چترت را باز کن و در پیشخوان کلیسای تاریخی وانک در آن میدانگاهی کوچک بنشین و به گنبد آجری پیش رویت چشم بدوز. در میان صدای شرشر باران و هوهوی باد حالا اگر خوب دقت کنی، صدای همهمه کاروانی را خواهی شنید.

صدای شیهه اسب هایی خسته و گریه نوزادانی گرسنه. این کاروان درهم شکسته غوغای رود ارس را به سختی و با تلفات زیاد پشت سر گذاشته است. گردنه های برفگیر شمال غرب ایران را به خود دیده و از قزوین تا اصفهان را یکسره تاخته تا به سرزمین موعود برسد. به اصفهان. پایتخت افسانه ای صفویه. جایی که شاه عباس قول پذیرایی شایسته ای را به مهاجران ارمنی داده است.

پیش از آنکه ارامنه جلفای ارمنستان رنج سفر هموار کرده و به اصفهان برسند، ارامنه دشت آرارات پیش از سال 1028 ه.ق در شهر اصفهان ساکن شده بوده اند. محله های شمس آباد، عباس آباد (تبریزی ها)، «پاقلعه تبرک» و «شیخ یوسف بنا» پذیرای این دسته از مهاجران تازه وارد بوده است.

اما شاه عباس برای ارامنه جلفا خوابهای طلایی دیده‌ بود: «حکم مطاع شد آنکه در این وقت بنا بر عنایت بی غایت شاهانه و شفقت بلانهایت پادشاهانه درباره ارامنه جولاه و ترفیه حال ایشان، اراضی و زمین واقعه در کنار رودخانه زاینده رود دارالسلطنه اصفهان که ایشان آنجا خانه ترتیب داده اند و مُلک نواب همایون ماست، به انعام ایشان شفقت فرموده ارزانی داشتیم…».

بر اساس این فرمان زمین های سلطنتی ساحل جنوبی زاینده رود برای ساخت شهرکی مسیحی نشین به ارامنه جلفا بخشیده می شود و نام این شهرک هم به یادبود وطن ویرانشان، جلفای نو نامیده می شود.

آراکل مورخ ارمنی می نویسد: «اینان چنان خانه های مجللی ساختند و نقش و نگاری با طلا و لاجورد بر آنها انداختند که چشم هر بیننده را خیره می کرد و هم کلیساهایی برآوردند معجزه مانند در خور شوکت و جلال خداوندی، با محرابهای آسمان گونه و گنبدهای رفیع، مزین به گلهای رنگارنگ زرین و لاجوردی با شمایل حضرت عیسی و قدیسان…».

نیم قرن بعد و در زمان شاه عباس دوم، سایر ارامنه ساکن در شهر اصفهان نیز به اجبار و اختیار راهی جلفا می شوند. بدین ترتیب جلفا وسعت بیشتری می یابد و به دو بخش نو و کهنه تقسیم می شود. حالا شهری در کنار زاینده رود شکل گرفته که حدود 30 هزار نفر جمعیت دارد و در ثروت و رفاه غوطه می خورد.

محله های قدیمی جلفا همگی در امتداد امروزی خیابان نظر که به نام مشهورترین بازرگان و ریش سفید جلفا یعنی خواجه ناظر(ناظار) نامگذاری شده و در آن روزگار هم مهم ترین گذرگاه جلفا بوده پراکنده بوده اند. محله هایی نظیر میدان بزرگ، میدان کوچک (کوچه شیرکخانه) چهارسوق، «هاکوپجان»(محله حصیرباف ها) و «قاراکل»(محله قینان).

دو دروازه شرقی و غربی جلفا هم در دو انتهای این گذرگاه خواجه نظر واقع بوده است.دروازه شرقی «شهریمانیان» و دروازه غربی را «سرفرازیان»می نامیده اند.

«سرفراز» نام یکی از بازرگانان مشهور جلفا بوده که از خانواده مشهوری به همین نام، در دوران شاه سلیمان صفوی، پل مارنان را در محله ماربانان می سازد و بدین ترتیب راه ارتباطی جلفا را به سواحل شمالی زاینده رود باز می کند. در کنار این محله های قدیمی با ورود ارامنه شهر اصفهان به جلفا، محله های جدیدی در امتداد امروزی کوچه سنگتراشها شکل می گیرد.

محله هایی نظیر سنگتراشها، تبریزی ها، ایروانی ها و گاسک. بدین ترتیب این محله ها در قالب یک شهرک بزرگ، از پل مارنان تا سی و سه پل گسترده بوده است. حالا چهارصد و ده سال از روزی که ارامنه، اولین کلنگ شهر جدیدشان را در اصفهان بر زمین زده اند می‌گذرد.

اصفهان و به تبع آن جلفا اوج و فرودهای زیادی را به خود دیده است. صدای شیون زنان و دخترانش را در چنگ سپاهیان محمود افغان شنیده و کمرش زیر بار مالیاتهای نادرشاه افشار خم شده؛ اما همچنان استوار ایستاده و صدای ناقوس کلیساهایش را به عنوان بهترین نماد همزیستی ادیان در اصفهان به صدا در می آورد.

یک خیابان، یک تاریخ

برای وارد شدن به قلب تاریخ، فقط کافی است از خیابان حکیم نظامی به نظر میانی وارد شویم. خیابانی که در سال 1314 خورشیدی به نام یکی از مهمترین بازرگانان ارمنی جلفا یعنی «خواجه نظر» نامگذاری شده. کسی که جزو اولین گروه مهاجرین ارمنی بوده است و نزد شاه عباس جایگاه ویژه ای داشته. یان اسمیت، سفیر هلند در ایران، یک وعده شام را در جلفا مهمان «خواجه نظر» بوده: «…رئیس ارامنه جلفا به نام خواجه نظر از ما برای صرف شام دعوت کرد.

این شخص که در ضمن معتمد مسیحیان اصفهان و عهده دار تمام امور قضایی آنها نیز می باشد مقام خاصی در نزد شاه سابق داشت؛ زیرا در اوایل سلطنت شاه عباس و به هنگامی که او برای قلع و قمع دشمنانش به پول احتیاج داشت خواجه نظر با پرداخت 200 هزار فلوران کمک مالی باعث شد که شاه بتواند با تجهیز قشون از توسعه عملیات دشمنانش جلوگیری نموده … و شاه نیز این محبت او را بعدها کاملا جبران نمود».

این خیابان اگرچه در میان موج خیابان سازی های دوره پهلوی اول ساخته شد؛ اما در حقیقت مانند چهارباغ، یک گذرگاه صفوی است. دولیه دلالند، گردشگر عصر صفوی که خودش در این خیابان قدم زده تصویری زیبایی از درختان چنار دو طرف و جوی آبی که از میان آن می گذشته به دست می دهد.

یادگارهای مقدس در کلیسای گئورگ مقدس

یکی از مهم ترین و قدیمی ترین کلیسا های جلفا هم به دست «خواجه نظر» بنا شده. در تقاطع خیابان حکیم نظامی و نظر میانی، جایی که در قدیم محله میدان کوچک جلفا بوده کلیسای «گئورگ مقدس»،چهارصد و شش سال پیش یعنی در تاریخ 1611 میلادی بنا شده. این کلیسا تقدس ویژه ای نزد ارامنه جلفا دارد زیرا بخشی از سنگهای کلیسای «اجمیادزین مقدس» از دوره صفوی از ارمنستان به اصفهان آمده و در این کلیسا نگهداری می شود. حالا از میدان کوچک راهی میدان بزرگ می شویم.

نقش جهانِ جلفا!

این میدان تاریخی به وسیله تاجران ارمنی در دوره صفویه ساخته شده و بخشی از مهم ترین کلیساهای جلفا در اطراف آن بنا شده است. می گویند هزینه ساخت این میدان و کلیسای «بیت اللحم» که کنار همین میدان واقع شده را بازرگانان خاندان «ولیجانیان» تامین کرده اند.

این میدان در قدیم شمایل متفاوتی داشته و کاروانسرایی بزرگ با ساختمان های دوطبقه در آن وجود داشته است. بر اساس یک سرشماری که یکصد و شصت و شش سال پیش انجام شده، این میدان دارای ۵۴ خانه بوده که ۱۹۱ مرد و ۲۰۰ زن در آنجا زندگی می‌کرده‌اند.

امروزه این میدان، نمای فرسوده ای دارد و غیر از یک ساعت آفتابی تازه ساز که با دقت کار می کند، چشم انداز زیبایی به کلیساهای مجاورش دارد. اگر در ضلع غربی میدان قرار بگیریم و به شرق نگاه کنیم دو گنبد آجری زیبا از دوکلیسای تاریخی در نگاهمان می نشیند. در سمت جنوب، کلیسای «مریم مقدس» و «هاکوپ مقدس» واقع شده و در سمت شمال هم کلیسای «بیت اللحم» قرار دارد. این کلیساها به همت تجار سرشناس جلفا در زمان صفوی بنا شده اند.

سنگ بنای کلیسای «بیت اللحم» را «خواجه پطرس» معروف در سال 1628 میلادی گذاشته است. تصویر تاریخی و قبر خواجه پطرس امروزه در محوطه کلیسا به چشم می خورد. کلیسای مریم را «خواجه آودیک» پانزده سال قبل از بیت اللحم ساخته؛ اما قدیمی تر از این دو کلیسا، بنای کلیسای «هاکوپ مقدس» است که عنوان قدیمی ترین کلیسای جلفا را با خود یدک می کشد.

این کلیسا با سه گنبد کوچکش، در سال 1607 میلادی ساخته شده. «هینریش بروگش» پزشک آلمانی در دوره ناصرالدین شاه در این میدان تاریخی حضور داشته و می نویسد:«… کمی که پیش رفتیم به میدانی رسیدیم که در حقیقت میدان کلیسا محسوب می شود. از این میدان، خیابان ها و کوچه هایی به اطراف محله جلفا منشعب می شد. وسط این میدان چاله گودی وجود داشت که ظاهرا زمانی حوض و استخر بوده است».

حمام جلفا

در ضلع جنوبی میدان یک بازارچه تازه ساز به چشم می خورد که در گوشه ای از آن حمام تاریخی جلفا قرار دارد. حیاط این حمام را که با خاندان «شهریمانیان» گره خورده است، کافی شاپ کرده اند و بساط رستوران را در فضای داخلی حمام برپا کرده اند.

دکتر بروگش از این حمام هم خاطرات جالبی از دوره قاجار دارد: «حمام جلفا… مشتمل بر چند اتاق می شد و همه این اتاق ها از اتاق نیمه گرم لباس کَن تا فضای داخل حمام بسیار تمیز بودند. لوازم حمام نیز از انواع درجه یک به شمار می رفتند و به دستور اسقف آنها را که شامل قالیچه زیرپا، حوله، قطیفه، روغن و گلاب بود برای ما تهیه کرده و آورده بودند…

کار مهمی که کارگران حمام می کردند مشت و مال و ماساژ بدن بدون صابون بود…پس از پایان استحمام با چای و قلیان پذیرایی شدیم و خیلی خوب و سرحال جلوی حمام سوار اسبهای خود شدیم و… به طرف اصفهان بازگشتیم». البته ظاهرا این استحمام ختم به خیر نشده و بروگش و دوستانش در راه بازگشت دچار سرماخوردگی می شوند و چند روزی را با بدن درد سر می کنند.

شهر بی دروازه!

ظاهرا در دوره قاجار اطراف میدان جلفا دروازه ای جداگانه وجود داشته. طوری که مادام دیولافوآ آن را اینطور وصف می کند: «محله تجار در سنگین چوبی دارد که روی آن را با آهن پوشانیده اند و شبها با قفلهای بزرگ بسته می شود. این در بزرگ ورود افغانها را به جلفا در موقع محاصره اصفهان دیده است.

دو کتیبه که بر دیوار حک شده است شاهد آن وقایع حزن انگیز هستند. یکی به زبان ارمنی و دیگری به زبان لاتینی نوشته شده است. کتیبه اخیر را کروسینکی به یادگار خدماتی که کشیشان عیسوی در موقع محاصره به اهالی جلفا کرده اند در دیوار حک کرده است». اگرچه مشکل است اما باید کم کم، میدان تاریخی جلفا را ترک کنیم. مهم ترین کلیسای جلفا و چندین خانه تاریخی پیش تر انتظارمان را می کشند.

کلیسای جامع ارامنه

از کوچه غربی به سمت کلیسای وانک پیش می رویم. جایی که کلیسای جامع ارامنه اصفهان و جنوب ایران در میان دِیری به نام «آمِناپرکیج» واقع شده. بازدید از این کلیسا و موزه همجوارش، بی گمان چند ساعتی وقت می گیرد. کلیسایی که در زمان شاه عباس دوم بنا شده و از همان روز تاکنون به عنوان مهم ترین کلیسای جلفا شناخته می شود.

جالب اینجاست که اولین دستگاه چاپ تاریخ ایران هم در این کلیسا و به همت یکی از روحانیون آن به نام «خاچاطور کساراتسی» با الهام از مدل اروپایی اش اختراع می شود. امروزه مزار این مرد خوش نام، زیر محراب اصلی کلیسا قرار دارد. وانک یک برج ساعت قدیمی هم دارد که حدود 80 سال پیش ساخته شده و به همراه برج ساعت مسجد سید جزو قدیمی ترین ساعت های شهر محسوب می شود.

به سمت جلفای نو

خیابان حکیم نظامی متأسفانه امروز دل جلفا را شکافته و بافت تاریخی آنرا تکه تکه کرده است. بنابراین برای ادامه پرسه زنی در این محله تاریخی باید کلیسای وانک را به سمت جنوب ترک کنیم و اندکی در امتداد حکیم نظامی پایین برویم تا به کوچه سنگتراشها برسیم. جایی که اسم پر مسمایی دارد.

می گویند در زمان شاه عباس دوم بخشی از ارامنه که در محله های داخلی شهر اصفهان نظیر شمس آباد و تبریزی ها و شیخ یوسف بنا ساکن بوده اند به جلفا کوچانده می شوند و در مکان فعلی محله سنگتراشها یا «کوچر» ساکن می شوند. از آنجا که شغل اکثر مهاجرین تازه وارد سنگتراشی بوده این محله را سنگتراشها می نامند.

البته بعضی از اسناد تاریخی مهاجرت این سنگتراشها را در دوره شاه عباس اول می داند. در میانه کوچه سنگتراشها چندین محله قدیمی جلفا واقع شده است. محله «چهارسوق»، «هاکوپجان» و «قاراگل»، «تبریزی ها» و «ایروانی ها» که هریک پیشینه ویژه خود را دارد و معمولا به نام موطن اصلی مهاجران نامگذاری شده است.

گذر سنگتراشها و قصه ماشین زمان

دروازه ورود به جلفای نو همین کوچه سنگتراشهاست که طی چند سال گذشته سنگفرش شده. دروازه ای که مثل یک ماشین زمان عمل می کند. همینکه از درگاه آن وارد بخش غربی جلفا شوید انگار که وارد یک شهرک سینمایی شده اید. در و دیوارها اکثرا رنگ و بوی قدیم دارد و جلوه گری گنبدها و ناقوس ها و معماری ارمنی- ایرانی حسابی از شما دل می برد.

در این گذر تاریخی پیش می رویم تا به گذر «چهارسوق کوچک» برسیم. در میانه این گذر یک خانه تاریخی میزبان هنرستان موسیقی شده است.

چسبیده به هنرستان، «کلیسای نرسس»، «کلیسای کاتولیکها» و «مدرسه فرانسوی ها» واقع شده است. همچنین یک دوجین خانه تاریخی دراین محله هست که تنها حسرت دیدنش به دلمان خواهد ماند. خانه هایی مانند،«خانه خلیفه گری»، «خانه بغوزیان» و «خانه ستوده». اگر گذر چهارسوق کوچک را به سمت خیابان خاقانی جلو برویم به «چهارسوق جلفا» می رسیم.

یادگار هوانس شیرازی

در پس کوچه های این محله «کلیسای هوانس» و «خانه تاریخی هوانس شیرازی» قرار دارد. این یکی خانه تاریخی اما حسرت به دلتان نمی گذارد. می توانید با خیال راحت واردش شوید و بدون اینکه از منوی گرانقیمت آن گزینه ای سفارش بدهید، از همه زیبایی هایش عکاسی کنید. یک خانه قاجاری که مدتی است مرمت شده و با تغییر کاربری در اختیار عموم قرار گرفته است.

البته بد نیست در حیاط باصفای این خانه دمی بنشینید و لبی تر کنید. صدای شرشر فواره ها و چیدمان با سلیقه خانه، شما را حتما سر ذوق خواهد آورد.

گزارش یک جشن!

از اینجا به سمت حکیم نظامی کوچه ای با نام «لت استرا» بافت تاریخی قشنگی دارد که با ساباط و خانه های تاریخی اش انتظارتان را می کشد.

هرچند نمی شود از «خانه تاریخی مسیو آبکار» دیدن کرد؛ اما می شود آنجا زیر سایه درختان انگوری که از دیوار خانه ها به کوچه ریخته و سایبانی ایجاد کرده دمی ایستاد و مراسم جشن و شادمانی را تصور کرد که حدود صد و پنجاه سال پیش در یکی از همین خانه های جلفا برگزار شده و چیزی نمانده بوده که بر اثر یک بی احتیاطی به مراسم عزا تبدیل شود: «آتشبازی شروع شد و فشفشه ها و موشک ها بارنگ های گوناگون زمین و آسمان را پر از آتش کردند. مدعوین که تا این ساعت آرام بودند یک دفعه خود را از ایوان به صحن حیاط پرت کرده جنون وار به حرکت درآمدند و از جیب بغل خود فشفشه و موشک و ترقه بیرون آورده و به آتشبازی پرداختند. بچه ها مشعل ها را روشن کرده و به جست و خیز افتادند. اگر دیوارها و بام های خاکی مانع نبود تمام جلفا آتش می گرفت… در حالی که من به تماشای این رفتار مجنونانه مشغول بودم ناگهان در تالار هیاهو و غوغایی بر پا شد و زنان به حالت اجتماع جیغ کشیدند. موشکی که با عدم مهارت رها شده بود از بالای سرما گذشت و داخل تالار شد و پس از آنکه به دیوار بر خورد در میان زنان افتادو به لباس های حریر و مخمل آنها زیانی وارد کرد. جمعی دویدند و با خالی کردن کوزه های آب ، آتش را خاموش کردند».

تقاطع رویایی

بگذریم! از «لت استرا» اگر امتداد مادی شایج و نایج را بگیریم و با گذر«خواجه عابد» همراه شویم، چند قدم جلوتر به یکی از زیباترین تقاطع های اصفهان می رسیم. جایی که مادی های قدیمی شایج و نایج گذر خواجه عابد را قطع کرده و تصویر بسیاری زیبایی خلق شده است.

مادی های شایج و نایج در دل جلفای تاریخی مثل مار پیچ و تاب می خورد و سرسبزی و آبادانی با خود به همراه می آورد. حالا می توانید پس از عبور از چهارراهی که این مادی ها درست کرده اند،در محله تبریزی های جلفا، روبه روی «کلیسای میناس»، به دیدار خانه ای تاریخی با نام امروزی کافه میناس بروید. اینجا هم حیاط دلبازی دارد که در ترکیب با بافت تاریخی خانه های جلفا بسیار چشم نواز است.

یک پایان بندی به یادماندنی

چند تا از خانه های تاریخی این محله که امروزه در اختیار دانشگاه هنر است متاسفانه به سادگی قابل بازدید نیست اما بازدید از خانه تازه افتتاح شده صفوی در انتهای محله جلفای تاریخی و خیابان خاقانی خالی از لطف نیست. خانه صفوی شامل گالری نقاشی و کافی شاپ است. بافت تاریخی و فضای دل انگیز آن، تجربه حضور در یک خانه از دوره صفویه را ممکن می سازد.

در این لحظه شما می توانید مانند یک مسافر صفوی به سمت پل مارنان حرکت کنید. یک ارامنه پلی برای دستیابی به مناطق غربی اصفهان بنا کرده اند. تماشای غروب آفتاب در پهنه زاینده رود از فراز مارنان، همه آن چیزی است که هویت اصفهان را با اجزای تاریخی، اجتماعی و جغرافیایی اش معنا می بخشد.

توصیفات دیگران

1- مادام دیولافوآ یکی از دل انگیز ترین توصیفات را درباره اصفهان دارد. او از فراز بام یکی از خانه های جلفا، اصفهان قاجاری را اینطور وصف کرده است: «…همه رفتیم بالای بام عمارتی که در مدخل خیابان بزرگی واقع بود. از روی بام مناظر و دورنماهای خوبی دیده
می شد. از طرف شمال شرقی شهر اصفهان با گنبدهای فیروزه ای دیده می شد. در طرف مشرق، رودخانه زاینده رود از زیر طاق های متعدد پل های الله وردیخان و مارنان می گذشت، در طرف جنوب شرقی بام های مخروطی شکل خانقاه های دراویش و مناره شهرستان که در محله قدیمی شهر جی سربرآسمان برافراشته نمایان بود و در طرف جنوب روستای جلفا را می دیدیم که عمارات آن جابه جا توسط گنبدهای بلند کلیساها و باغ های وسیع قطع می گردید و در انتهای آن کوه صفا که معمولا آن را کوه صفه می گویند نمایان بود».

2- توصیفی دیگر از دیولافوآ: «…از اینجا (زاینده رود) راه پر پیچ و خمی به جلفا می رسد که مسکن ارمنیان است…از تفاوت شهر بزرگ اصفهان و محله جلفا تعجبی به من دست داد. اگرچه در جلفا خانه ها همه با خشت و گل بنا شده و در پشت دیوارهای خاکستری رنگ پنهان هستند.

ولی نظم و نظافت همه جا برقرار است. نهر بزرگی از وسط کوچه عبور می کند و درختان بلندی از دو طرف آن سربرآورده و عابران و حتی دکان ها را در سایه خود از حرارت آفتاب محفوظ نگاه می دارند… آهنگ های شادی آوری در زیر درختان شنیده می شود.

این آواز اطفال ارمنی است که کلاه های پشمی قرمزی بر سر دارند و از مدرسه برمی گردند و چون ما را می بینند با کمال ادب به زبان فرانسه وانگلیسی سلام می دهند. زنان ارمنی با چادرهای سفید در کنار دیوار راه می روند. هرمحله از دیگری به وسیله دروازه های جدا شده که شب ها بسته می شود».

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

ده + 4 =