گفت‌وگو با مردم محله شاهد و انعکاس مشکلاتی از محله که با آن روبه‌رو هستند

بلاتکلیفی خیابانی که باید عریض می‌شد

در سال جدید و در دور جدید تهیه هفته‌نامه هم‌محله به سراغ محله شاهد رفتم؛ محله‌ای قدیمی از منطقه7 شهرداری اصفهان که همسایه طوقچی و لاله است و تاریخ قدیمی در کوچه‌پس‌کوچه‌هایش مخفی‌ شده است.

تاریخ انتشار: 14:00 - سه شنبه 1404/01/26
مدت زمان مطالعه: 6 دقیقه
بلاتکلیفی خیابانی که باید عریض می‌شد

به گزارش اصفهان زیبا؛ در سال جدید و در دور جدید تهیه هفته‌نامه هم‌محله به سراغ محله شاهد رفتم؛ محله‌ای قدیمی از منطقه7 شهرداری اصفهان که همسایه طوقچی و لاله است و تاریخ قدیمی در کوچه‌پس‌کوچه‌هایش مخفی‌ شده است.

از خیابان لاله راهم را کج می‌کنم به‌سمت خیابانی که نماد این محله در ابتدای آن خودنمایی می‌کند. مجسمه دو قوش بزرگ در کنار خانه‌ای قدیمی که حالا خانه جوان نام دارد، خبر از گذشته‌ای زیبا در دل محله شاهد دارد.

ترافیک؛ همسایه محله شاهد

در میان بررسی میدانی و لمس حضوری مشکلات، صحبت با مردم محله زاویه‌دید بهتری برای شناسایی بهتر مشکلات می‌دهد؛ اما شاید به‌محض ورود به خیابان لاله اولین مشکل محله، ترافیک و ازدحام در ورودی است که به‌خوبی رخ نشان می‌دهد، ازدحامی که به‌واسطه بیمارستان فیض و پایانه باقوشخانه، در کوچه‌های منتهی به دل محله شاهد هم راه پیداکرده و گلایه اصلی مردم شده است.

یکی از اهالی محل به دیوار سیمانی کنار خیابان طبیب اصفهانی تکیه داده است. آتش سیگارش که تمام می‌شود، می‌گوید: «خانم، محله ما کم مشکل ندارد. شما ترافیک و شلوغی را ببینید. ما محلی‌ها همیشه مشکل ‌داریم؛ رفت‌وآمد خودمان در محله هم سخت شده است.

این خیابان طبیب اصفهانی سال‌ها پیش قرار بوده عریض شود. طرح اجرای خیابان و اتصال آن به خیابان ابوریحان سال‌هاست که مطرح شده، اما نصفه‌نیمه اجرا شده است و همتی برای اتمام آن وجود ندارد.»
با دست به انتهای خیابان اشاره می‌کند. بلوک‌های بدقواره بزرگ سیمانی در حاشیه زمین‌های متروکه رهاشده، نقش حریم راه را بازی می‌کنند.

خیابان با یک پیچ تند اریب عبور می‌کند و رها می‌شود به دل محله شاهد و خیابان مولوی. تقریبا راه به یک دسترسی محلی شبیه است تا یک خیابان. نشانه‌هایی از خانه‌های تخریب‌ و آزادشده در مسیر هم دیده می‌شود؛ اما ادامه مسیر ناقص رها شده است.

از کنار قوش‌هایی که چشمشان به خیابان خیره مانده است، می‌گذرم و راهی پارک بزرگی که نامش را از همین قوش‌ها گرفته است، می‌شوم. از باغ بزرگ قوشخانه به‌واسطه گسترش شهر و خیابان‌کشی، حالا تنها قسمتی باقی مانده که پارکی برای اهالی محله شده و یکی از مکان‌های تفریحی این منطقه است.

سال‌ها پیش در دوران جوانی، فعالیت زیادم در خانه جوان و خانه تاریخی مشیرفاطمی‌ها، خاطره‌های زیادی را برایم ثبت کرده است؛ حتی قبل‌تر از آن، حضور در کتابخانه قدیمی و زیبای داخل پارک، تصویر زیبایی از باقوشخانه در ذهنم ساخته بود.

دیدن دوباره خانه جوان و کتابخانه داخل پارک، بازدید از این محله را برایم جذاب‌تر می‌کرد.
پله‌های ورودی پارک را رد می‌کنم و از میان درخت‌های کاج سربلند که پیچک‌ها لباس سبزی را به تنشان کرده‌اند، می‌گذرم و به میانه باغ می‌روم. به زمین گردی در نزدیکی یک حوض سیمانی می‌رسم.

صندلی‌ها پر است از بازنشسته‌هایی که دورهم خاطره‌هایشان را مرور می‌کنند. رد نگاهم را از روی بازنشسته‌ها به سمت ساختمان داخل پارک می‌چرخانم؛ اما ساختمان زیبای کتابخانه را نمی‌بینم، ساختمانی متروکه که انگار اتفاق‌هایی برای مرمتش در حال رخ‌دادن است، جلوی چشمم قرار می‌گیرد و باورم نمی‌شود که این ساختمان همان کتابخانه زیبای باقوشخانه است.
پیرمردی که یک نظامی بازنشسته است و موسیقی شادی را گوش می‌دهد و باوقار خاصی صحبت می‌کند، تعجبم را پاسخ می‌دهد و می‌گوید: «خانم اینجا روزی کتابخانه بود و یک ساختمان زیبا داشت. چند سال پیش آمدند کتاب‌ها را بردند و بعد هم ساختمان رها شد. درهای چوبی بزرگ و زیبایی داشت که همه را بردند و شد پاتوق معتادها. تمام وسایل و امکانتش هم به سرقت رفت.»

وسایل ورزشی برای بازنشسته‌ها در نظر بگیرند

رد آتش کنار سکوهای عمارت میان باغ، نشان از حضور بی‌یمن معتادها داشت. عمارتی که زمانی خانواده مشیرفاطمی از داخل آن پرواز قوش‌ها را تماشا می‌کردند، حالا چیزی برای گفتن ندارد. با دیدن رد دود و سیاهی، آه از نهادم بلند شد و غصه نشست روی دلم.
پیرمردها مشغول صحبت و بازی هستند. بعضی‌هایشان چنان با اشتیاق بازی می‌کنند که انگار جوانی شاداب هستند. وقتی می‌گویم از مشکلات بگویید، همدیگر را صدا می‌زنند و از قدیمی‌ترها می‌خواهند تا صحبت کنند.
همان پیرمرد نظامی با ادبیات خاص ادامه می‌دهد: «اگر بخواهیم مشکلات محله را اولویت‌بندی کنیم، مهم‌ترین آن‌ها وسایل ورزشی برای سالمندان و میان‌سالان است. این پارک پر است از بازنشسته‌ها. وقتی وسایل ورزشی برای این قشر در نظر گرفته شود، حداقل 30درصد مشکلات خانواده‌ها و میان‌سالان برطرف می‌‌شود و هزینه‌ها هم کاهش پیدا می‌کند.
او به قشر نوجوان و تهیه وسایلی برای تفریح و ورزش آن‌ها در این پارک بزرگ هم اشاره می‌کند و معتقد است باید نظارت بر این وسایل انجام شود.

پیرمرد دیگری که از خاموشی تیرهای برق گله‌مند است، می‌گوید: «این پارک پر از بازنشسته است و نیاز به سرویس بهداشتی دارد. خیابان‌‌های اطراف این پارک هم شلوغ است؛ این در حالی است که سرویس بهداشتی در این اطراف تعبیه نشده است. سرویس بهداشتی این پارک هم خیلی کثیف است. منطقه به این بزرگی و پرازدحامی، سرویس بهداشتی مناسب ندارد.»

نداشتن امکانات و ناامنی در پارک باقوشخانه مشکل دیگری بود که بازنشسته‌ها مطرح کردند. یکی از آن‌ها دراین‌باره می‌گوید: «وقتی پارک امنیت نداشته باشد، خانواده‌ها نمی‌توانند از پارک استفاده کنند. یک مأمور نظارتی باید قرار بدهند.»

فرونشست و خانه‌های فرسوده، مهمان محله شده است

کمی توی پارک قدم می‌زنم. چند نفر مشغول شطرنج هستند و با دقت در حال بازی. کنار یک حوض بزرگ مربعی در انتهای باغ، چند نفر دیگر از اهالی محله دورهم صحبت می‌کنند.

یکی‌شان که سال‌ها کشاورز بوده و در زمین‌های محله شاهد کشاورزی می‌کرده و حالا دیگر زمین‌هایش را به آپارتمان‌سازی داده است، می‌گوید: «کوچه‌های محله پر از دست‌انداز بوده و آسفالت آن‌ خراب است، چاله در کوچه‌ها زیاد دیده می‌شود. اگر باران بیاید، آب توی کوچه‌ها جمع می‌شود؛ خانه قدیمی و فرسوده نیز زیاد است و خیلی از آن‌ها دچار فرونشست شده و بعضی در حال تخریب است. زندگی در بعضی خانه‌ها خطرناک است؛ اما تسهیلات برای ساخت‌وساز کم بوده و نمی‌توانیم وارد ساخت‌وساز شویم.»
مرد جوانی صدا می‌زند: «حاج تقی مشکلات را بگو.»

حاجی از صدای بلند برخی دیگر که در حال بازی سروصدای زیادی درست کرده‌اند، گله می‌کند و می‌گوید: «این وسایل را گذاشته‌اند برای بازی؛ اما شلوغ می‌کنند. حق بقیه را رعایت نمی‌کنند. صبح‌ها بیایید اینجا و ببینید چقدر ترافیک است. 50 سال است می‌‌خواهند خیابان طبیب‌اصفهانی را به مولوی و ابوریحان متصل کنند؛ بعضی خانه‌ها را هم خراب کرده‌اند؛ اما شهرداری دیگر اقدامی نکرده و کار متوقف شده است. اگر می‌توانید حرف ما را به گوش شهرداری برسانید.»

از پارکینگ خبری نیست

از داخل پارک راهی محله شاهد می‌شوم. کوچه‌های مارپیچ و باریک در محله کم نیستند. کوچه‌هایی که بعضی‌هایشان آن‌قدر تنگ است که راهی برای عبور خودرو
نیست.
خانمی خریدبه‌دست در حال عبور از یکی از کوچه‌های محله است. وقتی می‌خواهم از مشکلات بگوید، بیان می‌کند: «خانم، شلوغی محله واقعا اذیت‌کننده است. شما ببین این کوچه‌ها پیاده‌رو ندارد. تردد برای ما سخت است. کوچه‌های نزدیک بیمارستان پر از ماشین است. خیابان فیض ترافیک و شلوغی‌اش خیلی زیاد شده است و مردم محله واقعا اذیت می‌شوند. قرار بود پارکینگ نزدیک بیمارستان ساخته شود؛ اما هنوز خبری نیست.»
در ادامه مسیر وارد خیابان مولوی می‌شوم، خیابانی هم‌عرض لاله که ترافیک سنگینی هم دارد. یکی از کاسب‌های محله می‌گوید: «عرض خیابان مولوی بسیار کم و تردد در آن مشکل است. اگر خودرویی پارک کنند، به‌سختی ماشین از کنارش عبور می‌کند. دسترسی مردم به حمل‌ونقل عمومی در این محل سخت است؛ چون در خیابان مولوی امکان تردد اتوبوس نیست. افراد مسن به‌سختی به خیابان اصلی می‌رسند. باید حداقل مینی‌اتوبوس‌ یا هایس برای این محله در نظر بگیرند. وقتی خیابان مولوی را احداث می‌کردند، اینجا پر بود از زمین کشاورزی و صحرا، اما فکر 50 سال بعد و افزایش جمعیت را نکردند. این خیابان باریک دردسر‌ساز شده است.»

خطر تصادف در سه‌راهی شاهد و پوریای ولی

در میان جست‌وجوی محلی به یک معلم بازنشسته برخورد کردم، معلمی که سال‌ها دانش‌آموزان بزرگی تربیت کرده بود. این معلم بازنشسته اول به سراغ گذشته و محل بازی‌اش در صحراهای محله که صحرای کم‌برگ نام داشته، می‌رود. صحرای کم‌برگ به دلیل کشاورزی کم‌رونقش به این اسم مشهور شده است و در کنار محله خوابجون، خرده‌محله‌های محله شاهد را تشکیل می‌دهند. او به نام قدیمی محله شاهد که معروف به چهارراه بنایی بوده است هم اشاره می‌کند.
او می‌گوید: «محله خیلی تغییر کرده و اتفاق‌های خوبی افتاده است؛ اما هنوز نواقصی داریم. ما در محله درمانگاه و کتابخانه نداریم. مردم این محله زیاد هستند و به درمانگاه نیاز دارند.»
بعد از خداحافظی با معلم بازنشسته محله شاهد که با دلسوزی مشکلات محله را بیرون کشید، راهی خیابان شاهد و پوریای‌ولی شدم. در خیابان شاهد یکی از مشکلات کسب‌وکارهای مزاحم شهری است که به نظر می‌رسد اقدامی برای انتقال آن‌ها نشده است.

یکی از کاسب‌های خیابان شاهد جلو می‌آید و می‌گوید: «سه‌راه خیابان شاهد و پوریای ولی مشکل ترافیکی دارد و بسیار خطرناک است. هیچ‌گونه علائم ترافیکی ندارد. بارها در این سه‌راهی تصادف شده است. قرار بود اینجا چهارراه بشود. بارها مسئولان برای بازدید آمده‌اند؛ اما خبری نشده است. تنها دو خانه مسکونی مانع احداث چهارراه شده است. قرار بود این خیابان به اتوبان متصل شود؛ اما طرح تعریض خیابان به تعویق افتاده و مشکلات زیادی برای مردم درست کرده است؛ حتی هیچ علائم هشداردهنده‌ای وجود ندارد.

در کنار شنیدن مشکلات مردم محله، زیبایی‌ها و تاریخ محله شاهد هم در دفتر ذهنم ثبت شد؛ تا سال‌ها بعد با مرور آن‌ها، گوشه‌ای از محله‌های اصفهان زیبا را یادآوری کنم و لذت ببرم.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

هفت − 4 =