به گزارش اصفهان زیبا؛ باد گرم صحرا بر چهرهام میوزید و صدای کلنگها و بیلها در گوشم طنینانداز بود. همه ما، از کوچک تا بزرگ، مشغول حفر خندقی بودیم که قرار بود مدینه را از خطر سپاه احزاب نجات دهد.
این ایدهای بود که از سرزمینی دور به ذهنم رسیده بود؛ جایی که سالها پیش، در میان جنگهای ایران، دیده بودم چگونه خندقها میتوانند سپاه دشمن را متوقف کنند. رسولخدا(ص) خودشان نیز در کنار ما کار میکردند، خاک میبردند و با لبخند و کلامشان روحیه ما را تقویت میکردند.
هر کلنگی که به زمین میخورد، گویی ضربهای بود به قلب دشمنانی که قصد نابودی ما را داشتند. سپاه دشمن که رسید، حیرتزده شدند. خندق، مانعی بود که هیچگاه تصورش را نمیکردند.
کار ما سخت بود. خیانت قبیله بنیقریظه، که با دشمنان همپیمان شده بودند، فشار را بر ما دوچندان میکرد. آنها از پشت سر تهدیدی جدی برای خانوادههایمان بودند. پیامبر(ص) گروهی از یاران را برای حفاظت از مدینه و خانوادهها فرستادند.
اگرچه در مضیقه بودیم، ایمانمان به خدا و اتحادمان با یکدیگر همچنان پابرجا بود.
حفر خندق تنها آغاز ماجرا بود. هنگامی که عمروبنعبدود، جنگجوی مشهور قریش، از خندق عبور کرد و مبارز طلبید، سکوتی سنگین همه جا را فرا گرفت.
تنها کسی که یارای مقابله داشت، علیبنابیطالب(ع) بود. نگاهها به او دوخته شد؛ مبارزهای سخت درگرفت و درنهایت، علی(ع) پیروز شد.
این پیروزی روحیه سپاه دشمن را درهم شکست. درنهایت، طوفانی شدید سپاه دشمن را پراکنده کرد.
پرچمهایشان بر زمین افتاد و مدینه در امان ماند.
امروز وقتی به آن روزها فکر میکنم، تنها چیزی که میتوانم بگویم این است: ایمان و اتحاد، کلید هر پیروزی است.