به گزارش اصفهان زیبا؛ از آنجا که بدن وسیله و ابزاری در دست روح است لذا ممکن نیست کسی فعالیت جسمی اختیاری داشته باشد اما فعالیت روحی نداشته باشد، به همین نحو میتوان درباره فراغت هم قضاوت نمود. / سرگرمی
اوقات فراغت در تعاریف مدرن مساوی سرگرمی افیونی است که از هستی شناسی، انسان شناسی و معرفت شناسی خاص غرب حاصل میشود و به اعتراف اندیشمندان خود غرب به انحطاط بشر منجر خواهد شد.
چهار وظیفه اصلی رسانه را میتوان آگاهی بخشی (خبر)، هدایت جامعه (ایجاد همبستگی ملی)، آموزش و سرگرمی نام برد. آری یکی از وظایف رسانهها سرگرم کردن است و مردم حق دارند سرگرم بشوند، اما مشکل از آنجا شروع شد که همه رسانه تبدیل به سرگرمی شد!
شاید تصور کنید «اخبار» بخش خشک و جدی از وظایف رسانه است، اما جالب است بدانید که امروز خبر نیز تبدیل به سرگرمی شده است و از آن به «خبرسرگرمی» یا infotainment نام میبرند که ترکیبی از (information+ entertainment) است.
به راستی اخبار سنتی ساعت 14 تلویزیون بیشتر مخاطب دارد یا اخبار 20:30 و در حاشیه و خارج از گود؟ آیا بیست و سی اخبار است، یا سرگرمی به بهانه خبر؟
امروزه آموزش نیز تبدیل به «سرگرمآموزی» شده است (کلمه ترکیبی edutainment). هرچند آموزش به سبک سرگرمی مزایای زیادی دارد، اما کار دست و جیغ و هورا به آنجا رسید که دیگر دانش آموزان به حرف جدی کسی گوش نمیدهند و کمحوصله و با عدم تمرکز ذهن همراه هستند.
برنامههایی مانند «دورا جستجوگر» و در سطح معروفتری «خیابان سسمی» (Sesame Street) با استفاده از جذابیت «عروسکهای ماپت» سعی در آموزش به کودکان دارند، اما توجه نداریم که بالاخره مدرسه در دنیای واقعی از چنین جذابیت فانتزی برخوردار نیست.
گونه منقرض شده!
«راجر واترز» (هم اکنون 79 ساله) ترانه سرا، خواننده و آهنگساز انگلیسی و بنیانگذار گروه راک «پینک فلوید» است که موج جدیدی از موسیقی اعتراضی را در دهه ۶۰ و ۷۰ میلادی به راه انداخت.
او در آلبوم «سرگرم تا حد مرگ» از انسانهای دچار روزمرگی و مسخ شده توسط رسانهها و اخبار زرد صحبت میکند، انسانهایی منقرض شده در آینده پادآرمانشهری که باقیمانده آنها توسط موجودات فضایی شناسایی شدهاند.
چه خوب است ابتدا این قطعه از موسیقی را با QR code بشنوید و ترجمه قسمتی از آن را هم بخوانید؛
(1992 – track 14 – Amused to death آلبوم -راجر واترز )
Doctor Doctor what is wrong with me
This supermarket life is getting long
What is the heart life of a colour TV
What is the shelf life of a teenage queen
دکتر! دکتر! چه مرگم شده؟
اين زندگی سوپرمارکتی ديگه داره زيادی طول می کشه…
حقيقت زندگی يه تلويزيون رنگی چيه؟
تاريخ مصرف يه ملکه زيبايی نوجوان کی تموم ميشه؟
Ooh western woman
Ooh western girl
آه .. زن غربی!
آه .. دختر غربی!
News hound sniffs the air
When Jessica Hahn goes down
He latches on to that symbol
Of detachment
Attracted by the peeling away of feeling
The celebrity of the abused shell the belle
سگ شکارچی خبر، هوا را بو می کشد،
وقتی که جسيکا هان سقوط می کند
مثل کنه به آن سمبل بی تفاوتی می چسبد
عاشق برهنه کردن احساسات است،
شهرت آن زيبارو، آن جسم مورد سوء استفاده قرار گرفته
Ooh western woman
Ooh western girl
آه … زن غربی!
آه … دختر غربی!
And the children of Melrose
Strut their stuff
Is absolute zero cold enough
And down in the valley warm and clean
The little ones sit by their TV screens
بچه های ملروز بزن و برقص راه انداختن،
يعنی صفر مطلق به اندازه کافی سرد هست؟
آن پايين در ولی (دره)
کوچولوها پای تلويزيون نشستن،
No thoughts to think
No tears to cry
All sucked dry
Down to the very last breath
نه فکری می کنن،
نه اشکی می ريزن،
چشمه اشکشون تا آخرين قطره خشک شده
Bartender what is wrong with me
Why am I so out of breath
The captain said excuse me ma’am
This species has amused itself to death
Amused itself to death
Amused itself to death
بارمن! من چه مرگم شده؟
چرا اين قدر نفس نفس می زنم؟
کاپيتان گفت، عذر می خوام خانم،
ولی اين گونه خودش رو تا حد مرگ سرگرم کرده
(ديگه شور تفريحات رو درآورده)
We watched the tragedy unfold
We did as we were told
We bought and sold
It was the greatest show on earth
But then it was over
فاجعه رو از نزديک ديديم
همون کارهايی رو کرديم که بهمون گفته شده بود
خريد و فروش کرديم
بزرگترين شو روی زمين بود،
ولی بعد تموم شد
We ohhed and aahed
We drove our racing cars
We ate our last few jars of caviar
داد و بيداد کرديم،
سوار ماشين های مسابقه ايمون شديم،
آخرين قوطی های خاويارمون رو خورديم،
And somewhere out there in the stars
A keen-eyed look-out
Spied a flickering light
Our last hurrah
يه جايی اون دورها توی ستاره ها،
يه نگاه تيزبين
افتاد به يه نور چشمک زن
آخرين هورای ما …
آخرين هورای ما
And when they found our shadows
Grouped around the TV sets
They ran down every lead
They repeated every test
وقتی که <فضایی ها> سايه های ما رو گروه گروه دور تلويزيون هامون پيدا کردن
وقتی که ديدن تمام احساسات ما معطوف به تلويزيون شده،
وقتی که اجساد ما رو دور تلويزيون پيدا کردن،
وقتی که فهميدن ما کاملا پيرو تلويزيون شديم،
وقتی که آخرين بازمانده های ما رو دور تلويزيون پيدا کردن،
…
همه سرنخ ها رو دنبال کردن،
همه آزمايش ها رو تکرار کردن
They checked out all the data on their lists
And then the alien anthropologists
Admitted they were still perplexed
تمام اطلاعاتشون رو دوباره چک کردن،
و بعد، انسان شناسان فضايی،
قبول کردن که کاملا گيج شدن
But on eliminating every other reason
For our sad demise
They logged the explanation left
This species has amused itself to death
اما تمام دلايل انقراض اندوهناک ما رو خط زدن،
تا فقط يه دليل باقی موند:
اين گونه خودش رو اين قدر سرگرم کرده که از بين رفته!
(اين گونه بيش از حد خودش رو سرگرم کرده!)
No tears to cry no feelings left
This species has amused itself to death
نه اشکی باقی مونده … نه احساسی
اين گونه <جانوری> بيش از حد خودش رو سرگرم کرده…
زوال فرهنگ در بستر عشرت
نیل پستمن (Neil Postman- وفات ۲۰۰۳)، نویسنده، نظریهپرداز ارتباطات و استاد دانشگاه نیویورک بود. او در سال 1985 جدل پیشگامانهای در مورد اثرات مخرب تلویزیون بر سیاست و گفتمان عمومی راه اندازی کرد.
وی در کتاب «زندگی در عیش مردن در خوشی»، نگاهی نبوی به این مسأله دارد که وقتی سیاست، روزنامهنگاری، آموزش و حتی مذهب تابع خواستههای سرگرمی میشوند چه اتفاقی میافتد. همچنین به دنبال طرحی برای بازپسگیری کنترل رسانهها توسط سیستم سرمایهداری است.
این جمله شاخصی در کتاب پستمن است که: «رسانهها مردم ما را احمق کردهاند»! او آمار و مثالهای فراوانی ارائه میکند که تا قبل از اختراع تلویزیون مردم آمریکا بسیار اهل مطالعه کتاب و روزنامه و گوش دادن به سخنرانی بودند که امروز دیگر چنین نیست. طُرفه آنکه زمانی پستمن این هشدارها را میدهد که هنوز اینترنت و شبکههای اجتماعی به میان زندگی ما نیامده بودند.
این کتاب را مرحوم سید صادق طباطبایی به زیبایی ترجمه کرده است اما عنوان اصلی انگلیسی کتاب با ترجمه ایشان متفاوت ولی با مضمون یکسانی است: «Amusing Ourselves to Death» (سرگرم کردن خودمان تا حد مرگ).
پستمن به نوعی جبرگرای تکنولوژی محسوب میشود و از دیگر کتابهای خواندنی او میتوان به «نقش رسانهها در زوال دوران کودکی» و «تکنوپولی (تسلیم فرهنگ به تکنولوژی)» هم اشاره کرد.
دنیای کهن: دنیای بدون تعطیلی
در دنیای کهن کار به خودی خود اصالت داشت، کار فضیلت بود و بیکارگی ناهنجاری، در نگاه دینی کار به مثابه تفریح بود و بازی به مثابه آیین.
اما با رسیدن به دنیای مدرن همه چیز واژگونه شد. انسان اسیر ماشین شد و زیر چرخ دندههای صنعت له شد. «كار كردن» فدا كردن فراغت و آسايش بود و گرفتن «دستمزد» جبرانی برای اين فداكاری محسوب میشد.

هجو دنیای صنعتی در فیلم «عصر جدید» چارلی چاپلین – ۱۹۳۶ م.
کار نگو، شرّ و بلا بگو!
در اين زمينه، اقتصاددان جديد با اين طرز تفكر بار آمده كه «كار» را همچون چيزی تلقی كند كه اندكی بيشتر از یک شرّ واجب است. فرد به دنبال کار کمتر، درآمد بیشتر و نهایتا رسیدن به اوقات فراغت بیشتر است که آن را صرف لذتجویی خود کند. با نگاه مادی، لذت نیز چیزی جز لذتهای ظاهری و زودگذر دنیوی نیست.
در چنین نگاهی تلویزیون و رسانهها نیز ابزاری برای اوقات فراغت فرد هستند و باید او را سرگرم کنند نه آنکه به دنبال رشد و سعادت انسان یا به قول معروف کارخانه انسانسازی باشند. تفریح، خوشگذرانی و لذت بردن از زندگی اصالت پیدا میکند. در نگاه اومانیستی و سکولار باید پول دربیاوری تا برای سرگرمی بتوانی بیشتر هزینه کنی.
اوقات فراغت (Leisure Time) لفظی است كه بعد از غلبه تمدن تكنولوژيک در زندگی بشر معنا و مصداق يافته است. «فراغت» كلمهای است كه قبل از ظهور تمدن ماشينی ابداع شده بود، اما معنایی كه در اين روزگار يافته كاملاً تازه است. اگر مفهوم «كار» در اين تمدن تغيير نيافته بود، «فراغت» نيز معنای ديگری پيدا نمیكرد.
صنعت لذت
روی ديگر سكه گريز از كار، لذتطلبی لجامگسيخته است. در جامعه كنونی غرب «اصل لذت» حق مسلم عموم انسانها است و «نظامات قانونی» برای امكان اقناع آزادانه «شهوات» طراحی شده است.
در این شرایط پر کردن اوقات فراغت داخل خانه وظيفه رسانههایی مانند تلویزیون، نمایش خانگی و شبکههای اجتماعی است تا مردم خستگی یک كار اكراهآور هر روزه را از وجود خود بزدايند.
در بیرون از خانه نیز کازینو، دیسکو، استادیوم، آمفی تئاتر، سیرک، آرت، پورن، شهربازی، کنسرت، گیم نت، سینما، اسپرت، پاساژ… وظیفه پر کردن اوقات فراغت را برای انسان مادی گرا برعهده دارند.
منظور از «صنعت سرگرمی» در اینجا، تبدیل شدن سرگرمی به یک خط تولید پرسود است. به طور مثال حضرت «والت دیزنی» را به عنوان بزرگترین کمپانی تولید انیمیشن در جهان میشناسند، اما درواقع او تبدیل به ارباب سرگرمی جهان و یک ایدئولوژی شده است که بر رؤیاهای کودکان ما سلطنت میکند.
فقط فهرست اموال متنوع کمپانی دیزنی دهها صفحه را شامل میشود و از پارکهای تفریحی، شبکههای ماهوارهای و تلویزیونی، گروههای موسیقی، مغازههای خرده فروشی، تیمهای ورزشی و حتی خطوط کشتیرانی و سهام شرکت نفتی را هم در بر میگیرد.
شکوفایی در فراغت
کتاب «شکوفایی در فراغت» به قلم حجت الاسلام حسین میرزایی (نماینده مردم اصفهان در مجلس شورای اسلامی و استاد اخلاق) در 416 صفحه منتشر شده است و همانطور که از استعاره اسم آن مشخص است، به دنبال رشد ریشه، ساقه، شاخه و نهایتا ثمره (میوه دادن) فرد در بهینه استفاده کردن زمان است.
در این کتاب با بهرهگیری از مبانی دینی و اخلاقی، آیات و روایات و سیره ائمه معصومین (ع) به تبیین مبانی گذران اوقات فراغت در پرتو تعالیم آسمانی دین اسلام پرداخته شده است. این کتاب تعاریف عرضه شده از فراغت در منابع غربی را نقد کرده و چیزی به اسم فارغ التحصیلی و بازنشستگی را به رسمیت نمیشناسد.
آنگاه در فصل دوم، ۷۵ فعالیت فراغتی بر اساس آیات و روایات و سخنان بزرگان دین درج شده است. به طور مثال آشپزی، باغبانی، تربیت فرزند، اردو، کوهنوردی، شنا، اسب دوانی، اعتکاف، تفکر، علم آموزی، انس با همسر، عکاسی، کتابخوانی، کاردستی، بازیهای فکری، شرکت در انواع مراسم جمعی و… را میتوان نام برد که برای همه آنها آدابی ذکر کرده است.
بازی را جدی بگیریم!
اشتباه نشود، اتفاقا ما طرفدار بازی و شیطنت برای بچهها هستیم. معتقدیم «قصه» و «بازی»، دو شاه کلید مهم در هندسه تربیتی کودکان و نوجوانان است و با آنچه درباره صنعت سرگرمی و غفلت ناشی از لهو، لغو و اغواء کمپانیهای رسانهای گفتیم تفاوت دارد.
پیامبر اکرم(ص) فرمود: بازیگوشی و (شیطنت) بچه در دوران کودکیش، موجب افزایش عقل او در بزرگسالیاش می باشد. (میزان الحکمه، ج 7، ح 10497)
امام کاظم(ع): خوب است بچه در کودکی بازیگوش باشد تا در بزرگسالی بردبار گردد. (کافی ج 6، ص 59)
امام صادق(ع): فرزند خود را آزاد بگذار تا هفت سال به بازی بپردازد. (اصول کافی، ج 6، ص46)
اما عصر مدرن باز هم به دستکاری افکار عمومی پرداخت به طوری که امروز وقتی سخن از بازی به میان میآید، ناخودآگاه ذهن همگی اول به سمت Game یا همان بازی رایانهای معطوف میشود.
هرچند ما با بازیهای رایانهای هم دشمن نیستیم و خواص مفید زیادی برای آن سراغ داریم، اما در شناخت و استفاده از آنها نکات ظریفی وجود دارد تا دچار آسیب نشویم که در شماره جداگانهای به آن خواهیم پرداخت.
من دیگر ما
کتاب «بازی، بازوی تربیت» به قلم حجت الاسلام محسن عباسی ولدی، مجموعه ۱۴۰ بازی است که به والدین کمک میکند با کودکشان همراه شوند و مسیر روشنی برای آینده و تربیت او بسازند.
این کتاب ترس والدین از مسیر دشوار تربیت فرزندان را کاهش میدهد و به آنها کمک میکند بدون دغدغه فرزندشان را برای آیندهای درخشان آماده کنند. مهارتهای زبانی و ارتباطی از مهمترین بخشهایی است که با بازی تقویت میشود.
همۀ بازیهایی که در اینجا آموزش داده میشود در این سه دسته قرار میگیرد: اول: بازیهای بدون وسیله؛ دوم: بازی با وسیلههایی که در خانه وجود دارد. سوم: بازی با تهیۀ وسایل ساده.
مرور هرم سواد رسانه
همانطور که در شمارههای قبل گفتیم، برای مباحث سواد رسانه نیاز به یک نقشه راه داریم که بدانیم هر مبحث آموزشی در کجای پازل ما جای میگیرد. مطابق هرم زیر، مبحثی که امروز مطرح شد ناظر به مرحله دوم و تفکر انتقادی (تفکر نقاد) بود.
عجب متن کاربردی و به جایی بود. با تشکر
ممنون از نظرتون
اگر پیشنهادی برای بهتر شدن مطالب و موضوعات دارید، حتما با ما درمیان بزارید