اصل «محاکات» و همرنگ شدن با دیگران، خصوصا تأثیرپذیری از افراد پرنفوذ، توسعهیافته و اهل معنا، یکی از اصول مسلم روانی است.
از آن آدمهایی بود که لجت را درمیآوردند؛ از آنها که بلد بودند چطور اعصاب دشمن را بگیرند توی دستهایشان. شوخی است مگر؟
فرض کنید اولین نفری هستید که وارد کلاس خود در مدرسه میشوید. کلید برق را فشار میدهید؛ اما لامپها روشن نمیشود.
روزی که داشتی ساکدستی کوچک سبزرنگت را میبستی یادت هست؟ دائم تأکید داشتی بارت سبکتر از همیشه باشد.
آخ پام! سوختم، خدا سوختم! پدرم در حال مرتبکردن طارمه است. من با شلوار استریج آلبالویی در حصار شمشادهای دور باغچه خانه نشستهام و با بیلچه کوچک مشغول کندن گودال هستم.
واژه «دخترم» از زبانش نمیافتد؛ وقتی لابهلای حرفهایش از هفتسال مادریکردن برای «جانا» حرف میزند؛ دختری که شرایطش با خیلی از کودکانی که در دور و اطرافش زندگی میکنند متفاوت است.
گوش به گوش شنیدهام که در حیاط امامزاده شاه میرحمزه خبرهایی هست. هیاهوی دختران تازه به تکلیف رسیدهای که میخواهند در ایام پربرکت دهه کرامت یکی از متفاوتترین جشنهای تکلیف شهر را تجربه کنند.
صحیفه سجادیه، اثر گرانمایه منسوب به حضرت سجاد(ع) و از خانواده قرآن و نهجالبلاغه است؛لذا به آن «اخت القرآن» نیز میگویند.
جهان امروز با بحران معنویت روبهروست. انسان معاصر بهواسطه قرارگرفتن در دوران مدرنیته و پیشرفت فوقالعاده تکنولوژی، چنین میپندارد که دیگر به دین و آموزههای الهی نیاز کمتری دارد و با بهرهگیری از نتایج حاصل از پیشرفتهای علمی و صنعتی، توان ایجاد شرایط مطلوب و ایدئال برای زیست انسان را حتی بدون حضور تعالیم معنوی داراست.
آردها را توی تابه ریختهام تا بویِ خامیِشان گرفته شود. باید حواسم بهشان باشد. زود میسوزند و تیره میشوند؛ مثل این دل که تا حواسم بهش نباشد، زود رنگ میگیرد، تیره میشود و سیاه.
هیچچیز نباید عادت بشود! عادت که بشود، عادی میشود. عادی هم که بشود دیگر فایده چندانی ندارد. یعنی چیزی ازش در نمیآید که به درد بخورد. زندگی اما برای ما عادی شده است. دنیا هم همینطور. این است که به قول آن بنده خدا، «دنیا دیگر به درد نمیخورد!» یعنی از این زندگی چیز به درد بخوری در نمیآید!
ماه مبارک رمضان آغاز سال عبادی مؤمنان است؛ زیرا در این ماه توشه قرب به درگاه خداوند را فراهم آورده و در طول سال پیش رو از آن بهره میبرند …