به گزارش اصفهان زیبا؛
چرا نوجوانان ازنظر روانی و عاطفی نیاز دارند فیلمی ببینند که از زندگی خودِ آنها و دنیای نوجوانی میگوید؟
بهصورت کلی نوجوان معمولا گوش شنوایی در برابر آنچه از طرف بزرگسال بیان میشود، ندارد. گاهی ممکن است پندونصیحت باشد و گاهی بیان واقعیتهای زندگی؛ اما او علاقهای به شنیدنشان ندارد و ترجیح میدهد با دریافتهای خودش هرچیزی را تفسیر کند و لزوما درگیر تفسیر بزرگسالان نباشد.
به همین دلیل، فیلم یکی از آن قالبهایی است که در عین اینکه یک جریان زنده است که با تخیل نوجوان کاملا عجین میشود و واقعیبودن آن برای او خیلی بیشتر از یک بزرگسال است، دارد زندگی، پندها، درسها و تجربههایی را بیان میکند که دیگر با آن قالب مستقیمگویی والدین یا بزرگترها شباهتی ندارد؛ بنابراین خیلی دلنشینتر است و اثرگذاری بالاتری دارد.
پس یکی از نیازهای اصلی نوجوان را میتواند پاسخگو باشد؛ علاقهاش به تخیل، به زندگی واقعی و به اینکه او هم تجربهمدار است و دوست دارد خطر کند. همه اینها را که در کنار هم قرار میدهیم، میشود یکی از آن قالبهای هنری و رسانهای که فیلم است و فیلم میتواند نیازهای نوجوان را بهاینترتیب پاسخ دهد.
هرچقدر این فیلم جریانی را به تصویر بکشد که با چهارچوبهای ذهنی نوجوان انطباق بیشتری داشته باشد، اثرگذاری بالاتری هم خواهد داشت.
اگر دقت کنید معمولا نوجوان بهیکباره از قالبهای کودکانه نهتنها دور میشود، بلکه متنفر میشود؛ یعنی احساس میکند آن قالب کودکانه نمیتواند هیچ ارتباطی با دنیای خودش داشته باشد یا بهنوعی او را کوچکتر و کمعقلتر و کمفهمتر تصور کرده است؛ به همین خاطر طوری احساس انزجار میکند که ممکن است بزرگتری که او را میشناسد، بگوید این موارد، چیزهایی بوده که قبلا او عاشقش بوده و عجیب است که به این شدت میگوید متنفرم.
چرا این اتفاق میافتد؟ چون هرجایی که قالب آن فیلم است و بخواهد مقداری واقعیتر نشان بدهد و او را بهعنوان مخاطب یا یک بزرگسال یا آدم دانا و عاقل در نظر بگیرد، درنتیجه این پیوند برقرار میشود و همان نیاز اصلی نوجوان را نشانهگیری میکند و نوجوان هم تحتتأثیر آن، حس خوبی خواهد داشت.
در مسئله تولید محتوا همیشه دو جنبه وجود داشته است: برای سوژه یا درباره سوژه. ازنظر روانشناسی، نوجوانان در این رده سنی دوست دارند فیلمی ببینند که مخاطبش نوجوان باشد و قهرمانش هم نوجوان یا فیلمی ببینند که قهرمانش بزرگسال است؟
اینکه مخاطب را نوجوان تصور میکند، یک داستان است و اینکه آن قهرمان چه کسی است، داستانی دیگر. نوجوان (با یک احتیاط بالایی میتوانم بگویم) علاقهای ندارد که فیلم مخاطب و بیننده را نوجوان فرض کند.
او از این حالت خوشش نمیآید؛ چون نوجوانی، حالتی موقتی است بین کودکی و بزرگسالی و معمولا نوجوان در تصور این است که من بزرگسال هستم؛ نه اینکه آماده بزرگسالیام. همیشه فریادش این است که من آدم بزرگسالی هستم و متوجهام و شکایتش این است که چرا رعایت حال من را نمیکنند.
به این دلیل، فیلم هم همین حالت را دارد که اگر مخاطب یا بیننده را لزوما نوجوان درنظر نگرفته و اینقدر واضح نیست که برای یک دوره سنی فلان تا فلان باشد، بلکه پیچیدگی دارد و برای کسی که بلوغ بالایی دارد، بیشتر طراحی و تدوینشده و به اجرا درآمده است؛ آنوقت است که نوجوان ارتباط خیلی خوبی میگیرد؛ اما اینکه در این فیلم قهرمان نوجوانی داشته باشد یا قهرمانش یک بزرگسال باشد، میتواند توجه نوجوان را جلب کند یا نه؟ بله.
معمولا مهم این است که آن قهرمان چطور پرورانده میشود و ازنظر نوجوانان میگویم که مهم این نیست لزوما قهرمان خودش هم یک نوجوان باشد یا بزرگسال؛ همینکه نوع پردازش شخصیت بهگونهای باشد که نوجوان بتواند همذاتپنداری کند و به خود بگوید «اگر منم جای او باشم» یا «من هم مثل او میتوانم» برای او جذاب خواهد بود.
هر قالب رسانهای و هنری و ادبی اثرگذاریای بر بخش هویت انسانها دارد. قالب فیلم بر مسئله هویتیابی نوجوانان چه تأثیری دارد؟ چطور این اثر را بر جای میگذارد؟
این مسئله بیشتر به بُعد همذاتپنداری نوجوان اشاره دارد.
اگر سوژه یک فیلم بر درد مشترک نوجوانان در دوره نوجوانی تمرکز دارد، نوجوان خودش را کامل در آن جریان میبیند، حسش میکند، ارتباط میگیرد و چون این درک بهوجود میآید، او را به سمت محتوای داستان و ماندن در آن و دنبالکردنش تا انتهای فیلم سوق میدهد؛ درواقع کار دیگری که میکند، این است که نوجوان علاقهمند است زود به نتیجه برسد و خیلی دوست دارد فورا تصمیمی بگیرد و انجام دهد و نتیجهاش را ببیند.
فیلم این نیاز را خیلی خوب برطرف میکند؛ چون در یکیدو ساعت کل ماجرا (صفر تا صد داستان) به فرجام میرسد. وقتی این نیاز و نگاه را کنار هم قرار بدهیم، میبینیم که فیلم کمک میکند بخشی از آنچه را که اکنون امکان تحقق برای نوجوان وجود ندارد، حالا به دلیل نبود شرایط، شرط سنی یا زمان، نوجوان آن را تکهای از نیمه گمشدهاش ببیند و خودش را پیدا کند.
پس این یک نگاه است که فیلم بر همه آدمها تأثیر هویتی دارد؛ ولی برای نوجوان این تأثیر چندینبرابر میشود.
اگر دقت کنید فیلمهایی که آنقدر قوی هستند که نوجوان را با تمام ویژگیها و شخصیتش و نیازهایی که دارد درگیر میکنند، باوجود فرهنگ متفاوتی که داشته، با سرعت روی سبک و شکل زندگی بیننده نوجوان اثر میگذارند؛ ولی بزرگسال در طول هفته و ماه شاید پنج یا شش فیلم ببیند یا سریالهای مختلفی را دنبال کند؛ ولی آنقدر سبکش، فرهنگش و سطح ارتباطش با دیگران تغییر نمیکند؛ زیرا آن همذاتپنداری برای نوجوان مثل همان تکههایی است که در تاریکی و روشنایی رشد قرار دارند و هویتهایی که تشنه یافتنش است و میخواهد جای خالی را پیدا و پُر کند.
از طرف دیگر، نوجوان بسیار قهرمانطلب است و نیاز دارد قهرمان داشته باشد. انگار قهرمان بخشی از من است یا قرار است در آینده باشد؛ باورپذیری بسیار بالاتر نسبت به قهرمانداشتن یعنی الگوداشتن؛ اما این حالتهایی است که بزرگسال ندارد.
با این نگاه میتوانیم بگوییم که تأثیر فیلم بر هویتبخشی نوجوانان بسیار بالاست؛ منتها با آن شرایطی که اشاره کردم.
فیلم بیشتر قدرت دیدن و شنیدن مخاطب را درگیر میکند. نوجوانانی که اهل فیلم هستند با آنهایی که با فیلم و سینما میانه خوبی ندارند، تفاوتی خواهند داشت؟
در سبکهای مختلف یادگیری که من بهصورت کلی، زندگی را نوعی یادگیری میبینم که مبتنی بر سبکهای مختلف است، یک سبک یادگیری آن، فیلم و محرکات و منابعی از این جنس است.
هر آدمی ممکن است از منابع گوناگون چیزهایی را دریافت کند؛ ممکن است نوجوانی خیلی اهل کتاب باشد و داستانها را دنبال کند و ممکن است نوجوان دیگری باشد که به جای فیلم و کتاب، بسیار درگیر هنری مثل خوشنویسی، نقاشی یا حتی ورزش باشد.
با این اوصاف، درست است که فیلمدیدن بهنوعی آن ظرفیتهای دیداری و شنیداری را تقویت و درگیر میکند، اما شاید نوجوانی که بیشتر فیلم میبیند، فرقش با آنکسی که فیلمبین نیست در این باشد که معمولا آن شاخکهای تحریکپذیریاش که ذهنش را درگیر میکند، در همان انگارههای بصری و دیداری و شنیداری بیشتر هستند؛ نه لزوما در انگارههای دیگر.
این یکی از نکتههای مهم است که فقط تفاوت است؛ معنیاش این نیست که برتری هم است. مهم این است که نوجوان چطور فیلم میبیند، چه فیلمهایی میبیند و چقدر این منبع برایش غنی است که بهترینها را بتواند ببیند و انتخاب کند و چقدر منابع پشتیبان وجود دارد برای بحث و نظر و نقد. اینها تکمیلکننده هستند و میتوانند تأثیرگذار باشند و تفاوت ایجاد کنند؛ در غیر این صورت، صِرف اهل فیلمبودن، آن اثرگذاری را میسر نمیکند.
با توجه به نیاز جامعه، چه فیلمهایی با چه محتوا یا ژانری میتوانند نوجوانان ایرانی را بهسوی هویت کاملتر و روان سالمتری سوق دهند؟
در یک سوی داستان، ویژگیهای عمومی و کلی وجود دارد که در همه جای دنیا یکسان است و فرقی نمیکند نوجوان در کجا زندگی میکند و در طرف دیگر ماجرا، بومِ جایی را که زندگی میکند، داریم.
حالا این بوم، گاهی به آن منطقهای که زندگی میکند، مربوط میشود، گاهی به کشوری که زندگی میکند ازلحاظ جغرافیایی، عقیدتی و اجتماعی و از طرف دیگر آن بوم، ارتباطات جهانی است که باز یکی از آن مختصات مهم مربوط به نیاز نوجوان در شرایط موجود و کلی است.
اگر همه این عوامل را باهم ببینیم، در این صورت است که آن فیلم میتواند تأثیرگذاری بالایی داشته باشد و به نوجوان کمک کند برای پیداکردن هویتش؛ یعنی فیلم هم نیازهای کلی نوجوان را ببیند و هم به بوم آنجایی که زندگی میکند ازلحاظ جغرافیایی، فرهنگی و اجتماعی توجه کند و هم درنهایت به روابط اجتماعی که آن جامعه را بهمثابه یک جهان واحد میبیند.
اینطور است که فیلم برای نوجوان بسیار تأثیرگذار خواهد بود و برای رسیدن به آن هویت و روان کاملتر و سالمتر کمک میکند.
با توجه به تجربهای که درزمینه مشاوره نوجوانان دارید، به ما بگویید که فیلم بد برای نوجوانان چطور فیلمی است؟
فیلم بد فیلمی است که با نوجوان و نیازهای واقعی و کاذبش ارتباط و انطباق ندارد؛ برای مثال، ازجمله اقتضاهای نوجوانی همین است که یک سوژه مناسب و محتوای درست به آنچه در نوجوانی در شرف اتفاق است، نگاه کند؛ پس اگر فیلم به موضوعهایی که مربوط به موضوعهای جنسیتی و روابط جنسی است، میپردازد، فیلم خوبی برای نوجوان نخواهد بود؛ چون این دوره سنی، دوره تجربه موضوعهای اینچنینی نیست و یکطور پرتابکردن به بحثی است که چون هویت خودش و ارتباط با خودش کامل نشده، او را به یک انحطاط و آشفتگی میکشاند که بیشتر مزاحمت رشدی برایش ایجاد خواهد کرد.
پس فیلم خوب، فیلمی است که با ویژگیها و نیازهای واقعی نوجوان ارتباط داشته باشد، با بوم جایی که او زندگی میکند به لحاظ فرهنگی، اعتقادی و جغرافیایی سازگار باشد و با شرایط جهانی و اخلاقیات جهانی و آنچه در زندگی انسان در هر جای دنیا یک ارزش محسوب میشود، ارتباط داشته باشد.
این عوامل میتوانند سازنده یک فیلم خوب و تأثیرگذار برای نوجوانان باشند. هر اثری که این ویژگیها را ندارد، فیلم بدی است و میتواند تأثیر منفی بگذارد.
درعینحال من فکر میکنم یکی از چیزهایی که در دوره نوجوانی خیلی مهم است، این است که فیلم بهتنهایی یک فیلم است و یک بخش از فرایند کلی.
اگر عوامل پشتیبانی وجود داشته باشد که نوجوان بتواند گفتوگوهایی با متخصصان درباره فیلمها داشته باشد، ممکن است یک فیلمی که بهظاهر فیلم بدی است، تبدیل به اثر خوبی برای نوجوان شود؛ این یکی از اعتقادهای من است درباره فیلم بهعنوان یک منبع هنری و تأثیرگذار در هویت.