در قدیم مرسوم بود هرکس بنای عامالمنفعهای را ساخته و وقف میکرد، برای تأمین هزینههای تعمیر و نگهداری آن بنا، پولی را نیز کنار میگذاشت؛ خصوصا اگر آن بنای عام المنفعه یک مدرسه بود و نیاز به درآمدی مستمر داشت تا هزینه تعمیر و نگهداری و نیز شهریه معلمان و محصلان از آن حاصل شود. در زمانی که ناصرالدین شاه بر سر کار بود، یکی از سیاستهای غلط او این بود که دستور داد اموال دولتی که خالصه نامیده میشد، به بخش خصوصی واگذار شود. این سیاست باعث شد بسیاری از باغهای صفوی و عمارتهای عالی به فروش رفته و راه نابودی و نیستی بپیماید.
هتل عباسی و بازار هنر صاحب شخصی پیدا کردند!
از اواسط دوران ناصری تا اواسط دوران رضاشاه شخصی به نام محمد کاظم مثقالی این دو بنا را در اختیار داشت. ماجرای بازگشت مالکیت آن به اداره اوقاف نیز بسیار طولانی و خواندنی است. این شخص ثروتمند و بانفوذ فرمانی از ناصرالدین شاه و تأیید شده به وسیله مظفرالدین شاه در دست داشت و معتقد بود آنجا (هم کاروانسرا و هم بازارچه بلند) ملک خالصه دولت بوده و در زمان ناصرالدین شاه وی آنجا را خریده است.
متن فرمان این بود: «چون به موجب فرمان لازمالاذعان شاهنشاه سعید شهید… کاروانسرای فتحآباد و بازارچه بلند، که از ابنیه مخروبه بایره قدیمه مملکت اصفهان است، به ملکیت جناب حاجی محمدکاظم مثقالی واگذار و مرحمت شده که در آبادی آنجا بکوشد و برادر بلنداختر کامکار نامدار، ظلالسلطان فرمانفرمای مملکت اصفهان هم این فقره را تصدیق و تصویب نموده است، لهذا ما نیز به صدور این ملفوفه فرمان قضا توأمان مبارک، امر و مقرر میفرماییم که کاروانسرای فتحآباد و بازارچه بلند را جناب حاجی محمد کاظم تاجر مثقالی ملک خود دانسته، در آبادانی آنها لوازم مراقبت را به عمل آورده و انواع تصرفات مالکانه بنماید، مشروط بر اینکه از بیع و شرا و نقل و انتقال و اجاره و استجاره به اتباع خارجه خود را کاملا ممنوع بداند. مقرر آنکه حکام حال و استقبال مملکت اصفهان حسبالمقرر مراتب و معمول داشته، در عهده شناسند. 1317» (سازمان اسناد، 39236/240) در 1331 قمری مثقالی طی نامهای که رونوشت این فرمان مظفری نیز ضمیمه آن بود، به وزارت مالیه نوشت که بر اساس این فرمان، مالکیت او را بر دو ملک مزبور به رسمیت بشناسد.
نامه مثقالی بر این اساس قرار دارد که آنجا خالصه، یعنی ملک دولتی، بوده و او پول داده و خریده است. او به خزانهداری کل ممالک محروسه ایران نوشت «بازارچه بلند و کاروانسرای جنب آن معروف به فتحآباد، واقع در چهارباغ بلده اصفهان، که از خالصهجات آنجاست، در سنه ماضی سیچقان ئیل 1317 از قرار ملفوفه فرمان جهان مطاع مبارک، به ملکیت این بنده از جانب دیوان اعلی مرحمت و واگذار شده، مستدعی است حکمی بر طبق ملفوفه فرمان مبارک از خزانهداری کل مرقوم شود تا با کمال آسایش مشغول آبادی آنجا بوده و باشم 1331» (سازمان اسناد، 39236/240)
وزارت مالیه به شخصی به نام آقا میرزا عبدالله خان، رئیس اداره مالیات مستقیم، نوشت که مثقالی «تقاضا کرده که از طرف وزارت مالیه هم حکمی داده شود که موید تملک و تصرف ایشان باشد. سواد ملفوفه فرمان را لفا ملاحظه نمایید. لازم است رجوع به ثبت رقبات خالصه نموده، کیفیت این مسئله را معین نمایید»(سازمان اسناد، 39236/240). اما وزارت مالیه اصل فرمان شاهی را میخواست و رونوشت آن را قبول نداشت: «برای تشخیص حق تملک ایشان لازم است اصل فرمانی که در سواد ملفوفه فرمان مرسوله تصریح شده به خزانهداری کل ارسال دارند؛ والا فقط به موجب ملفوفه نمیتوان حکم به مالکیت داد.»(سازمان اسناد، 39236/240)
اعتراض مطبوعات به این تصرف غاصبانه
نمیدانم این شکایت و شکایتکشی به چه سرانجامی رسید؛ اما قدر مسلم این است که مثقالی نتوانسته بود افکار عمومی و مطبوعات را قانع کند؛ به همین خاطر روزنامههای محلی این موضوع را نپذیرفتند. روزنامه اخگر تمام تلاش خود را کرد تا نشان دهد که آنجا موقوفه مدرسه چهارباغ است و ملک موقوفه را نمیتوان فروخت و ملک شخصی کرد. در 1308ش این روزنامه نوشت: «من شخصا در این عمارت یا کاروانسرا و حتی بازارچه آن نرفتهام؛ ولی مطابق تحقیقات دقیقهای که کردهام، درهای حجرات مدرسه چهارباغ اکثرا و شاید کلا در این بازارچه باز میشود، و همین معنی خود بهترین دلیل است که این بازارچه با عمارت آن از توابع قطعی مدرسه بوده و حالا هم باید همین طور شود.» (اخگر، ش 138، 20 خرداد 1308)
او یادآور میشود که چندین سال قبل عبدالحسین مدرس معروف به سیدالعراقین، متولی مدرسه چهارباغ شکایتی علیه تصرف مثقالی در آنجا کرد، ولی مثقالی «با یک مسافرت به تهران» موضوع را حل کرد و رأی را به نفع خود تغییر داد. امیرقلی امینی پیشنهاد کرد آنجا میتواند مریضخانه یا مدرسه عالی برای شهر شود. مدتی بعد پسر سیدالعراقین سواد حکم عدلیه اصفهان را به روزنامه اخگر ارائه داد که در ربیعالثانی 1329 مشخصا نوشته بود: «بنابر این کاروانسرا و بازارچه بلند باید به تصرف متولی شرعی که آقای سیدالعراقین میباشند، داده شود» (اخگر، ش 157، 23 تیر 1308).
دو سال بعد که اداره ثبت اسناد اصفهان به راه افتاد، مثقالی در صدد بر آمد که آن دو بنا را به نام خود سند بزند؛ اما روزنامه اخگر با تندی و خشم فراوان نوشت: «شما میگویید: آقاجان! اینجا وقف نیست. اینجا خالصه است. اینجا ملک دولت است. دولت وقت اینجا را فروخته و به تصرف شخصی داده است و امروز آن شخص هم حق دارد آنجا را به نام خود در اداره ثبت اسناد اصفهان ثبت و سند مالکیت صادر نماید. من هم میگویم: آقاجان! این بنای معظم، این یادگار نیاکان، این اثر باعظمت ملی از حقوق حقه این ملت است. از مختصات افراد این توده است. از مفاخر تاریخی این مملکت است. هر یک از آجرهای این بنای معظم از حاصل خون دل یک فرد از افراد معاصر شاه سلطان حسینها به عمل آمده و روی هم گذاشته شده تا این اثر تاریخی به وجود آمده است و در این صورت کدام دولت، کدام سلطان، کدام وزیر و کدام امیر یک چنین حقی را خواهد داشت که آنجا را به نام خالصه ضبط و در مقابل دراهم معدودی که آیا به خزانه مملکت وارد شده یا به نام «رشوه صرفجیب» در جیب فلان درباری خائن عصر سراسر نکبت استبداد فرورفته است، به مردی از افراد این مملکت واگذار نماید؟» (اخگر، ش 455، 15 آبان 1309).حرف نهایی و تأکید روزنامه آن بود که «کلیه شواهد و آثار ظاهری این بنا در عین بیزبانی، با زبان گویا گواهی میدهد که از ملحقات مدرسه سلطانی چهارباغ میباشد وحتی یا وقفنامه یا سواد وقفنامه آن هم امروز در دست است.» (اخگر، ش 455، 15 آبان 1309)
کاروانسرا و بازارچه موقوفه است!
سرانجام در آخرین ماههای 1311، متولی مدرسه، دعوای دیگری در دادگستری اصفهان علیه مثقالی مطرح کرد و این بار حکم به وقفیت املاک مذکور و خلعید از مثقالی داده شد. روزنامه اخگر با خوشحالی این امر را نتیجه زحمات و کوششهای خود بر شمرد: «چهارسال قبل موضوع وقفیت این دو اثر مهم تاریخی از طرف اخگر مورد تعقیب واقع شده و از مرحوم سیدالعراقین، متولی فعال مدرسه چهارباغ، درخواست شد که مرافعه این دو بنا را که در 1329 ق در عدلیه اصفهان مطرح و بعد مسکوت مانده بود، تعقیب و ید تصرف غاصبانه آقای مثقالی را از این آثار باعظمت دور نمایند. مرحوم سیدالعراقین… خوشبختانه پیشنهاد ما را پذیرفته و به وکالت آقای حاج محقق نادی، در محاکم عدلیه اصفهان بر علیه آقای مثقالی طرح دعوی نموده و درنتیجه بر اثر جدیت آن مرحوم و علم و عمل و سعی و اهتمام آقای نادی و مخصوصا حسن مراقبت آقای دولتآبادی، مدیر محترم اوقاف اصفهان، در همین هفته پس از سه چهارسال مرافعه، بازارچه مذکور و مدرسه جنب آن به تصرف وقف داده شد.»(اخگر، ش 858، 18 اسفند 1311)
در تمام این مدت بازارچه بلند و کاروانسرای آن، در تملک مثقالی بود و او در این مدت دو محل مذکور را به اداره انحصار دخانیات اجاره داده بود و البته مدعی هم بود که هزینههایی در مرمت آنجا انجام داده است. پس از اعلام حکم در 1311، دو سال بعد، یعنی در 1313 که دیگر خود سیدالعراقین فوت کرده و پسرهای او با حمایت شدید اداره معارف در حال مبارزه برای بازگشت رقبات بودند، مثقالی راه دیگری به ذهنش آمد. او وقتی مشاهده کرد جریان قضایی به ضرر اوست و در دادگاههای گوناگون محکوم میشود، خواستار آن شد که داوطلبانه رقبات را برگرداند؛ چون نمیتوانست از عهده مخارج نگهداری آنها برآید! اما دولت در مقابل هر چقدر که مایل است هزینه تعمیرات را به او بازگرداند. در این نامه مثقالی، سیر تحولات و کاربریهای دو محل را میتوان دریافت. مثقالی در 1313 ش به وزارت مالیه نوشت:
«کاروانسرای فتحآباد و بازارچه بلند که از خالصهجات دولتی بوده، از جانب دولت در سیوهفت سال قبل، بر حسب فرمان، به اینجانب واگذار و مرحمت شده است و در این مدت سیوهفتساله و قبل از آن، تخمین، علاوه بر شصتهزار تومان بنایی و تعمیرات چه از جانب دولت و چه از جانب این بنده در این دو محلِ مذکور شده است و تصدیق قیمت آنها را پیشکار مالیه اصفهان و حکومت و اداره بلدیه اصفهان و مستوفیان محل و معمارها نمودهاند و وزارت جلیله مالیه و رئیس خالصجات و بهرهبرداری مملکت هم تصدیق به خالصگی و مالکیت اینجانب نمودهاند و به ثبت اسناد هم داده شده است. اداره محترم اوقاف اعتراض به ثبت نموده و در محکمه عدلیه محکوم شده و مرحوم سیدالعراقین و بعد هم پسرهای آن مرحوم معترض شده بودند که آن هم در دیوان عالی تمیز نقض و رجوع به شعبه اول استیناف (تجدیدنظر) طهران شده. اولا این که این دو محل فعلا به اجاره موسسه انحصار دولتی دخانیات و انبار تنباکوی اصفهان، باب داخله و خارجه، میباشد و هم انبار برگ توتون سیگار است و قابل است که تمام تنباکوی اصفهان و ماشینهای سیگارسازی و آسیاب توتونسابی و کلیه دخانیات اصفهان در این دو محل جای داده شود، که محتاج به محل دیگر که دولت بخواهد یکصد الی یکصد و پنجاه هزار تومان مخارج نموده و بسازد، نمیباشد. ثانیا این دو محل که خیلی قیمتی است که تمام از سنگ و آجر و آهک محکم ساخته شده، که امروز مثل آن ممکن نیست کسی بسازد. لهذا اینجانب پیشنهاد میکنم و دلیل دارم؛ همان قسمی که سابقا در تصرف دولت بود، حال هم به دولت واگذار و در مقابل هم دولت هر مبلغی که به میل خودش باشد، هر قدر هم کم باشد، از بابت بنایی و تعمیرات و خسارات و غیره که شده است، به اینجانب مرحمت نمایند. چون از عهده نگاهداری و تعمیرات آنجا برنمیآیم. البته این پیشنهاد مورد قبول واقع خواهد شدـ محمد کاظم مثقالی 12/ 12 / 1313 .»(سازمان اسناد، 15291/ 240)
نکته مهم آنکه مثقالی تا دقایق آخر نمیخواست اذعان کند که آنجا موقوفه است. پس از این نامه، اداره مالیه صورت وقفنامه مدرسه چهارباغ را از اداره اوقاف اصفهان درخواست کرد. پاسخ اداره اوقاف به اداره مالیه در تاریخ 14/ 1/ 1314 «عطف به مراسله نمره … موضوع بازارچه بلند و سرای مادرشاه (معروف به سرای فتحآباد) موقوفه اشعار میدارد رقبات مزبوره از موقوفات مسلمه مدرسه سلطانی (مدرسه چهارباغ) است که حاج محمد کاظم مثقالی غصبا تصرف نموده و چند سال است که از طرف این اداره و مرحوم سیدالعراقین به طرفیت مشارالیه در عدلیه طرح دعوی شده و درنتیجه در تمام مراحل قانونی از بدایت و استیناف وتمیز، حکم بر وقفیت رقبات سابقالذکر و محکومیت آقای مثقالی صادر گردیده و مومیالیه پس از محکومیت به دعوی واهی مدعی مستحدثانی شده که در محکمه استیناف طهران تحت رسیدگی است و قریبا رقبات مزبوره به تصرف وقف داده خواهد شد… ارسال سواد حکم وقفیت بازارچه بلند و سرای جنب آن موقوفه مدرسه سلطانی حالیه مقدور نیست ولی در آتیه نزدیکی ارسال خواهد شد. رئیس معارف و اوقاف 26/1/1314.»(سازمان اسناد، 15291/ 240)
وقتی بهطور کامل مدرسه و کاروانسرا بهعنوان یکی از رقبات وقفی مدرسه چهارباغ شناخته و از مثقالی خلعید شد، متولی مدرسه چهارباغ بهطور مستقیم با اداره دخانیات اصفهان قرارداد اجاره بسته و بدین شکل بازارچه بلند محلی برای درآمد برای مدرسه شد. کاروانسرای مادرشاه نیز که بعدها به شرکت بیمه ایران اجاره داده شد، سرانجام به هتل عباسی تبدیل شد.