بده‌بستان شهر و شهروندی!

برای چند لحظه چشم‌هایتان را ببندید و فضایی را که در آن قرارگرفته‌اید، تصور کنید. حالا آرام‌آرام فضای مدنظرتان را بزرگ و بزرگ‌تر کنید و از اتاقی که در آن هستید، خانه‌تان، فضای بیرونی خانه، بن‌بست، کوچه، محله و خیابانی که خانه‌تان در آن قرار دارد، فراتر بروید. حالا خواهید دید در این سفر کوتاهی که ذهنتان به محیط اطرافتان دارد، مجموعه‌ای از مؤلفه‌ها و عناصر مختلف که مفاهیم متنوعی را در خود دارند برایتان ایجاد شد. مثلا ممکن است از تصور فضای اتاقتان، محیطی امن برای آسودن را درک کرده باشید. تصور فضای خانه‌تان به شما احساس تعلق و مالکیت را منتقل کرده باشد. با تصور فضای بن‌بست، کوچه و خیابان احساس خوشایندی از رضایت و آشنایی یا برعکس احساس نامطلوبی از نارضایتی و غربت به شما دست داده باشد.

تاریخ انتشار: 09:52 - یکشنبه 1400/06/21
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

حالا همه این ادراک‌ها و دریافت‌های شخصی را به مجموعه‌ای بزرگ‌تر به نام «شهر» نسبت دهید و به این فکر کنید که احساس شما به فضای شهری که در آن زندگی می‌کنید چیست. چقدر با این فضا مأنوس یا چقدر با آن بیگانه‌اید؟ چقدر به آن احساس تعلق و وابستگی دارید و تا چه حد از جزئیات و روحی که در آن جریان دارد باخبر هستید؟
احساس ما به فضای شهری که در آن زندگی می‌کنیم و درکی که از موقعیت‌های مختلف در آن داریم، باکیفیت این فضا رابطه مستقیمی دارد. در این میان هم نوع نگرش و جهان‌بینی هر شهروند به شهر در برداشت او از فضای شهر مؤثر است و هم احساسی که فضای شهر در هر شهروند ایجاد می‌کند. چنان‌که بسیاری از ما از قدم زدن در خیابان‌ها و کوچه‌های پردرخت و سرسبز احساسی خوشایند داریم و مناطق خشک، بی‌درخت و بی‌سایه شهر را نمی‌پسندیم. این تعامل دوسویه تأکید دیگری است بر اینکه شهر فارغ از همه آنچه شهروندان از آن انتظار دارند و مطالبات آن‌ها درزمینه داشتن فضایی برای آرامش و آسایش، خالی از معنا و هویت است.
در این رابطه اشاره‌ای می‌کنم به مقاله «شهر و رفتارهای انسانی» نوشته مرتضی رهبر، کارشناس‌ارشد معماری منظر که در نشریه منظر به چاپ رسیده است.
نویسنده می‌نویسد: «برای هر شهروندی، محیط و منظر شهری، جنبه عینی و ذهنی دارد. به‌گونه‌ای که این محیط را در کاوش‌های احساسی و شناختی خود درک و دریافت می‌کند. این ادراک که هم به‌طور خودآگاه و هم ناخودآگاه صورت می‌گیرد، بر احوال و احساسات افراد تأثیر می‌گذارد. در هنگام گذر افراد از یک فضای شهری، عوامل محیطی مختلفی، ذهن آن‌ها را به خود مشغول می‌کنند. هرچند احساسات و شرایط درونی انسان‌ها، در نوع نگاه ایشان به محیط، تأثیر زیادی دارد؛ اما تجربه ثابت کرده است که تأثیر محیط و فضای اطراف نیز در ایجاد واکنش‌های انسان‌ها (تشدید یا کاهش احساسات لحظه‌ای) تأثیر فراوانی دارند.
هر پدیده منظر در یک محیط شهری، مجموعه‌ای از محرک‌های محیطی است. این محرک‌ها اطلاعاتی را با خود به همراه دارند که ادراک فضا را در ذهن افراد مقدور می‌سازند. طبق این اطلاعات و ادراک‌ها است که انسان‌ها در خصوص آن فضا، محیط و حتی درباره آن زمان قضاوت‌های خود را انجام می‌دهند. احساسات افراد در این محیط شکل می‌گیرند و رضایت و عدم رضایت را به وجود می‌آورند. این محرک‌ها توسط حواس دریافت شده و فرایند ادراک به‌صورت ذهنی پردازش می‌شود. این اطلاعات نه‌تنها شامل فرم، عملکرد و معنای محیط می‌شوند، بلکه شامل فاصله‌ها، مرزهای کنش متقابل و در حقیقت آستانه و حریم‌های یک فضا نیز هستند. تمام این محرک‌ها منشأ احساساتی هستند که در گذر، یا در استفاده از یک فضای شهری در انسان به وجود می‌آید. این احساسات می‌توانند درنهایت به احساس رضایت یا عدم رضایت از یک محیط منجر شوند یا در کل هدف از حضور انسان در یک محیط شهری را تغییر دهند. این تغییر هدف ممکن است مثبت یا منفی باشد. آن‌ها می‌توانند افراد را جلب یا دفع کنند یا حتی آن‌ها را به عملی مناسب یا نامناسب ترغیب کنند. حضور مکرر در یک محیط شهری، در پیش‌زمینه ذهن افراد، رفتارهای محیطی این افراد را شکل می‌دهد و این همان رفتارهایی هستند که به‌صورت ناخودآگاه توسط اشخاص در سایر بافت‌های شهری اطراف آن محیط بروز می‌کند. بی‌توجهی به حرمت و حقوق شخصی انسان‌ها در یک محیط شهری، نه‌تنها در آن‌ها در خصوص آن فضا احساس بیزاری به وجود می‌آورد، بلکه دیدگاه رفتاری ایشان در رویارویی با سایر محیط‌های شهری اطراف آن مکان را نیز شکل می‌دهد. بنابراین یکی از مهم‌ترین اصول طراحی محیط‌های شهری، توجه به آستانه حریم و فعالیت‌های انسانی در آن محیط‌هاست.»

جریان «شهر» در رگ‌های قصه‌ها و داستان‌ها

شاید بتوان یکی از اصلی‌ترین و جالب‌ترین تأثیرات دوسویه میان شهر و ادراک‌ها و احساسات شهروندی را در میان داستان‌هایی پیدا کرد که در بستر شهر نوشته‌شده‌اند. در این آثار، نویسنده ماجرایی مربوط به خودش یا قهرمان داستانش را در بستر شهر که مجموعه‌ای است از فضاهای مختلف شهر، روایت می‌کند. در این روایت‌ها، برداشت شخصی نویسنده از حال و هوای یک‌تکه از شهر که می‌تواند یک بن‌بست، کوچه، گذر، خیابان، محله یا حتی نیمکتی چوبی در یک پارک باشد، دستمایه داستان قرار می‌گیرد. برای نمونه توجه کنید به برخی از آثار نویسندگانی همچون صادق هدایت، محمدعلی جمال‌زاده، حسین سناپور، علی خدایی، کیهان خانجانی و… که فضای شهری اصفهان را در داستان راه داده و ماجرا را بر بستر شهر روایت کرده‌اند. جالب است بدانید که صادق هدایت در سفری چهار روزه به اصفهان و سکونت در هتل جهان در ضلع غربی گذر چهارباغ عباسی، باعث خلق مجموعه‌ای در قالب چهار مطلب با نام «اصفهان نصف‌جهان» می‌شود که شرح سفر و مشاهده‌های او از اصفهان است. هدایت دریکی از مطالب، مشاهده‌هایش را از خیابان چهارباغ، چهلستون، میدان نقش‌جهان، مسجد جامع آل عباسی، عالی‌قاپو، مسجد شیخ لطف‌الله، پل خواجو، مسجد جامع، مدرسه هارونیه، امامزاده اسماعیل، دارالبتی یا دارالبطیخ، محله جلفا و کلیسای آن و به‌طورکلی مردم و آداب معاشرت و مناظر دیگر شهری در این مجموعه آورده است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط