قصه‌گویی در لبه انحطاط

سی و چهارمین جشنواره بین‌المللی فیلم‌های کودکان و نوجوانان از راه رسید. بازآمدن جشنواره از راه، چون نسیم مطبوعی بر پیکره سینمای ایران می‌ماند. گزاره‌ای که ادبیات کهن را تا بدین روز زنده نگه‌داشته و جان‌مایه آن استعاره‌ها و بهره‌گیری‌های مناسب از قصه‌گویی با زبان کودکان و نوجوانان است. آثاری چون کلیله‌ودمنه، موش و گربه و حکایات و داستان‌هایی که در ادبیات کهن و معاصر با درونمایه کودکان آمده است. از اهمیت محتوایی سترگ با مفاهیم انتزاعی و انضمامی سخن می‌گویند که در پس حکایات و داستان‌سرایی‌های کودکانه پنهان هستند.

تاریخ انتشار: 08:45 - یکشنبه 1400/07/18
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه

 سینما هم از سال 1895 میلادی به کارگردانی برادران لومیر داستانی ساده را با حضور نوجوان و باغبان در زمان 36 ثانیه روایت می‌کند. داستان تاریخ سینمای ایران و مواجهه آن با موضوع کودکان و نوجوانان حکایت مفصلی است که در جای خود باید بررسی شود.
در دهه شصت با شکل‌گیری جشنواره کودک و نوجوان و تشنگی فیلم‌سازان برای شرکت در چنین محفلی باعث اتفاقات خوب شد که خروجی آن محصولی به نام اثر هنری است که در قد و قامت سینما قابل خوانش و تحلیل خواهد بود.
یاد کنیم از عباس کیارستمی و امیر نادری که از دهه چهل با شکل‌گیری کانون پرورش و فکری کودکان وارد این عرصه شدند. گرچه عملکرد کانون به لحاظ مسیر پیش رو قابل نقد است ولی این دو فیلم‌ساز در دهه شصت در کنار بزرگان دیگری چون داریوش مهرجویی، کیانوش عیاری و… به ساخت آثاری اهتمام ورزیدند که تا بدین روز به‌عنوان رفرنس و قالبی برای سایر فیلم‌سازان معرفی شده‌اند. حال با این مقدمه چنین باید مطرح کرد که آیا جشنواره امسال هم می‌تواند آثاری در حد و اندازه سایه آن آثار داشته باشد؟ اساسا کدامین جشنواره را می‌توان پویا و در قاموس نام سینما نامید؟

اهمیت داستان

کمیت اهمیت داستان و متن در سینمای ایران به طرز عجیبی لنگ است و در اینجا هم‌چنین امری کماکان قابل‌بررسی است. فیلم «اشکنه» ساخته وحید پاکزاد از این بابت قابل نقد است. در مصاحبه‌ای خواندم که فیلم درباره غذاهای ایرانی است!  کارگردان فیلم «اشکنه» گفت: این فیلم فضای تلفیقی فانتزی و رئالیستی دارد و درباره غذای بومی پنج استان کشور است.  (این خبر در اکثر خبرگزاری‌ها دیده می‌شود) اما به‌واقع داستان و متن فیلم در جا انداختن این منطق راه مناسبی را در پیش نمی‌گیرد یا لااقل بسیار خام‌دستانه به گفته کارگردان جامه عمل می‌پوشاند. دو دوست که به‌عنوان شخصیت‌های شرور داستان هستند، شیطنت‌هایشان باورپذیر نیست و تمهیدات قصه برای این قضیه زمان کمی را برای شخصیت‌پردازی دو بازیگر به کار می‌گیرد. به همین دلیل وقتی دو دانش‌آموز دیگر از شهر وارد روستا می‌شوند، تقابل و روبه‌رویی آن‌ها با یکدیگر اثرپذیری پایینی دارد. به‌عنوان‌مثال، دو دانش‌آموز شهری با کوچک‌ترین تلنگری که همانا گذاشتن کرم در دفترشان است تصمیم به ترک کلاس و خروج ازآنجا را می‌گیرند. در ادامه ورود شخص خارجی به داستان همراه با دیالوگ‌های بی‌جان و دم‌دستی کودکان با آن شکلی کاملا کلیشه‌ای را به فیلم می‌دهد. باید بپذیریم مخاطب امروز بسیار باهوش و به دنبال خلاقیت است. در بخشی از فیلم که کودکان متواری شده‌اند، البته ازنظر خانواده که پدر هم ازقضا پلیس است! مخاطب به شکل روایت دانای کل از سرنوشت کودکان باخبر است؛ به همین دلیل نوع موسیقی و تصویری که پلیس برای مقابله با آن‌ها در کوه و صحرا قرار می‌دهد، به‌نوعی تخدیر شده و بدون هیجان است.  در خیلی از بخش‌های فیلم مخاطب تکلیف خود با فیلم را نمی‌داند، چراکه ضعف در داستان و متن بسیار فیلم را از عیار انداخته است؛ به‌قدری که سجاد رضایی هم نمی‌تواند کاری کند. هنوز کلیپ دست‌به‌دست پخش‌شده او را به یاد داریم. علت اینکه آن کلیپ این‌قدر پربازدید می‌شود چیست؟ همانا بداهه گویی او در لحظه با توجه به نمک و شیرینی که در چهره و لهجه دارد، می‌تواند مخاطب را به صفحه کوچک موبایل سنجاق کند. حال سجاد رضایی در طول داستانی بلند در پرده بزرگ سینما قرارگرفته است، آیا چنین اثرمندی در بازی او دیده می‌شود؟ در جواب قاطعانه باید گفت که اگر متن ظرفیت بالایی می‌داشت، چنین می‌شد، چراکه قابلیت در بازیگر نوجوان وجود دارد. اما نقدی دیگر همچنان بازی‌گرفتن از بازیگرانی است که در بسیاری از لحظات متأسفانه با اضافه‌گویی‌هایی که برخاسته از همان متن ضعیف است شکل مردمان روستا را مخدوش می‌کند؛ در فیلم به‌گونه‌ای مردمان روستا دیده می‌شوند که انگار هیچ رسانه جمعی وجود ندارد! درزمانی که سجاد رضایی غذایی به نام لازانیا را در دست دارد، این غذا برای زن روستایی که دوربین متجدد را در دست دارد نامفهوم است!
به‌هرحال توصیه برادرانه‌ای به کارگردان‌های هم‌نسل خودم دارم که همچنان آثار بزرگان این عرصه را با دقت ببینند. همچنان می‌شود بچه‌های آسمان مجیدی را دید و بدون درنظرگرفتن از گذر زمان از دیدن فیلمی به‌مثابه یک اثر هنری لذت برد یا نمونه‌های بسیار زیاد دیگر. نکته مهمی که موجب غقلت فیلم‌سازان ما شده است، عدم تمایزی مناسب بین دو مدیوم تی وی و سینماست. برای اینکه فیلم سینمایی بسازیم باید حتما المان‌های مؤثر آن برای این کانتکس را اگر می‌دانیم به رشته عمل دربیاوریم. به هر شکل جشنواره کودک بیش از هر چیز به آثاری نیاز دارد که توانسته‌اند با عنصر استتیک و زیبایی‌شناسی از یک اثر سطحی عبور کرده و شکلی از هنر را به خود و سینمای ایران بدهند.
گفتنی است عوامل فیلم اشکنه به شرح زیر است:
وحید پاکزاد (تهیه‌کننده و کارگردان)، حکیمه ایزدی (نویسنده)، نازنین جلالی‌فر (دستیار اول کارگردان)، علی اسماعیل (دستیار دوم)، صادق داوری (مدیر تصویربرداری)، مجتبی حبیب‌اللهی (مدیر صدابرداری)، مهدی دهقان (تدوین)؛ زهرا فدایی، منصور گماری، زینب کنجکاو، سجاد رضایی، محمد رنجکش، هستی حیدریان و پوریا رستمی ازجمله بازیگران فیلم هستند.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط