به گزارش اصفهان زیبا؛ در ادبیات علمی برای شهرهای هوشمند (Smart City)، سه تعریف مختلف وجود دارد: شهرهایی مجهز به فناوریهای هوشمند (با تمرکز بر فناوریهای شهری)، شهرهایی با افراد هوشمند (با تمرکز بر منابع انسانی) و شهرهایی با همکاری هوشمند (تمرکز بر حکمرانی شهری) (یاهیا و همکاران، 2021). آنچه در این مجال به آن پرداخته میشود، تعریف سوم از تعاریف شهر هوشمند است.
ایده همکاری از محوریترین موضوعات شهری است که مفهوم شهرهای هوشمند را به نسل جدیدی از راهحلهای پیچیده با استفاده از فناوریهای جدید تبدیل کرده است که از طریق آن گفتوگو میان طیفهای مختلف ذینفعان تسهیل کرده و با تمرکز بر پایداری جدید، جهانی و آگاهی اجتماعی، بنای سیاستهای جدید را شکل میدهد (ویسویزی و لیتراس ، 2018).
پژوهشهای متمرکز بر حکمرانی هوشمند، تعاملات بین بازیگران مختلف در شهر را برجسته میکند و شهرهای هوشمند را از منظر کاربر محور با تأکید بیشتر بر مدیران، شهروندان و سایر ذینفعان در نظر میگیرند. بهعبارتدیگر، آنها بر توسعه تعاملات سازنده و ثمربخش بین شبکههای بازیگران شهری تمرکز کردهاند. این امر تأیید میکند که جدای از خدمات پایه شهرهای هوشمند که شامل سلامت الکترونیک، شبکههای حملونقل، تأمین آب و مدیریت پسماند است، انواع خدماتی که مشارکت شهروندان را امکانپذیر میسازد، در فرایند شهری و مدیریت شهر هوشمند مؤثر هستند (لاگش و همکاران، 2018).
یک شبکه مشارکتی، شامل شبکهای از انواع موجودیتها (سازمانها و افراد) در نظر گرفته میشود که در نقاط مختلف جغرافیایی توزیعشده، عمدتا مستقل هستند و ازنظر سرمایه اجتماعی، فرهنگی و محیط عملیاتی خود ناهمگناند.
با این حال آنها برای دستیابی بهتر به سازگاری با یکدیگر همکاری میکنند تا اهداف مشترک و تعاملات پشتیبانی شود. به همین دلیل، نظم و انضباط سازمانهای شبکهای مشارکتی به چهار بعد تقسیم شده است: ساختاری، رفتاری، عملکردی و ترکیبی. شبکههای مشارکتی، بین سازمانی هستند و بهعنوان شکلی از مدیریت عمومی مشارکتی در نظر گرفته میشوند و باید از شبکههای اجتماعی متمایز شوند و شامل «گروههای شناختهشده مرتبط با روابط اجتماعی» هستند؛ زیرا شبکههای مدیریت عمومی، نهادهای عمومی واقعی هستند. بهعبارتدیگر شبکه مشارکتی شهر هوشمند شامل سازمانها و ذینفعان خارجی ازجمله شهروندانی هستند که میتوانند برای دستیابی بهتر به یک هدف مشترک با یکدیگر همکاری کنند (بهویژه آنهایی که در برابر شکست و سازگاری با تغییرات، تضمینی برای پایداری شبکه هستند).
بهطورکلی، حکمرانی شهری هوشمند در خصوص ارتقای یک محیط مؤثر همکاری در شهر و سیاستگذاری تطبیقی برای ایجاد شبکههای مشارکتی کارآمد و پایدار بحث میکند. با این وجود، این حاکمیت مشترک با محوریت سازمانی، زمانی میتواند مولد باشد که در دو سطح روششناختی و تحلیل بررسی شده باشد.
بهعبارتدیگر، لازم است در سطح نظری، عوامل سازمانی هوشمند یا معیارهای هوشمندی که میتوانند مشارکت را ارتقا دهند شناسایی شوند؛ بنابراین این نوشتار که بر شهرهای هوشمند با سازوکارهای اجتماعی کثرتگرا و نامنسجم متمرکز است، اداره یک شهر هوشمند را برای ارتقای محیطی مؤثر از همکاریهای پویا در شهر و سیاستگذاری انطباقی برای ایجاد همکاریهای شهروندی را موردبحث قرار میدهد.
درک عوامل و پویاییهایی که باعث ایجاد و حمایت از عملکرد و موفقیت همکاری بین بازیگران در سطح حوزههای سازمانی شهر هوشمند میشوند، گامی حیاتی برای تحقق پیشگامانه هوشمندی است. عنصر مهم بعدی، نزدیکی اجتماعی بازیگران است؛ بهعنوانمثال شهروندان ساده چه مشخصات، احساسات و علایقی دارند تا بتوان آنها را در یک شبکه مشترک مشارکت داد. عنصر سوم هم استفاده از مفهوم زمینه برای حرکت در یک چارچوب آگاهانه است. به این معنی که باید زمینه همکاری در یک شهر هوشمند خاص در نظر گرفته شود. در آخر باید بعد عملکردی و ساختاری سیستم نیز از دیدگاه فنیاجتماعی موردبررسی قرار گیرد؛ اینکه چگونه ساختارهایی با عملکرد مناسب تعریف کرد تا بتوان اهداف را از دیدگاههای موجود استخراج کرد.