به گزارش اصفهان زیبا؛ هر که میخواهد ما را بشناسد، داستان کربلا را بخواند. این جملهای بود از سید شهیدان اهل قلم، مرتضی آوینی که بالای تصویر شهدای محله عاشقآباد نوشته شده است.
دو طرف در ورودی گلستان شهدای عاشقآباد، بالای زیارتنامههای امامرضا، صاحبالزمان، وارث و امینالله، اسامی شهدا به همراه نام پدرهایشان روی کاشیکاریها نقش بسته است. داخل گلستان که میشوم سمت راست قبور ایثارگران است و کنار آن سنگ قبری قدیمی قرار دارد که به همت شهرداری منطقه و برای حفظ آن دورتادورش شیشه کشیده شده است.
به گفته آقای امیر امینی از خدمتگزاران محل، این قبرها متعلق به پهلوانان عاشقآباد، پهلوان قباد و پهلوان محسن است که از زمان صفویه به یادگار مانده است. روبهرو سالن گلستان شهدا و قبور مطهر شهیدان قرار دارد.
به گفته آقای سید مصطفی حسینی خادم شهدا، این محل ۷۲ شهید در زمان جنگ تحمیلی تقدیم انقلاب و کشور عزیزمان کرده است. از پلههای سالن گلستان شهدا بالا میروم. در راهروی ورودی چند جانباز به خاک سپرده شدهاند. تصویری بزرگ از آیتالله شهید رئیسی و همراهان شهیدش در کنار عکس سردار دلها، شهید حاجقاسم سلیمانی، حال معنوی دوچندانی به این فضا داده است.
آقای حسینی از شهدا میگوید؛ از کف پا تا چشمش ترکش داشت سردار شهید رضا محمد سلیمانی و شهید سدهیان از جانبازان ۷۰ درصد جنگ تحمیلی بودند که بهتازگی به شهادت رسیدهاند. سردار سلیمانی از کف پا تا چشمش ترکش داشت. ایشان دوست و همرزم شهید محمود امینی بود. همیشه میگفت جای من کنار قبر محمود است. همین هم شد. مرداد امسال کنار قبر محمود آرام گرفت.
دو شهید گمنام بهجای شهیدی که دور از وطن ماند
شهید حسین زارع، تنها سنگ یادبودی برای او گذاشته شده است. وقتی از روی DNA شناسایی میشود که او را در گناباد مشهد به خاک سپرده بودند. مادرش راضی میشود که شهید همانجا بماند. همین بهانهای میشود که دو شهید گمنام، مهمان محله عاشقآباد شوند.
پیکر بیسر و اسمی که سه همنام داشت
وقتی پیکر شهید سیفالله جلالی را آوردند، شهید سر نداشت. نمیتوانستند شناساییاش کنند. آن زمان سه نفر از این محل، به این نام در جبهه بودند. هر سه خانواده گریه میکردند. یکی از بچههای محل که شهید را در جبهه شناخته بود روی کاغذی نوشته بود سیفالله جلالی فرزند مسلم و بسته بود به پای شهید. اینطور بود که شناخته شد.
شهیدی که بعد از پنج سال بدنش سالم بود
شهیدان اکبر و رحیم حیدری؛ اول اکبر شهید شد و بعد از پنج سال رحیم. پدرش گفت کنار برادرش به خاک سپرده شود. وقتی در حال آمادهسازی قبر رحیم بودند. قبر اکبر شکافته میشود و میبینند بدنش هنوز سالم است بااینکه پنج سال از خاکسپاریاش گذشته بود.
آرزوی مادر شهید به حقیقت پیوست
خانم صغرا شفیعی، مادر شهید احمد کاظمی خیلی دوست داشت بعد از فوت، کنار پسرش در گلستان شهدا به خاک سپرده شود. یک روز در راه بازگشت از نمازجمعه، تصادف کرد و از دنیا رفت. اجازه دادند کنار پسرش به خاک سپرده شود.
اولین شهید محله عاشقآباد
اولین شهید محله عاشقآباد، شهید سیدمرتضی حسینی، در پاوه توسط کومله به شهادت رسید و سر از بدنش جدا کردند. طبق وصیت خودش در بهشتزهرای تهران به خاک سپرده شد و سنگقبر یادبودی اینجا برایش گذاشته شده است.صدای اذان مغرب در گلستان شهدا میپیچد. وقت رفتن است و دل کندن از این مکان معنوی.
روی دیوار راهرو ورودی برگههایی است که روی یکی نوشته شده فروشگاه شبهای تنهایی و روی بقیه برگهها قیمت کارهای انجام شده، این برگهها هزینههای گلستان شهداست که مردم محل برای پرداخت آنها بانی میشوند و در کار خیر سهیم. کمد چادر و قرآن هم کنار این دیوار برای استفاده اهالی قرار داده شده است.
آخرین چیزی که به چشمم میخورد سالن غسالخانه است و بیت اول شعر «آه سرد» که روی کاشیکاری نقش بسته شده است.
بیخبر از همدگر آسوده خوابیدن چه سود
بر مزار مردگان خویش نالیدن چه سود