منیره فهامی

منیره فهامی

خبرنگار گروه هم‌محله

آرشیو مطالب منتشر شده
نجوای رازآلود امام(ره) با ابراهیم من
سه شنبه 1404/04/24
گفت‌وگو با مادر شهیدان، ابراهیم، عبدالله و حبیب‌الله جعفرزاده

نجوای رازآلود امام(ره) با ابراهیم من

در دل هر مادری، گوشه‌ای برای انتظار ساخته ‌شده است؛ گوشه‌ای که گاه با یک سلام پر می‌شود و گاه با قاب عکسی جاودان می‌ماند. این روایت، روایت مادری است که سه فرزندش را با دعای خیرش به جبهه فرستاد و سال‌ها چشم‌انتظاری را برجان خرید.

از پنجره‌فولاد تا خاک‌ریز خیبر
سه شنبه 1404/04/24
گفت‌وگو با سکینه جعفرزاده، پشتیبان جبهه و همسر شهید محمدعلی زمانی

از پنجره‌فولاد تا خاک‌ریز خیبر

در روزگاری که جنگ، صدای گلوله و خمپاره را به گوش خانه‌ها می‌رساند، پشت جبهه‌ها زنانی ایستادند که سنگر مهر و امید را استوار نگاه داشتند، زنانی که با دستانی پرتوان، خستگی‌ناپذیر خیاطی کردند، نان پختند، لباس دوختند و دل‌هایشان را راهی خط‌مقدم کردند.

می کشم اندر بلا، لذات او
سه شنبه 1404/04/17
قصه زندگی و رزمندگی برادران شهید خلیل و سجاد ناجی از زبان برادر رزمنده شان مسعود

می کشم اندر بلا، لذات او

در کوچه‌پس‌کوچه‌های محله امامزاده اسماعیل به خانواده‌ای می‌رسیم که وقتی زمان دفاع و مقاومت رسید، فرزندان برومندش را یکی‌یکی به میدان فرستاد. خانواده ناجی قبل از انقلاب با برگزاری جلسات قرآن، خاری در چشم ساواک بود و در زمان جنگ دو پسر خود خلیل و سجاد را تقدیم کشور و اسلام کرد.

در خواب گفتند اسمش را احمد بگذار
سه شنبه 1404/04/17
گفت‌وگو با مادر شهید احمد حقیقت و برادر جانبازش

در خواب گفتند اسمش را احمد بگذار

وقتی با او صحبت را شروع می‌کنم، می‌گوید: این حرکت خوبتان باعث شد که خاطره‌های گذشته را مرور کنم. از تولد برادرم شهید احمد و کودکی تا جریان‌های انقلاب و جنگ و شهادتش، خاطره‌هایی زنده شد.

حاج‌حسین؛ حبیب روزهای جنگ
سه شنبه 1404/04/10
شهید حسین سلطانی‌آفارانی به روایت پسرش

حاج‌حسین؛ حبیب روزهای جنگ

در محله آفاران مردی زیست که سادگی، ایمان و مردانگی را در قامت یک انسان تمام‌عیار معنا کرد. حاج‌حسین سلطانی، از همان سال‌های نوجوانی که دستانش چرخ کارخانه زاینده‌رود را به حرکت درمی‌آورد، در دل خود آرمان‌های بزرگی می‌پروراند، آرمان‌هایی که او را به سنگرهای مبارزه، هیئت‌های مذهبی، دیدار با تبعیدیان و میدان‌های خونین جبهه رساند.

سه‌بار با کتک پذیرایی شدم
سه شنبه 1404/04/10
گفت‌وگو با حسین عبداللهی، از جانبازان محله آفاران

سه‌بار با کتک پذیرایی شدم

او را باید از همان کوچه‌های خاکی و روزهای داغ آفاران شناخت؛ جایی که کودکی‌اش نه با بازی، که با کار و تلاش آغاز شد؛ پسری که به‌جای دفتر مشق از هفت‌سالگی، دست‌هایش با آچار و روغن آشنا بود؛ اما همین دست‌ها بعدها خاک جبهه را لمس کردند و برای حقیقت، به روی باطل مشت شدند.

زندگی با خاطره‌های هم‌سنگری ها
سه شنبه 1404/04/3
گفت‌وگو با منصور فرجادپور، مبارز انقلابی و پشتیبان جبهه

زندگی با خاطره‌های هم‌سنگری ها

در هر نهضتی، مردانی هستند که نامشان شاید بر پیشانی تاریخ ثبت نشود؛ اما حضورشان مانند ریشه‌هایی پنهان، درخت انقلاب را سرپا نگه‌می‌دارد.

گره‌گشای مردم بود
سه شنبه 1404/04/3
گفت‌وگو با خواهر شهید مرتضی بی‌ریا

گره‌گشای مردم بود

در دل کوچه‌های محلهٔ خلجا، هنوز رد قدم‌های پسری جوان پیدا می‌شود، پسری که ۴۲ سال پیش، در ۱۹سالگی، با لبخندی خاموش و نگاهی پر از آفتاب، رفت تا سهم کوچکی از آسمان را با خون خود روشن کند. اینجا خانه‌ای بود پر از صدای مادر، نگاه خسته پدر و دست‌های کوچک خواهرانی که حالا هر یک، پناهی از خاطره‌های گم‌شده‌اند.

امام نجاتمان داد
سه شنبه 1404/03/27
روایتی از شهید علی رمضانی و برادر رزمنده‌اش

امام نجاتمان داد

در تاریکی روزگارانی که نفس‌ها در حصار ظلم و استبداد به شماره افتاده بود، نوری از دل ایمان برخاست، نوری که نه از زر و زور، که از قلب‌های پاک و اراده‌هایی آسمانی جان گرفت.

احمد ذخیره الهی برای دفاع بود
سه شنبه 1404/03/27
گفت‌وگو با رزمنده، حسن‌براتی و برادر شهید احمدبراتی

احمد ذخیره الهی برای دفاع بود

در دل یکی از کوچه‌پس‌کوچه‌های محله ارداجی، خانه‌ای بود که در آن، صدای جهاد و ایمان می‌پیچید. مادر خانواده، نان می‌پخت؛ نه‌فقط برای فرزندانش، بلکه برای رزمندگانی که در خط‌مقدم ایستاده بودند.

۱۱۰ پاسدار را سر بریده بودند
سه شنبه 1404/03/20
گفت‌وگو با جانباز سعید نیلی‌خواجویی و مادر شهید مجید نیلی‌خواجویی

۱۱۰ پاسدار را سر بریده بودند

در میان ‌برگ‌های غبارگرفته تاریخ این سرزمین، نام‌هایی هست که نه‌فقط بر سنگ مزار، بلکه بر دل‌های عاشق حک شده‌اند، نام‌هایی که با خون نگاشته شده‌اند، با صبوری مادران و داغ پدران، با اشک خواهران و سرفرازی برادران.

مرتضی، اولین‌ شهید محله جلوان بود
سه شنبه 1404/03/20
گفت‌وگو با برادر شهید مرتضی حاج‌قاسمی

مرتضی، اولین‌ شهید محله جلوان بود

حدود ۴۰ سال پیش، مردم محل پول روی‌هم گذاشتند و دبستانی برای محله جلوان ساختند و نام اولین شهید محله، شهید مرتضی حاج‌قاسمی را روی آن گذاشتند.