منیره فهامی

منیره فهامی

خبرنگار گروه روایت شهر

آرشیو مطالب منتشر شده
سفارش عباسعلی به رعایت حجاب
سه شنبه 1403/09/13
شهید عباسعلی کیانی به روایت برادر

سفارش عباسعلی به رعایت حجاب

در سال ۱۳۴۲ در محله جیران هفتون چشم به جهان گشود‌. پدرش محمدعلی، طبق سنت قبلی و اثبات عشق و ارادتش به مقتدا و پیشوایمان، نامش را عباسعلی گذاشت.

دنبال گرفتن درصد جانبازی نرفتم
سه شنبه 1403/09/13
گفت‌و‌گو با جانباز قدیر یسلیانی، از ایثارگران هفتون

دنبال گرفتن درصد جانبازی نرفتم

شهریور سال ۱۳۳۳ در روستای نهضت‌آباد فریدون‌شهر به این دنیا پای گذاشت. پدرش کشاورز بود و بعد از گرفتن سیکل به علت نبود امکانات، نتوانست ادامه تحصیل بدهد و او هم به کشاورزی مشغول شد …

به عشق نام رهبر زنده هستم
سه شنبه 1403/09/13
غلامرضا باقری، رزمنده اهل هفتون از خاطراتش در جنگ با نفاق می‌گوید

به عشق نام رهبر زنده هستم

اصالتش برمی‌گردد به شهر سگزی (سجزی) و از سال ۷۴ ساکن محله هفتون شده است

از رزمندگی تا سازندگی
سه شنبه 1403/09/6
گفت‌وگو با حاج محمد شاه‌سنایی، جانباز دفاع مقدس و کارآفرین جنیرانی که در سراسر کشور فعالیت عمرانی دارد

از رزمندگی تا سازندگی

نامش محمد است و شهرتش شاه‌سنایی، متولد سال ۱۳۳۳ است و رشته تحصیلی و کاری‌اش عمران. ۱۰۰ماه سابقه جبهه دارد و به قول خودش باسابقه‌ترین نیرویی است که مانده. بازنشسته سپاه است و جانباز ۴۰درصد.

قبل شهادت از جای قبرش خبر داده‌ بود
سه شنبه 1403/09/6
شهید سجاد شاه‌سنایی به روایت پدر

قبل شهادت از جای قبرش خبر داده‌ بود

وقتی تاریخ شهادتش را می‌شنوم، دستم ناخودآگاه می‌لرزد و بغض راه گلویم را می‌بندد …

جای من زیر این چادر است
سه شنبه 1403/08/29
روایتی از رشادت‌های شهید نعمت‌الله صفری از زبان برادر رزمنده‌اش

جای من زیر این چادر است

پدرش از نیروهای ژاندارمری سابق بود و به خاطر شغل پدر به شهرستان رفته بودند.

جبهه یک دانشگاه بود
سه شنبه 1403/08/29
گفت‌و‌گو با جانباز غلامرضا محبی

جبهه یک دانشگاه بود

به‌سختی قبول می‌کند صحبت کند و معتقد است توی محله کساره، پیش‌کسوت‌تر از او زیاد است. می‌خندد و به شوخی می‌گوید: «ما کاری نکردیم. پشت جبهه ظرف می‌شستیم.

همه پولش را عکس امام خریده بود
سه شنبه 1403/08/29
فاطمه محمودصالحی از همسر شهیدش حاجت محمودصالحی می‌گوید

همه پولش را عکس امام خریده بود

خودش را فاطمه محمودصالحی معرفی می‌کند؛ با این تأکید که اسمش را با پیگیری زیاد به‌خاطر عشق و علاقه‌اش به حضرت‌زهرا(س) از ماه‌طلا به فاطمه تغییر داده است.

۵۰۰‌تومان برایم ردمظالم بدهید
چهارشنبه 1403/08/23
روایتی از شهید سید جواد حسینی به نقل از برادرش

۵۰۰‌تومان برایم ردمظالم بدهید

یکی از کوچه‌های خیابان شهید عبدالرسول زرین به نام شهید سید جواد حسینی مزین شده است.

می‌دانست شهید می‌شود
چهارشنبه 1403/08/23
خانم احترام قیومی از فرزند شهیدش سیدرضا حسینی انارکی می‌گوید

می‌دانست شهید می‌شود

ده شبانه‌روز بود برق نبود. فقط از خدا می‌خواستم که در این بی‌برقی وقت زایمانم نرسد. جشن ‌تاج‌گذاری ولیعهد که تمام شد، برق آمد.

حکایتی از چشم‌انتظاری مادران شهدای مفقودالاثر
سه شنبه 1403/08/15
روایتی از شهید زلف‌علی نظری از زبان برادرش

حکایتی از چشم‌انتظاری مادران شهدای مفقودالاثر

هر گوشه‌ای از این شهر و محله‌هایش نشانی از لاله‌های سرخی دارد که در حال فراموشی هستند. کسانی که تنها نامی از آن‌ها باقی مانده‌ است.

کتک خورد؛ اما «جاویدشاه» نگفت
سه شنبه 1403/08/15
کبری حسین‌زاده از برادران شهید و جانبازش می‌گوید

کتک خورد؛ اما «جاویدشاه» نگفت

هنوز هستند مادرانی که ام‌البنین‌وار همه پسرانشان را در راه اعتقاد و ایمانشان می‌دهند؛ مادری که با وجود دو پسر شهید و یک پسر جانباز شیمیایی در جنگ تحمیلی باز وقتی صحبت از دفاع می‌شود و ایستادن در مقابل ظلم، با وجود مخالفت بنیادشهید، خودش می‌رود رضایت می‌دهد و پسر دیگرش هم می‌شود جانباز مدافع حرم.