به گزارش اصفهان زیبا؛ در ميان مشاهير تخت فولاد شخصيتهايي وجود داشتند كه در راه گسترش و بسط تشيع گامهاي مؤثر و ماندگاري برداشتهاند. گسترش تشيع در هر زماني معنا و صداق خاص خود را داشته است؛ براي مثال در زمان صفويه تحكيم پایههای تشيع در اعتقادات و استقرار اين مذهب در ميان بوده است. در زماني تدريس كلمات امیرالمؤمنین و شرح آن منظور اين مهم بوده است و در زمان ديگر ترويج تشيع در مناطق محروم محور اين گسترش.
گاهي تشيع در برابر تسنن مطرح میشود و گاهي در برابر مذهبهای ساختگي مانند بهاييت. گاهي هدف از گسترش، شيعهكردن مسلمانان است و گاهي مراد نوعي از تقريب و زندگي مسالمتآمیز. گاهي اين تبليغ و ترويج در سرزمین ايران شيعي رخ میداده و گاهي دامنه آن به اروپا كشيده میشده است. در هر صورت در اين مجال با برخي مشاهير خفته در تخت فولاد آشنا میشویم كه در امر خطير گسترش تشيع شاخص بودهاند.
آقاجمال خوانساری
اکثر علمای شیعه 13 رجب را روز ولادت امام علی(ع) میدانند؛ اما اندک اختلافاتی نیز وجود داشته است که در زمان شاه سلطان حسین جلسهای با حضور 80 نفر از علما تشکیل میشود و نظر آقاجمال خوانساری مبنی بر ولادت در 13 رجب بیان میشود. او دلایل خود را در رساله کوچکی شرح داده بود. درنهایت نظر او تثبیت شد و تا امروز ولادت رسمی همان 13 رجب است.
همچنین آقاجمال خوانساری نهضت فارسینویسی برای استفاده مردم را که در دوران علامه مجلسی به اوج رسیده بود ادامه داد و در این میان کتاب «غررالحکم و دررالکلم» را ترجمه کرد. این کتاب که کلمات قصار حضرت علی (ع) است توسط آقا جمال خوانساری به زبان فارسی در شش جلد شرح داده شده است.
فاضل سراب
ملامحمد تنکابنی مشهور به فاضل سراب، بعد از وفات آقاجمال خوانساری، اعلم علمای عصر خود در سالهای پایان دوره صفوی بود. او جامع منقول و معقول بود و کتابهای زیادی تألیف کرد که مهمترین اثر او «سفینة النجاة» به عربی است که متن فارسی آن ضیاءالقلوب نام دارد و موضوعش، کلام و اعتقادات شیعی است که بخش وسیعی از آن کتاب به مبحث امامت اختصاص داده شده است.
فاضل سراب در کتابش، امامت امیرالمؤمنین را اثبات کرده و زمامداری خلفا را ابطال نموده و قصد اصلی نوشتن کتاب هم همین بوده است. او مبنای کلام خود را بر اساس قرآن و روایات نبوی قرار داده و نکات مهمی پیرامون خطبه حضرت زهرا(س)، شکایت علی (ع) و جعلیبودن منابع اهل تسنن آورده است.
ملا اسماعیل خواجویی
در زمانی که اصفهان در تصرف و اشغال مغولها بود، ملا اسماعیل خواجویی زعیم شیعه در اصفهان بود. این دوران هفتساله اگرچه کوتاه، اما بسیار غمبار بود و تلفات زیادی از سوی اشغالگران به اصفهان وارد شد. حاصل آن اسلام برای مردمان ساکن اصفهان جز ویرانی چیزی نبود. در چنین ایامی که گاهی جان علما در خطر بود بسیاری از ایشان شهر اصفهان را ترک گفتند و برای حفظ جان به شهرهای دیگری گریختند؛ اما ملا اسماعیل خواجویی جانانه ایستاد و ستون خیمه شیعه شد. او با اقداماتش هم از مذهب شیعه دفاع و هم از مردمش در برابر تهاجم و ویرانی بیشتر پاسداری کرد.
جهانگیرخان قشقایی
اولین کسی که نهجالبلاغه را بهطوررسمی وارد تدریس حوزوی خود کرد، حکیم جهانگیرخان قشقایی بود. این حرکت او سرآغاز جریانی شد که برکات فراوانی به دنبال داشت.
بزرگانی چون شهید سید حسن مدرس و میرزاعلی آقا شیرازی از محضر درس جهانگیرخان قشقایی استفاده کردند و خود از مدرسان این کتاب شریف شدند. از طریق این دو بزرگمرد جریانهایی دیگری در تدریس نهجالبلاغه در اصفهان به راه افتاد که از این حیث اصفهان را از سایر شهر متمایز و برتر میساخت.
آیتالله سید ابوالحسن شمسآبادی
آیتالله شمسآبادی در دوران اوجگرفتن تبلیغات بهاییت در ایران، علیه آنان فعالیت میکرد و به همین منظور به روستاهایی هم سفر داشت. خاطرهای از یکی از همین سفرها را مرور میکنیم.
در نزدیکی نطنز، دهی بود که عدهای در آنجا بهایی شده بودند. شخصی نزد آقای شمسآبادی آمد و از این وضع شکایت کرد که چرا آنجا کسی برای تبلیغ دین اسلام نمیآید.
آیتالله شمسآبادی پذیرفت. روزی یک مینیبوس طلبه جمع کردند و به آنجا رفتند. از روستا به استقبالشان آمدند. شمسآبادی یک روحانی برای برگزاری نماز جماعت انتخاب کرد؛ اما آنها مسجد نداشتند. زمینی برای ساخت مسجد معلوم شد و روزی که قرار بود کلنگزنی آن انجام شود.
آن روزِ قرار، روستاییان مقیم تهران نیز با یک اتوبوس دربست به دیار خود میآمدند که در چندکیلومتری روستا، اتوبوسشان به درهای سقوط کرده بود. وقتی خبر سانحه را به
آیتالله شمسآبادی دادند، او با قاطعیت و لحنی محکم گفتند: «به جدم قسم حتی یک نفر هم آسیب ندیده است.» چندین بار این جمله را تکرار کردند و همینطور هم شد. عصر آن روز بالاخره مسافران به روستا رسیدند؛ درحالیکه به طرز معجزهواری سالم مانده بودند.
آیتالله بالای منبر گفت: «من با جدم صحبت کردم و گفتم اگر اینها آسیبی ببینند، بهاییها این حادثه را معجزه خودشان اعلام میکنند؛ پس شما باید کمک کنید که مبادا حقانیت دشمن ما اثبات شود.»
آیتالله عطاءالله اشرفی اصفهانی
شهید اشرف اصفهانی در سال 1335 شمسی از سوی آیتالله بروجردی به استان کرمانشاه اعزام شد. او میدانست که مهمترین وظیفهاش، حفظ وحدت و ایجاد برادری و صمیمیت در بین مردم آن سامان است.
گسترش تشیع همیشه به این معنا نیست که عدهای را به مذهب شیعه مایل کنیم؛ بلکه توجه به بحث مهم تقریب و حفظ همزیستی مسالمتآمیز میان شیعه و سنی و وحدت آنان در برابر دشمن واحد، ازجمله مصادیق تقویت تشیع است.
استان کرمانشاه به خاطر تنوع ویژگیهای مذهبی و نیز قومی غرب کشور از دیرباز یکی از نقاط مهم این سرزمین بوده است. آیتالله اشرفی اصفهانی در رابطه با وحدت بین دو قشر شیعه و سنی، زحمات فراوان را متحمل شد و برای بهثمررساندن وحدت، مسافرتهای متعددی به شهرهای پاوه و جوانرود و روانسر داشته و در طول امامت جمعه، سمینارهای متعددی، مرکب از ائمه جمعه سنی و شیعه در مرکز استان و شهرهای اهل سنت این استان تشکیل داد. او روحانیون اهل سنت را همیشه در آغوش خود میگرفت؛ از این جهات، آیتالله اشرفی اصفهانی منحصربهفرد بود.
آیتالله غلامرضا فیروزیان
او در بسیاری از نقاط کشور در جهت محرومتزدایی فعالیت وسیع داشتند و ازجمله اقداماتش ساخت بیش از چهل مسجد در روستاهای کشور است.
حجتالاسلام مهدی مظاهری
یکی از راههای تحکیم تشیع و ترویج و بسط فضای معنوی برقراری دعاهای دستهجمعی است. در سرزمین تخت فولاد اصفهان از قدیمالایام سحرهای شب جمعه دعای کمیل با حضور مردم برقرار بوده است. آن شکوه دستهجمعی خود حامل پیامهای سیاسی و اجتماعی بوده است.
در روزگاری در تخت فولاد حجتالاسلام شیخ مهدی مظاهری دعای کمیل میخواند و بعد از آنکه شهرت این دعا فراگیر شد، این محفل را به مسجد جامع اصفهان برد و دهها سال این مهم برقرار ماند. در کنار دعای کمیل در شبهای ماه رمضان در مسجد جامع، دعای ابوحمزه نیز برقرار بود. این دعاها و امتداد و گسترش آن بود که باعث شد رهبر انقلاب در پیام خود به مناسبت وفات حجتالاسلام مظاهری، این جلسات را از یادگار معنوی شهر اصفهان بدانند.