کسای آرامش

دخترک تب دارد. بین دمای بدنش و میزان استیصال من یک نمودار خطی مشترک وضع شده است.

تاریخ انتشار: 13:18 - چهارشنبه 1403/11/24
مدت زمان مطالعه: 4 دقیقه
کسای آرامش

به گزارش اصفهان زیبا؛ دخترک تب دارد. بین دمای بدنش و میزان استیصال من یک نمودار خطی مشترک وضع شده است. هرآنچه باید و هرآنچه می‌توانسته‌ام، کرده‌ام و حالا در اوج استیصال مادرانه، در دل تاریکی شب، جایی که از فرط خستگی و بی‌قراری زمان و مکان رنگ‌باخته و امیدم از همه‌چیز و همه‌کس بریده‌شده، دست به دامان فاطمه زهرا (س) می‌شوم. مگر نه اینکه برای شیعه، دختر پیامبرمُثل افلاطونی مادری است؛ آن‌گونه که مادربودن در تمام معنی‌اش، از وجودش می‌جوشید و در کلیتش تجلی می‌یافت؟ همان اول بسم‌الله می‌روم سراغ آخر مفاتیح! صفحات «حدیث کسا» لک افتاده و تیره شده و چروک‌تر از باقی صفحات مفاتیح‌اند. هر لکی یادگاری است از حاجتی و تلاطمی و هر تیرگی یادآور پایان روشنی است که مؤانست با این کلمات در روزهای سخت زندگی رقم زد.

بسم‌الله الرحمن الرحیم. عن فاطمة الزهرا… و کلماتی که بذر می‌شوند و به دل زمین می‌روند، تاروپود می‌شوند و کسایی را می‌بافند که پناه می‌شود برای اهل‌بیت طهارت. غرق می‌شوم در دنیایی از کلمات. هر کلمه در این مقال نه‌تنها شکوه و عظمت معنای خود را به نمایش می‌گذارد؛ بلکه درون خود نور و طهارت می‌پروراند؛ گویی هر حرف در این حدیث، جهان‌های پنهان و آشکار را به هم می‌آمیزد و از دل هر معنا حقیقتی برتر سر برمی‌آورد.

حدیث کسا، حدیث طهارت اهل‌بیت(ع) است و به‌تبع، کلماتش کلمات معمولی نیستند؛ بلکه هرکدام در بطن خود جلوه‌ای از قدسیت و تطهیر دارند. واژگان «طهارت» و «سلام» بارها در حدیث تکرار می‌شوند؛ تکراری که زبردستانه در خدمت معنای اصلی روایت قرارگرفته و نه‌تنها به پاکی ظاهری، بلکه به تطهیر و پاکیزگی روحی اشاره می‌کند.

این در حقیقت نشان‌دهنده پیوندی است که میان اهل‌بیت (ع) و خداوند برقرار است؛ پیوندی که از هرگونه گناه و ناپاکی دور است و تنها در پرتو نور الهی است که می‌تواند نمایان شود. همین‌طور است واژه «سلام» که تنها به معنای آرامش و سلامت جسمانی نیست؛ بلکه نمادی از آرامش روحی و امنیت معنوی است که اهل‌بیت(ع) از آن برخوردارند. تو انگار کن این دو واژه نشان از تطهیر درونی و روحی دارند که با سلامی خاص خداوند بر اهل‌بیت(ع)نازل کرده است.

چه راوی هنرمندی! کلمات خواندنی نیستند؛ دیدنی‌اند. داستان از ضعف و رنج پیامبر شروع می‌شود. راوی چهره قرص ماه نبی زیر کسا را به ما نشان می‌دهد. همه‌چیز در اوج ایجاز و اختصار است. ما به تماشای یک گردهمایی بی‌نظیر خانوادگی نشسته‌ایم.

هر شخصیتی که وارد صحنه می‌شود، کانونی‌ساز جهان روایت است. راوی گوشه‌ای از داستان ایستاده و شیوه‌اش برای بازگویی سخنان شخصیت‌ها مستقیم و با تأکید بر لفظ «قال/گفت» است؛ این یعنی از همان ابتدا با ما قرار می‌گذارد که سخنان دیگری را بی‌کم‌وکاست برای ما نقل می‌کند؛ خواه دیگری حسنین باشند و خواه ذات اقدس باری‌تعالی. هرچه راوی می‌بیند و می‌شنود، ما نیز به همان اندازه می‌بینیم و می‌شنویم. ما نیز همگام با حسنین به‌سمت مادر می‌رویم. از محبت بی‌دریغ و قربان‌صدقه‌های مادر لبریز می‌شویم؛ درحالی‌که بوی عطرآگین پیامبر(ص) فضای روایت را پرکرده و پیوند عاطفی اعضای خانه بی‌نظیر و مثال‌زدنی است.

ما در خانه حضور داریم. جمع‌شدن اهالی خانه زیر چادر مادر خانواده تصویری سینمایی و دراماتیک را خلق می‌کند. تصویری از همبستگی که در ذهنمان مجسم شد، کلمات را از زبان رسول خدا(ص) می‌شنویم که «اللّهُمَّ إِنَّ هَؤُلَاءِ أَهْلُ بَيْتِي وَ خاصَّتِي». و عرب درباره این «خاصتی» چه چیزها که نمی‌گوید. «خاصتی» از ریشه «خَصَّ» گرفته‌شده که در زبان عربی به معنای محدودیت و تنگی و فشار است. واژه‌هایی مثل «خصة» به‌دلیل ساختار صوتی‌شان برای بیان حالت‌های سنگین و پرمعنا به کار می‌روند و تکرار صامت‌های «خ» و «ص» حالتی از دشواری و فشردگی را در ذهن تداعی می‌کند. ازنظر بلاغی تصویری با حسی قوی ایجاد می‌کند که در آن، راوی مخاطبش را در همدلی عمیق و جدانشدنی با خود نشان می‌دهد. به بیانی، انتخاب این واژه به‌دلیل تأکید بر خویشاوندی عمیق معنوی است؛ یعنی این‌ها که با من زیر چادرند، در روح و معنا پیوندی ناگسستنی با من دارند.

حال، بازمی‌گردیم به ابتدای داستان: پیامبری که از ضعف بدنش در رنج بود و به کسای دخترش پناه آورده بود. اینجا واژه «خاصتی» برای ما تصویرسازی کرده و حالتی از تنگنا را توصیف می‌کند که فراتر از ضعف جسمانی معمول است؛ بلکه حالتی معنوی و سنگین ناشی از حضور یک حقیقت عظیم، یعنی جمع‌شدن آل‌عباست.

شب از نیمه گذشته. کلمه‌به‌کلمه حدیث را جلو می‌روم و در بحر معنای هرکدام غرق می‌شوم. اهل‌بیت(ع) زیر کسا هستند و من نیز در تاریکی اتاق، خودم را کنارشان حس می‌کنم.

جبرئیل می‌آید و سخن وحی نازل می‌شود. قلبم آرام است و از اضطراب اولیه خبری نیست. راوی زاویه‌دیدش را بر گفت‌وگوی امیر مؤمنان(ع) و پیامبر اکرم(ص) متمرکز کرده است؛ از آنچه جاری‌شده از فضل خداوند بر اهل زمین. خدا سوگند می‌خورد که هرکس این قصه را جایی بخواند، حاجتش را برآورده می‌کند. برخی نظریه‌های جدید روایت، قائل به یک راوی پنهان هستند؛ کسی که مسیر داستان را پیش می‌برد، شخصیت‌ها را در جایگاه مناسبشان قرار می‌دهد، سیر رخدادها را در یک تالی منطقی و منظم کنار هم می‌چیند و صحنه‌گردان اصلی جهان روایت است. درنتیجه، راوی آشکاری که ما می‌بینیم و صدایش را می‌شنویم، واسطه‌ای میان ما و راوی اصلی و پنهان داستان است.

فرازهای آخر حدیث کساست و راوی پنهان خودش را آشکار کرده است. او فاطمه (س) را واسطه‌ای میان ما و خودش انتخاب کرده که خدا را می‌شنود در کلام حسنین (ع)، در کلام امیر (ع)و در کلام نبی (ص). حرف‌ها و کلمه‌ها به دستان فاطمه(س) به هم پیوند می‌خورند و بافته می‌شوند. کلمه‌ها عبا می‌شوند و کشیده می‌شوند بر سر هستی. تمام کثرت جهان تحت لوای روح واحد؛ حتی من و دخترکی که تن تب‌دارش دیگر آرام‌گرفته است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

بیست + شش =