به گزارش اصفهان زیبا؛ نامش نادرقلی است و شهرتش نادریرارانی. متولد شهریور سال ۱۳۱۷ شمسی در روستای راران است که حالا یکی از محلههای منطقه ۱۵شهر اصفهان شده. با او درباره فرهنگ غنی خوراسگانیها گفتوگو کردهایم. آنچه میخوانید سخنان این محقق خواسگانی است.
مردم بیسواد بودند؛ ولی بیفرهنگ نبودند
گذشتگان ما اکثرا بیسواد بودند؛ ولی از نظر کمک، مساعدت، همکاری و بهطورکلی در محبت، دوستی، وظیفه جوانمردی و آداب و سنن قدیم متعهد و ثابت قدم بودند. گرچه اکثر مردم بیسواد بودند؛ ولی بی فرهنگ نبودند و به آداب و رسوم خود احترام میگذاشتند.
وضعیت اقتصادی خوبی نداشتند؛ ولی سعی میکردند حتیالمقدور برای عید یک لباس نو برای خودشان و یا حداقل برای بچهها تهیه کنند. آنقدر که تهیه لباس نو بچهها برایشان مهم بود، تهیه لباس خودشان اهمیتی نداشت.
کفشهای ساغری و چادرهای چهارخانه زنان خوراسگانی
لباس قدیم اکثر مردم خوراسگان قبا بود. شالی به کمر خود میبستند، کلاه نمدی بر سر میگذاشتند و گیوه میپوشیدند. لباس زنان خوراسگان شلوار و پیراهنی بلند و کفش ساغری و چادرهایی به نقش چهارخانهای تاریک و روشن بود که ویژه زنان این محل بود و در تمام خوراسگان زنی سربرهنه و حتی بیچادر وجود نداشت.
سبزه و نارنج نوروز
خانمهای خانه، چه دارا و چه ندار، خانهروبی انجام میدادند و گرد و خاک را از وسایل برای ورود به سال جدید میزدودند. با خیسکردن گندم و سبزهانداختن در بشقاب یا سینی به استقبال عید میرفتند. بعضی هم از سبزههای خوراکی استفاده میکردند و روی پارچه نازکی که دور کوزه سفالی پیچیده شده بود، تخم شاهی میکشیدند. یک نارنج قرمز رنگ هم روی سبزه قرار میدادند.
این عید پلو، آن عید پلو
آنچه بسیار اهمیت داشت، این بود که هر خانواده نسبت به بضاعت و توانی که داشت برای شب عید یک برنج و خورشتی تهیه میکرد؛ چون در سال نمیتوانستند برنج بخورند. برنج شب عید معروف شده بود به این عید پلو، آن عید پلو.
تخممرغ پخته و رنگی عیدی
آن زمان مثل الان شیرینی و آجیل نبود. یک تخم مرغ پخته رنگشده و کمی گندم و شاهدانه بودادهشده، عیدی بچهها بود. آن زمان پول کاغذی کم بود و اگر میخواستند عیدی نقدی بدهند، فقط چند سکه یک ریالی به عنوان عیدی به بچهها میدادند. در خانهها سمنو درست میکردند و به دیدوبازدید هم میرفتند.
آشتیکنان در ایام عید نوروز
اولویت دید وبازدیدها با بزرگتر فامیل و پیشنماز محله بود. بزرگترها هم تلاش میکردند اگر در بین مردم، دونفر با هم قهر و کدورتی داشتند آنها را آشتی بدهند و صلح و دوستی را برقرار کنند. همیشه آشتیکنان عید در جریان بود.
غذاهای قدیم اهالی خوراسگان
تفاوت خاصی بین غذای محلههای خوراسگان، محله اولیا، محله سفلی و پزوه وجود نداشت. معمولا آنهایی که توان داشتند اکثر شبها یا یکیدوبار در هفته گوشت و آبگوشت و یا گوشت و نخود که به نخوداب معروف بود میپختند. سحر هم حلیم، باقالا، ذرت و بعضی وقتها جو و ذرت را با هم میپختند.
زیارت اهل قبور قبل از عید نوروز
قبل از عید به زیارت اهل قبور میرفتند و سیزدهم نوروز در مزارع و در کنار روستاها به تفریح میپرداختند. عدهای هم برای زیارت اهل قبور به تختپولاد میرفتند.
قاشقزنی و گرفتننذری به نیت شفای مریض
چهارشنبهسوری آنقدر که امروزه به آن پرداخته میشود، مرسوم نبود؛ خیلی محدود و کم بود. چند شاخه جمع میکردند. آنها را آتش میزدند و از روی آن میپریدند. بدون اینکه ترقه و فشفشهای روشن کنند و باعث بهوجودآمدن خطراتی شوند.
یکی دیگر از مراسم چهارشنبهسوری قاشقزنی بود؛ به خصوص افرادی که یک بیماری به نام «سیَک» به معنی سه و یک داشتند. البته این نام عامیانه آن بیماری بود. این افراد هر سه روز یکبار تب میکردند. این بیماران صورتشان را میبستند و ظرف و قاشقی برمیداشتند و در خانهها قاشقزنی میکردند. مردم هم هر چه از خوراکی و مواد غذایی در توانشان بود به نیت نذر، در ظرف آنها میریختند. آنها معتقد بودند این خوراکیها برای شفای آنها مؤثر است. آن افراد هم با نیتگرفتن حاجات خود در ظرف آنها خوراکـی مـیریختنـد.
نوروز، فرصتی برای دلجویی و احوالپرسی
ایام عید فرصتی برای دلجویی و احوالپرسی از حال همدیگر بود. اگر کسی مشکلی داشت، سعی میکردند برطرفش کنند و یا اگر بچه یتیمی بود و یا به تازگی پدرش فوت کرده بود حتما به آن سر میزدند. آن زمان مردم از نظر عاطفی خیلی متعهد بودند و هوای هم را داشتند.
مراسم بیستوهفتمی در خوراسگان
ماه رمضان مراسم بیستوهفتمی وجود داشت که برای عروس میبردند. البته بعضی این کار را درست نمیدانستند و دلیلشان این بود که چند روز پس از شهادت حضرت علی است؛ ولی عدهای دیگر این روز را روزی میدانستند که ابنملجم به درک واصل شده است و این خود دلیل مهمی برای جشن و شادی بود.
نماز جماعت ظهر فقط در ماه رمضان اقامه میشد
در زمان قدیم، بیشتر روستاها فقط در ماه رمضان امام جماعت داشت که آنها از خوراسگان میآمدند و نماز جماعت ظهر را اقامه و مراسم احیا را برپا میکردند.
سر در خانهای که مراسم بود، پارچهای سیاه میگذاشتند تا مردم از مکان مراسم باخبر شوند.
اولین پایهگذار کلاسهای تعلیم قرآن در خوراسگان
اهالی خوراسگان جامعهای مذهبی و علاقهمند به امور دینی هستند. از قدیمالایام و از سال ۱۳۳۵ هجری شمسی، مرحوم حاج عبدالعلی قضاوی که از خاندان روحانی خوراسگان بود و به امور کار چاپخانه اشتغال داشت، از روی حسن نیت و خلوص عقیده که در وجودش بود عدهای را در مسجد برای تعلیم قرآن جمع میکرد و بدون هیچگونه چشمداشت مالی به تعلیم قرآن میپرداخت.
سالها جلسات ایشان ادامه داشت. مرحوم قضاوی نه تنها در برگزاری جلسات سعی داشت؛ بلکه به توضیح مسائل شرعی نیز میپرداخت. ایشان در سال ۱۳۶۸ دعوت حق را لبیک گفت و نام نیکش به عنوان اولین پایهگذار تعلیم قرآن در خوراسگان ماندگار شد.
برگزاری جلسات سخنرانی بعد از نماز جماعت
در ماه رمضان بعد از نماز جماعت، منبری در مساجد تشکیل میشد که مردم زیادی در آن شرکت میکردند.
منبر مرحوم حاج شیخ مرتضی ربانی در مسجد گودی (مسجد گلزار کنونی) که خطیبی صاحبسخن بود، از جمله این منبرها بود.
سحرهای ماه رمضان نیز شبخوانی و مناجاتخوانی مرسوم بود.