به گزارش اصفهان زیبا؛ اهل علم را چه به کار خشت و گل؟ وقتی که می توان عشق و ادب و احترام و انسانیت را از واژه ها دریافت، تبدیل آن همه معنا به صورت بنایی از خشت و گل، چگونه شاهکاری خواهد بود؟
در دوره دیلمیان که علما و وزرای حاکم، کتب خود را در خزانههای صد مُهر و کلید پنهان می کردند تا عوام را از نور معرفت و دانش بینصیب و دور نگه دارند، صاحب بن عباد، کتابخانه اش را وقف طالبان و اهل علم کرد تا لایق دریافت عنوان «موسس اولین کتابخانه عمومی جهان اسلام» شود.
مردی که علمش برخاسته از دفتر و دیوانی است که به جان و دل از آنها آموخته، نه به لمحه حظ بصر! سخاوتش و علمش، صوری نیست. آنچه داشته، به هرکه طالب بوده است پیشکش کرده؛ نه آنکه در خزاین پر بغض و کینه نادانی، آنها را مهر و موم کند. این سخاوتمندی در آثارش نیز مشهود است.
یکی از آن آثار که بخل بیخردان زمانه، سمبهاش از گذر زمانه پرزورتر بوده است و دست زمانه نیز هم، بیش از قسم و قدرش بر او آسیب رسانده، مسجد جامع صغیر یا مسجد جوء جوء یا جورجیر بوده است. مسجدی که در پی حمله خانمانسوز مغول به تلی از خاک تبدیل شد.
در شمال میدان نقش جهان و در خیابانی که امروزه به نام خیابان حکیم نامیده می شود، از هرکس سراغ مسجد جورجیر را بگیرید با تردید می پرسد آیا نزدیک مسجد حکیم است؟ در جواب آنها بگویید مسجد حکیم همانی است که بر ویرانه های مسجد جورجیر ساخته شده است.
لقب «نخستین موسس کتابخانه جهان اسلام» را بر صاحب بن عباد نهاده اند؛ مردی که بیش از هرچیز، نامش بر تارک عمارت هایی نوشته شده که کتابخانه و محل بحث و فحص بوده اند. علاوه بر آن، نام صاحب بن عباد را بر قرن چهارم هجری گذاشته اند و آن زمانه را «صاحبی» نامگذاری کردهاند.
مردی که بهانه اش برای رد درخواست منصب وزارت نوح بن منصور سامانی این بود که برای حمل کتابهایش چهارصدبار شتر احتیاج است. سخاوت او در نشر علم و آگاهی، سرمشق وزرا و پادشاهان دیلمی شد.
مسیر رسیدن
برای دستیابی به سردر جورجیر ساده تر آن است که وارد خیابان حکیم شوید. به سمت شمال حرکت کنید و به دنبال مسجد حکیم بروید. از هر ورودی مسجد که وارد شدید، در پی ورودی شمال غربی باشید. آنجا سردر جورجیر است.
راه دیگر دستیابی به سردر، جستوجوی تابلویی است که بر سر در کوچه باغ قلندرها نصب شده و روی آن نوشته شده: مسجد شیشه ای. داخل کوچه سقاخانهای است. روبهروی سقاخانه، سردر باشکوه جورجیر است.
سبک سردر
سبک رازی برآمده از دوره سلجوقیان است. این سبک که از ری برخاسته، مبتنی بر استفاده از آجر در ابعاد کوچک برای ایجاد نقوش مختلف هندسی در کالبد بنا و تزئین چشمگیر آن بوده است.
نقوش بهکاررفته در سردر جورجیر، آمیختهای است از طرحهای خطی هفتشاخه، کتیبههای کوفی، طرحهای گل و برگ، شمعدانهای سهشاخه، نقوش پایه شمعدان، نقش لالهگون، طرحهای هندسی، نقشهایی شبیه حروف عبری و پهلوی، شمسه، درخت و پرنده، غنچههای محدب، نقوش گیاهی بالمانند، تزئینات زنجیری، شمعدان هفت شاخه و گلهای سهپر لالهمانند که هر یک هماهنگ با دیگر نقوش در جای خود نشستهاند.
نکته کاربردی گردشگرانه
به نقش مایه های حکاکی شده و آجرچینی شده سردر جورجیر به دقت نگاه کنید. آنجا که گفته شد:«مجمع صلح»، اشارتی است بر نقش مایه ها و تعریف این نقوش در ادیان الهی. اینجاست که علم و خرد سازنده بنا، معانی مشترک در ادیان الهی را در یک کاسه گرد هم آورده و همچون ذات مقدس ادیان الهی، در کنار هم گذارده است.
بی بخل و حسد، بی نفرت و بی آشوب، اینجاست که همه چیر در پرتوی صلح و آشتی شکل می گیرد.
مقدمه
در قرن چهارم هجری، در دوره آل بویه، صاحب بن عباد از وزرای بنام پادشاهان دیلمی، در محله باب الدشت اصفهان مسجدی بنا میکند که نامش را مسجد جوء جوء یا گورگیر یا به روایتی دیگر، مسجد جورجیر میگذارند.
از کیفیات و ویژگی های بنا اطلاعات چندانی نمی دانیم. تا آنکه در دوره صفویان و در قرن یازده هجری، حکیم محمد داوود، بانی ساخت مسجدی در همین مکان میشود و بر ویرانههای مسجد جورجیر، مسجدی می سازد که آن را به نام مسجد حکیم می شناسیم و تا امروز نیز وجود دارد.
اما آنچه بر اهمیت و هیبت مسجد حکیم می افزاید، شناسه ای تاریخدار از آل بویه در ضلع شمال غربی آن است؛ سردر باشکوهی با تزئینات آجری و گچ بری به سبک رازی که چشم هر رهگذر صاحب ذوقی را به خود جلب میکند.
سردرگردی
از پایین تا بالای فرورفتگی دیوار سمت راست بیرونی سردر، پنج جفت نقش شمعدانمانند تکرار شده است که در بالای هر هفت نقش شمعدان، کتیبهای مستطیل شکل دربرگیرنده عبارات قرآنی به خط کوفی دیده میشود.
در هر نقش شمعدان مانند، در طرفین یک شاخه اصلی، سه جفت شاخه با زاویه شکست 90 درجه بر روی هم جاگرفته و لبه بالایی شاخههای دوم و سوم با گردشی نرم به بیرون خمیده شده است.
تلفیق گیاه با نقوش هندسی
یکی دیگر از نقوش جالب توجه دیوارهای جانبی نقوش گیاهی تداعی کننده بال شاهین، پرنده نماد قدرت در ایران باستان است. در دو طرف بالای درگاه ورودی و داخل نیمگنبد، دو پیلپوش متقارن پوشیده از نقوش گیاهی و هندسی قرار دارد.
استفاده از نقوش ترازو مانند در لابهلای نقوش گیاهی که یادآور «مهر ترازودار» نماد دادگستری در ایران باستان است و تاکید در بهکارگیری عبارت«قسط» در کتیبه گچبری سردر، میتواند نشانهای از کاربریِ دیگر بنای جورجیر به عنوان جایگاهی برای رسیدگی به مسائل حقوقی مردمان آن زمان باشد.
پرندگان و درخت زندگی
در پایین دیوار بیرونی چپ سردر، نقش دو جفت پرنده در دو ردیف (چهار پرنده) به نشانه چهار پدیده طبیعی نماد زندگی در فلسفه ایران باستان، در زیر یک درخت به چشم می خورد که به نظر میرسد تکرار نماد درخت زندگی و الهام گرفته از معماری ایرانی پیش از اسلام به ویژه معماری دوران هخامنشی و ساسانی باشد.
تنها نشان پایتختی اصفهان در یک دوره
این سردر، تنها نشان باقیمانده از دوره ای است که اصفهان پایتخت پادشاهان آل بویه بوده است. سردر مسجد جورجیر که یکی از ورودی های مسجد حکیم نیز هست، درسال 1335 به طور کامل از زیر آوار کاهگل بیرون آورده و مرمت شد. کتیبه ها و خطوط کوفی گچبری شده بر دیواره های این سردر، فاقد عبارات تاریخی است.
دو گوشواره بلند به عرض تقریبی چهار متر، دالان سردر را در میان گرفته اند. تمام سطوح بنای سردر به طاق نماها و حفرههایی تقسیم شده است که با دالبرهای مدوری محدود شدهاند و در بالا به طاقی نیم دایره شکل ختم میشوند. برفراز سردر، سطوح مقعری شبیه به فیلگوش با تزئینات گچ بری شده دیده میشود.
مسجد و خانه ادیان
بهنظر میرسد آمیختگی کمنظیر نقوش در سردر جورجیر صرفا با هدف تزئین سازه به کمک نقوش متداول در معماری ایرانی نبوده و انتخابی هدفمند و دارای پیام خاص بوده است.
به سخن دیگر، با توجه به سابقه همزیستی پیروان ادیان اسلام، یهود، مسیحی و زرتشتی در اصفهان و برپایه نقشهای برجای مانده در سردر جورجیر، ظاهرا بنای جورجیر در زمان خود کاربری فراتر از یک مسجد داشته و به عنوان «خانه ادیان» و به نشانه صلح و همزیستی پیروان ادیان گوناگون در اصفهان ساخته شده است.
توصیفات دیگران
میرزاحسن خان جابری انصاری در کتاب «تاریخ اصفهان» مینویسد: «از مسجدهای کهنه، مسجد جوءجوء، پهلوی مسجد حکیم است. بنای آن به روزگار صاحببن عباد ساخته شده و پس از قرن های بسیار، حکیم داوود اسپهانی، معروف به هندی، مسجد حکیم را جنبِ آن ساخته و به آن وصل کرده است. جوءجوء، سینه کشتی را می گویند و عوام که معنای جوءجوء را نمی دانستند، به آن مسجد جوجه میگفتند و جوجی می نوشتند که هر دو اشتباه است.»
مافروخی نیز در کتاب «محاسن اصفهان» در توصیف این مسجد آورده که این بنا را صاحب بن عباد ساخته و دارای شبستانها، خانقاهها، کتابخانه و مدارسی بوده است. وی مینویسد این مسجد از مسجد جامع اصفهان کوچکتر، ولی از آن زیباتر و مستحکمتر بوده است.
مناره این مسجد از خشت خام به ارتفاع صد ذرع بوده است. مقدسی در سال 375 هجری قمری از مسجد جامعی یادکرده که ستونهای گردی داشته و در ضلع جنوبی آن مناره رفیعی به ارتفاع 70 گز وجود داشته که همگی از خشت ساخته شده بودهاند. به نظر میرسد این توصیفات درباره مسجد جورجیر باشد.
هنگامه بدرود
با مردی وداع کنید که زکات دانستنش را بی کم و کاست پرداخته است؛ زکاتی که تنها اندکی از آن همه گشادهدستی به ما رسیده است؛ اندکی که می تواند سمبل سخاوت و دانش باشد.
بنایی که گرچه تاریخی دور دارد، همچنان استوار و زیبا و مغرور بر جا مانده است. غرور بر قامت این میراث، برازنده است. مگذارید غرور بی جای مردمان کوچه و بازار که در پی نوکردنهای بی هویت و بی نشانه اند، قامت ساده و صبور این میراث را از خاطره فرهنگی ما پاک کند. بدرود نگویید. بگویید تا دیدار دوباره.