یکیدو سال قبل از دوران تلخ فراگیری ویروس کرونا بود که در مسجد امیرالمؤمنین(ع) معتکف شدم و قدم در مسیری گذاشتم که هیچ تجربه مشابه دیگری تا به امروز برایش متصور نیستم.
معلم بود و خوشنویس و عالم دین؛ دستی در آتش خط داشت و قلمدانی به وسعت نوشتن تا آنچه را مینگارد به یادگار همیگذارد؛ یادگارانی که گاهی در جلوخان تکیهها و مساجد و حسینیههای روستاها و شهرهای بزرگ و کوچک هم رویت میشوند و پای آنها کتبه حبیبالله فضایلی سمیرمی نقش بسته است.
نمیدانم مسجد قبا در خیابان شیخ طوسی غربی یا همان بیستوچهار متری اول را میشناسید یا نه؛ اما مدتزمانی ساکن در مجاورتش بودهام و میدانم ازجمله مساجدی است که همیشه شلوغ و پرجنبوجوش با برنامه است.
این دوره در هشت نشست نیمروزی، با حضور اساتید شاخص کشوری و استانی، در مکان مجتمع مطبوعاتی اصفهان، برگزار شد و برگزیدگان دوره، با هدف تکمیل کادر سرویس فرهنگی روزنامه اصفهان زیبا، مشغول به کارآموزی در این مجموعه شدند.
در حال گشتوگذار بین کانالهای متعدد تلویزیون بودم که با سید بشیر حسینی و استایل و تیپ متفاوتش در شبکه سه مواجه شدم؛ استایلی متفاوت از عصر جدید احسان علیخانی که گرد پیری و سپیدمویی دکتر حسینی نمایان است و این بار در برنامهای متفاوت با عنوان «داستان شد» متفاوت ظاهر شده است.
نوشتن درباره «غلامحسین ابراهیمی دینانی» کار سختی است؛ نه از این حیث که شرحی بر اوضاع و احوال او باشد؛ بلکه از آن روی که او حکیمی است که واژگانش را به حکمت مزین میکند و سخنانش را به عرفان و معرفت و حیرت گره میزند.
آن روزها جوان بودم و جویای نام و برای خودی نشان دادن در عرصه خبر و رسانه؛ جنب و جوش و تحرکم دو چندان بود. برای یافتن سوژه و پیگیری و واکاوی آن تا ته خط میرفتم و دل به دریای گزارش، خبر و مصاحبه میزدم.
«پهلوانان نمیمیرند»، «سربداران»، «عیاران» و امثالهم مجموعههای تلویزیونی تاریخی و جذابی بودند که سالها قبل از رسانه ملی پخش شدند. آن سالها مردمان اما بیشتر پای این سریالها مینشستند و لذت میبردند.
فصل اردوی دوران مدرسه که فرامیرسید، اصفهان و زایندهرودش پای کار ثابت این اردوها برای ما شهرستانیها بود.
وانتی هرچند روز یکبار به کوچهپسکوچههای شهر من سرک میکشد و با بلندگوی آهنین خود فریاد میکشد که «انار، انار؛ مشتری انار، سیب بیار، انار ببر! انار یاقوتی شهرضا.»
مهر و آبان که از راه میرسد و از میانه فصل برگریز پاییز عبور میکند، خلقوخوی خرسها هم به هم میریزد و تغییر حالت میدهد.
اینجانب م.الف فرزند حجتالله به شماره ملی 120… از رئیس محترم بانک… درخواست اعطای تسهیلات برای رفع مشکلات اقتصادی و مالی یا توسعه و رونق کسبوکارم را دارم.