اگر خوب گوش کنی صدای بیبی لوعه را میشنوی که برای رزمندهها شعر میخواند و به آنها روحیه میدهد، لباسهایشان را میشوید و برایشان غذا میپزد. بیبی درِ خانهاش به روی رزمندهها باز است.
پیرزن هنوز روی چهارپایه نشسته و چشمبهراه مهمانهای ابوسجاد بود. بهرسم هر سال، از اول تا آخر صفر کارش همین بود.
بیبی چارقدبهسر بود. از این مادربزرگهایی که تسبیح دستش صیقلی میشود بس که صلوات میفرستد و گرد انگشتهایش میچرخاند.