به گزارش اصفهان زیبا؛ در خبرها خواندم دولت قصد کوچک سازی یا همان چابک سازی دارد اما نمیدانستم قرار است از مظلومترین و محرومترین سازمانهای متبوعش یعنی امور عشایر شروع کند.
روزی روزگاری جهاد سازندگی را با اداره کشاورزی وقت ادغام کردند و شد جهاد کشاورزی- انحلال سازمانی که همه خدماتش عموم مردم بویژه در مناطق محروم را شامل میشد. حالا اما حرف و نقل از انحلال سازمانی دیگر از جنس همان مجموعه است.
سر و کارش با قشری است که در این وانفسای مدرنیته و تکنولوژی، هنوز هم با آب و خاک و طبیعت بکر سر و کار دارند و بوته بوته کوه و بیابان را میشناسند.
سر و کارشان و همچنین چشم امید و نگاه دوردستشان به همین تنها مجموعه دولتی و منسجم بود، که گویا همین هم قرار است از آنها گرفته شود.
حدود 18 سال قبل به همراه مدیر وقت منابع طبیعی و آبخیزداری، راهی دشت و ایلراه سرطاق و جرکان سمیرم شدیم تا وضعیت راه و جاده جدیدی که قرار بود آن منطقه را به هونجان شهرضا متصل کند بررسی کنیم.
آن روزها تازه کار راهسازی را آغاز کرده بودند که در همان ابتدای مسیر به یک چادر عشایری و پیرمردی برخوردیم که میگفت: ما راه نمیخواهیم! ما بوته و آب و علف میخواهیم. راهسازی و جاده سازی بوتهها و گیاهان را از بین می برد و به معیشت و دام ما ضرر زیادی میزند. کمی آنسوتر جوانکی کم سن و سال که گویا فرزند همان پیرمرد عشایر کشکولی بود نزدیکتر آمد و گفت: نه بابا! ما راه و جاده می خواهیم بوته و علف مهم
نیست!
همین جا بود که دانستم چین و چروک پیشانی و دستان پینه بسته پیرمرد عشایر و عمر گرانش بی سبب نیست که میداند معیشت خدادادی طبیعت، اصلی بنیادین است که اگر خدشه دار شود و از بین برود، رزق و روزی همان جوان و نوجوان را هم تحت الشعاع خود قرار میدهد. هر چند زمانه، زمانه ای نیست که محیط زیست و طبیعت را قدر بداند و راه خودش را میرود اما باز هم این سخن مرد سختکوش عشایر است که آینده را میبیند و به ما درس زندگی و حفاظت از طبیعت بکر میآموزد.
سالها گذشت و راه جدید ساخته شد و مسیر را به روستایی دیگر در شهرضا رساند اما امروز نه اثری از آن مسئولان دو اداره امور عشایر و منابع طبیعی سمیرم هست و احتمال زیاد نه آن پیرمرد غیور قشقایی.
همواره هم در جلسات متعدد شورای عشایر تاکید و توصیه بر نگهداری و حفظ ایلراههایی بود که دیگر چیز زیادی از آنها باقی نمانده و همه یا جاده و کارخانه صنعتی شده اند یا در لابلای شهرکها و ساختمان سازیها از بین رفتهاند.
روزی چاه را کنار چشمه و قنات حفر کردند و هر چه گفتیم اشتباه است گوش شنوایی نبود. روزی دیگر اما برای عشایری که ایل راه و گیاه نیاز دارد، جاده و اتوبان کشیدیم و یحمتل بزودی قرار است پس از رونمایی از شهرکهای اشتباهی اسکان عشایری، گاز و برق را هم به میانه سیاه چادرشان بکشانیم!
بگذریم که حرف و سخن از انحلال و ادغام سازمانی است که نبودنش در زمانی که جمعیت عشایری رو به کاستن است به نظر منطقی است اما جای بررسی و واکاوی زیادی دارد.
استاندار اصفهان در یکی از اولین واکنشها به خبر انحلال این سازمان گفت: این مجموعه صدای عشایر در دولت است و منحل شدن امور عشایر تهدیدی برای امنیت غذایی، هویت فرهنگی و امنیت مرزها است.
مرزهای طبیعت بکری که هر بوته مرتعی و گیاهی آن خط قرمز عشایر و طبیعتی است که نبودنش سال به سال به تداوم خشکسالی، فرسایش خاک موثر و آلودگیهای متعدد انسانی، هوایی و زمینی انجامیده و بر معضلات طبیعی افزوده
است.
حامد یزدیان، نماینده مردم اصفهان در خانه ملت هم اظهار کرد: کوچکسازی و چابکسازی وزارت جهاد کشاورزی از تکالیف برنامههای توسعهای کشور است؛ اما برخی وظایف حاکمیتی این وزارتخانه به هیچ عنوان قابل واگذاری به بخش خصوصی یا نهادهای دیگر نیست.
ابوالقاسم هاشمپور، رییس سابق امور عشایر سمیرم که در کانون اصلی هویتی و جمعیتی عشایر قشقایی، مدیریت این مجموعه را عهده دار بوده معتقد است: انحلال یا ادغام مسئله ای نیست که بشود به یکباره درباره آن سخن گفت و تصمیم گرفت آن هم برای جامعه و جمعیتی که زندگی، معیشت و کار و فعالیت آنها با سایر اقشار متفاوت و متمایز است.
وی تنها به یک نمونه فراگیر یعنی مسئله کوچ در هر دو بخش قشلاق و ییلاق اشاره کرد و افزود: کوچ و مسائل مرتبط با آن در کنار تامین آب، امکانات و خدمات مورد نیاز این جامعه هر کدام نیازمند ساماندهی، برنامهریزی و فعالیت منظم بویژه در دو فصل کوچ بهاره و کوچ پاییزه است که امور عشایر با همکاری اداره منابع طبیعی و فرمانداری ها انجام میدهد.
بماند که فرهنگ، آداب، رسوم و هویت و تولیدات متنوع و طبیعی عشایری خود یک موضوع ملی است که سازمان امور عشایر متولی اصلی آن است و انحلال یا حتی ادغام در دوره حاضر همه این بخشها و موارد را تحت الشعاع قرار خواهد داد و سخن آن پیرمرد را که زمان خداحافظی گفت: تا هستم اجازه نمی دهم یک بوته از این دشت و بیابان کم شود را در ذهنم، پس از گذشت این همه سال تداعی کرد.















