شیطنت در آب گل‌آلود؟!

در منطق ژورنالیستی، صفحه اول روزنامه، ویترین اندیشه و نگاه آن رسانه است. در این ویترین، خصوصا در منطق مینیمال‌پسند مخاطب امروز، تصویر بیش از کلمات سخن می‌گوید.

تاریخ انتشار: 10:07 - چهارشنبه 1404/08/7
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
شیطنت در آب گل‌آلود؟!

به گزارش اصفهان زیبا؛ در منطق ژورنالیستی، صفحه اول روزنامه، ویترین اندیشه و نگاه آن رسانه است. در این ویترین، خصوصا در منطق مینیمال‌پسند مخاطب امروز، تصویر بیش از کلمات سخن می‌گوید.

تصویر، انتخاب می‌کند که چه چیزی را «چگونه» به ما نشان دهد و در همین «چگونگی» است که جهان‌بینی رسانه پنهان شده. روز گذشته تیتر یکی از روزنامه‌های سراسری به موضوع جنجالی سوپراستار سینما اختصاص یافت که از همین جهت یک نمونه‌ درسی و قابل‌تأمل از همین «چگونگی» است؛ تصویری که در لایه اول، هوشمندانه و فنی است؛ اما در لایه‌ عمیق‌تر اجتماعی، گزنده‌ و قابل نقد.

پرده اول: تحلیل علمیِ نشانه‌ها
(آنچه تصویر می‌خواهد بگوید)

در علم نشانه‌شناس (Semiotics) ما با یک مثلث سروکار داریم: «دال» نشانه، «مدلول» مفهوم و بافت. با توجه به گزارشی که قصد بررسی آن را داریم، تصویر انتخاب‌شده برای این گزارش، از منظر فنی، یک درهم‌نشینی دال‌ها برای رساندن یک مدلول مشخص است.

چادرسیاه و پوشیدگی: «دال» اصلی تصویر، حجم عظیمی از سیاهی است که در قالب یک چادر، چهره و هویت سوژه را پوشانده است. «مدلول» یا معنای مستقیم این پوشیدگی، در هم‌خوانی کامل با تیتر «ناگفته‌ها» قرار می‌گیرد. این سیاهی، نماد «رازآلودگی»، «ابهام»، «پنهان‌کاری» و «سکوت» است. نشانه‌هایی که از یک «پرونده» قضایی انتظار می‌رود. استفاده از این نماد، حس تشویش و اضطرابی را که در پس هر پرونده‌ای نهفته است، به مخاطب منتقل می‌کند. چهره‌ای که دیده نمی‌شود، حقیقتی است که هنوز برملا نشده.

دالِ کنشگر: دست‌های نمایان: اگر تصویر در همان سیاهیِ مطلق باقی می‌ماند، ما با یک سوژه کاملا «منفعل» و «قربانی» روبه‌رو بودیم؛ اما بیرون‌ماندن دست‌ها، تصویر را از انفعال خارج می‌کند. دست، ابزار «کنش» (Action) است. در یک پرونده، این «فعل» و «عمل» فرد است که موردبررسی قرار می‌گیرد. این دست‌ها نشان می‌دهند که سوژه پنهان‌شده در تاریکی، یک «کنشگر» بوده و در مرکز این «پرونده» قرار دارد. او منفعلانه در گوشه‌ای ننشسته، بلکه «جایگاه» و نقشی فعال در این درام داشته است.

دالِ متضاد: لاک قرمز: در تضاد کامل با سیاهیِ چادر که نماد پنهان‌کاری و سکوت است، ما با «لاک قرمز» مواجه‌ایم. قرمز، رنگ شور، جسارت، زنانگی و جلوه‌گری است. این یک پارادکس تعمدی است. این دال به ما می‌گوید که در پس این سکوت و این پرونده رازآلود، یک «فردیت» قوی، یک «زنانگی» آشکار و شاید «جسارتی» وجود دارد که با ظاهر پنهان‌شده در تضاد است. این لاک قرمز، ترکیبی از همان «سوپراستار» بودن (جلوه‌گری) و «پرونده» داشتن (رازآلودگی) را به نمایش می‌گذارد.تا اینجا، تحلیل علمی به ما می‌گوید که این تصویر، یک انتخاب دقیق و هوشمندانه برای بصری‌سازیِ تیتر «ناگفته‌های پرونده سوپراستار» بوده است. اما آیا داستان به همین‌جا ختم می‌شود؟

پرده دوم: بافت اجتماعی نمادها

نشانه‌شناسی به ما می‌آموزد که هیچ نشانه‌ای در خلأ معنا نمی‌دهد. هر «دال» (نشانه) باری از تاریخ، فرهنگ و اجتماع را با خود حمل می‌کند. «مدلول» (مفهوم) نهایی یک نشانه، نه فقط توسط فرستنده (رسانه)، بلکه توسط گیرنده (مخاطب) و در «بافت اجتماعی» مشترک آن‌ها ساخته می‌شود.مشکل دقیقا از اینجا آغاز می‌شود. طراح گرافیک برای نشان‌دادن «رازآلودگی» و «ابهام»، آگاهانه یا ناآگاهانه، از «چادر» یا پارچه سیاه‌رنگی استفاده کرده است تا تصویر چادر را برای مخاطب تداعی کند.

این تصویر در نگاه اول چه می‌گوید؟ مخاطب عام ایرانی، در نگاه اول، یک «مفهوم انتزاعی از پنهان‌کاری» نمی‌بیند؛ او به‌سادگی یک «زن چادری» را می‌بیند.

در بافت اجتماعی ایران، «چادر» یک نماد خنثی نیست. این پوشش، «نشانه» هویت‌بخشِ بخش بزرگی از زنان جامعه است؛ نمادی که بارِ معنایی مذهبی، سنتی و ایدئولوژیک دارد.

پیوند نامحسوس؛ تله رسانه‌ای

رسانه مفاهیمی چون «پرونده»، «ناگفته‌ها»، «اضطراب»، «تشویش» و «رازآلودگی» (همگی بار معنایی منفی یا حداقل خاکستری دارند) را برداشته و آن‌ها را مستقیما به نمادِ «چادر» پیوند زده است. نتیجه‌ این همنشینی چیست؟ مخاطب در سطح ناخودآگاه، این پیام را دریافت می‌کند که «زن چادری» (به‌عنوان نماینده‌ آن قشر اجتماعی) با «پرونده‌داربودن»، «پنهان‌کاری» و «رازآلودگی» گره‌خورده است.

تقویت یک کلیشه: قربانی یا ریاکار؟

این تصویر، ناخواسته به دو کلیشه‌ مخرب علیه این گروه اجتماعی دامن می‌زند:

۱. کلیشه‌ ضعف و قربانی بودن: حالت سوژه، سرِفروافتاده و پنهان‌شدن کامل، تصویر کلاسیک یک «قربانی» است. این تصویر، زن چادری را موجودی «ضعیف»، «منفعل» و «نیازمند حمایت» بازنمایی می‌کند که همواره در مرکز یک «مسئله» یا «پرونده» قرار دارد.

۲. کلیشه‌ تضاد و ریا (لاک قرمز): از زاویه‌ بدبینانه‌تر نگاه کنیم، تضاد «چادر» (نماد سنت و مذهب) با «لاک قرمز» (نماد جسارت و مدرنیته)، همان کلیشه‌ «ظاهر و باطن» یا «ریاکاری» را تقویت می‌کند.

این همان نگاهی است که می‌گوید در پسِ این ظاهرِ پوشیده، فردیتی پنهان و متضاد وجود دارد. این تضاد، که در تحلیل فنی «هوشمندانه» بود، در تحلیل اجتماعی به ابزاری برای انگاره‌سازی (Stereotyping) تبدیل می‌شود. بر اساس آنچه بیان شد، تصویر روزنامه مزبور در خوش‌بینانه‌ترین حالت غفلت و شاید درواقع اقدامی عامدانه بوده است. این رسانه، در کنار اینکه «رازآلودگی» پرونده یک «سوپراستار» را به تصویر کشیده، «ایدئولوژی‌های ذهنی» خود را نیز منتشر کرده و به‌راحتی هویت بصریِ یک «قشر اجتماعی» و یک «ارزش اجتماعی» را مورد تمسخر قرار داده است.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

13 − سه =