پوشاندن گوشههای زمینه مربعی گنبدخانهها و اتاقهای پوشانده شده به واسطه اتاقها، موجب شده تا تاریخچهای متنوع از کاربرد کوههای کوچک معماری ایرانی معرفی شود. توجه و اشتیاق گردشگران به عناصر زینتی که در مدخل ورودی و سردر ابنیه سنتی مشاهده میشود، زینتبخش خط گردشگری آویزوارها شده است.
پیوند هنر ایرانی با تزیینات، جزئی جدانشدنی از معماری ابنیه بهشمار میرود. هنرمندان ایرانزمین تا آنجا که میتوانند تزیینات را در هنر خود جلوهگر میکنند؛ حتی با ورود هنر به عصر مدرن که سادگی را توسعه داده و گرایش به تزیینات را پس میزند، این هنرمندان در جزئیترین نگرشهای خود، بستری برای ورود تزیینات فراهم میکنند. آیا مقرنسکاری هنری صرفا مذهبی است؟ مقرنس چه کاربردی دارد و قدمت تاریخی آن به چه دورانی بازمیگردد؟ عنصری معلق که به زیبایی، انسان را از تعلیق خارج و بهسوی خویش دعوت میکند، چه عواملی سبب بروز این خصایص در مقرنس شده است؟ بهتر است بدانیم ساختمایه این عنصر زیبا چه بوده و چگونه باعث ابداع این فن شده است. اینبار میتوانیم گردشگری را که نمیداند به کجا سفر کند، با این سازه معلق آشنا کرده و به تماشای عنصر زیباییشناسی معماری اسلامی دعوت کنیم. سرستونهای هخامنشی میتواند الگوی بسیار مناسبی برای پی بردن به علاقه ایرانیان به تزیینات باشد. در آنجایی که یک عنصر بهطور کامل بهعنوان یک سازه کاربری دارد، این هنرمند تمام ذوق خود را برای نمایش هنری ذاتی بهکار میبرد. شاید بتوان در این زمینه مقرنس را همانند ستونهای هخامنشی، آیینهای برای تماشای علاقه مفرط هنرمند ایرانی به تزیینات دانست.
در مسیر گنبد
در گذشته، هنگامی که معمار زمینه مربعی را در ارتفاع به دایره تبدیل میکرد، از فنونی برای سهولت این عملکرد بهره میجست تا علاوه بر پوشاندن کنجهای زمینه، سازهای برای تعدیل بار کلی اتاق در اختیار داشته باشد که مقرنسکاری در راستای این امر، کاربردی اساسی داشته است. این سازه از قرار گرفتن سطوح مقعر در کنار یا روی یکدیگر پدید آمده و بهدلیل تنوع در نحوه چیدمان آنها به روشهای مختلفی اجرا میشود.
اما با گذشت زمان و پیشرفت و توسعه مصالح و سازههای ساختمانی و ایجاد تحول در بهکارگیری عناصر مختلف، مقرنس عملکرد خود را بهعنوان یک سازه ازدستداده و به فرمی در جهت زیباییشناختی ابنیه تبدیل شده است. مقرنسها از زمان تولد در قرون اولیه تا دوران معاصر به چهار روش پیشآمده، رویهم، معلق و لانهزنبوری طراحی و اجرا میشوند. هرچند مقرنسکاری در دوران پیش از اسلام نیز کاربرد داشت، در دوران اسلامی بهدلیل افزایش بهرهگیری از این عنصر و همچنین تعدد ساختوساز، به فرمی با اهمیت بالا تبدیل شد. این عوامل موجب شد تا امروزه مقرنس را بهعنوان یکی از مهمترین عناصر تزیینی در عصر حاضر بشناسیم و فراموش کنیم که روزگاری به مقاومت در برابر بارهای تحمیلی از سوی بام کمک شایانی میکرده است.
کوهی بهنام «قرناس»
مقرنسها از دستهعناصر حجمی و تزیینی در معماری ایرانی بهشمار میروند که ابداع آنها توسط مهرازان ایرانی رقم خورده است. این عناصر در ابتدا به همراه ساخت سازه گنبد و پوشاندن سقفهــا، ســردرهــا و گوشههای سقف کاربرد داشته است؛ اما اکنون بهعنوان فرمی تزیینی با فرورفتگیهای آویخته شناخته میشود.
وجهتسمیه مقرنس، شکل و فرم ظاهری آن است. این عنصر که با کلماتی همچون قرناس و قرنیس همخانواده است، بهدلیل پیشآمدگی و فرورفتگی ظاهری و شباهت با کوههایی که طبقهطبقه ساختهشده و زیر آنها خالی است، این نام را بر خود گرفته است. در برخی معانی مقرنس را پوششی برای زیر طاقها در نظر گرفتهاند که با گچ درستشده و شکلی پلهپلهای دارند و این تعریف نشان میدهد که ملات رویین مقرنسها در ابتدا گچ بوده است. اما با توجه و درنگی بیشتر در معانی تعریفشده از مقرنس درمییابیم که در ساخت این عنصر زیبا از مصالح مختلفی بهره گرفته شده است. عملکرد مقرنسها بدین شکل است که حجمهای زیرین بهعنوان پایهای برای احجام بالایی خود محسوب میشوند و این فرم بهصورت پلهای تا انتها ادامه داده میشود.
مصالح بهکار گرفتهشده برای ساخت این فرمها آجر، گچ، سنگ، کاشی و چوب است که اقلیم بستر موردنظر و شکل حاصل از ایده سازندگان آنها در انتخاب ساختمایهها مؤثر بوده است.
زادگاه مقرنسهای تزیینی
با گسترش اسلام و رویآوردن به ســاختــمــانســازی با زمیــنــههای شبکهای، پوشاندن کنج گنبدخانهها در زیر گنبد به روش مقرنسکاری توسعه یافت. در دوره سلجوقی همزمان با ساخت جرزها، برای جلوگیری از رانش گنبد، مقرنسها را بهگونهای میساختند که در نوک حجم آن از تعداد قرنیزها کاسته و شمار آن به حداقل میرسید. این رویه موجب پدید آمدن عنصری زیبا و چشمنواز در زیر گنبد شد.
به احتمال فراوان ایده ساخت مقرنسها از تهرنگ سهکنجهای بیزانسی گرفتهشده و ساختاری پلکانی بهعنوان جزئی از ساختمان سازهای بنا را شکل داده است؛ اما بهطور یقین زادگاه مقرنسهای تزیینی، ایران دوره اسلامی (قرن چهارم هجری) است. این نوع از تزیینات که ساختمایهای آجری داشتهاند در قرن پنجم و ششم هجری به تحولات عظیمی دست پیدا کردهاند.
زادگاه مقرنسهای قرون باستان تاکنون بر همگان پنهان مانده، اما بررسی و کاوش باستانشناسان عیان کرده است که دو دوره اولیه ساخت مقرنس در ایران متعلق به آثار کشفشده در شش قرن پ.م تا 250 سال قبل از میلاد و 224 سال پس از میلاد تا قبل از ورود اسلام است. هرچند باقیمانده ساختمانهای مقرنسدار نشان میدهد که از این عناصر بهعنوان بخشی از سازه ساختمان برای تبدیل زمینه مربع به فرم دایرهای گنبد استفادهشده، بروز ظرافتکاریهایی بر روی این باقیماندهها نمایانگر آن است که این بخش از سازه بنا جایگاهی برای کاربرد هنر تزیینی مهرازان نیز بهشمار میرفته است.
پیشرفت ساختمانسازی در طول تاریخ موجب شده تا مقرنسسازی به هنری تزیینی تبدیل شود؛ حتی در پیش از روی کار آمدن هخامنشیان و در دوران حکومت مادها میتوانیم نمونهای از مقرنس تزیینی را مشاهده کنیم. «دکان داوود» در سر پل ذهاب بنایی حجاری شده و صخرهای محسوب میشود که سه جلوآمدگی نمای آن را شکل داده و هرکدام بر دیگری محاط شده است. «مقبره صخرهای داوود دختر» در فارس نیز به نمونه مقرنسهای تزیینی باستانی اشاره دارد: سه جلوآمدگی در بالای نما و طرفین بهعنوان قاب و وجود برجستگی ظریف در زیر قرنیز بالایی ساختار نمای مذکور را شکل میدهند.
آغاز تحول به شیوه پارسی
دوران هخامنشی میعادگاه تحولهای شکلگرفته در هنر مقرنسسازی بهشمار میرود. «آتشگاه پاسارگاد» که به گفته محققان ساخت آن به شش قرن پیش از میلاد بازمیگردد دارای مقرنسهای منحصربهفردی نسبت به زمان ساخت خود است. در چهار گوشه بنا برجستگیهایی وجود دارد که در کنار یک قرنیز ظریف پس از دیوار و اجرای یک جرز مستطیلی بر روی آن به شکل آویزوار، نمایانشدن طاقچههایی در بین جرزها و ساخت قرنیزی بهعنوان بارانگیر در بالای این سازه، مقرنسکاری این بنا را شکل دادهاند. در ادامه ساخت مقرنس در این دوران میتوان به مقبره داریوش کبیر اشاره کرد. مقرنسهای موجود در مدخل مقبره از سه جلوآمدگی تشکیلشدهاند که سه قاب تودرتو را نمایان ساختهاند و سه ردیف قرنیز روی یکدیگر از پایین به یک نوار متصل میشوند. در بخش دیگر این مقبره و در بالای مدخل سه قرنیز ساده و ردیفی از بیرونزدگیها و فرورفتگیها و ردیفی از قرنیزهای نامساوی، تزیینات این بنا را شکل میدهند. دوران ساسانی را میتوان عصر وفور مقرنسسازی دانست. در نـــمـــای دیوار خارجی «کاخ سروستان» یک قرنیز پهن کنگرهدار وجود دارد که نقشآفرینی فرورفتگیهای مکعبی بر روی آن تزیینات مقرنسی آن را شکـــــل داده اســــــت. روی ســــــــرســتـــــونهــــــــای «طـــاقبــســتـان» طــــــاقنــــــمــاهایــی ساختهشده که ساختمایه آن نقره سنگ است؛ قسمت نیمگرد بالای آن با برشی مقعری واحدهایی از مقرنس را نمایان میسازد.
تکامل با بروز جنبه الهی
در دوره اسلامی روند مقرنسسازی با افزودن جنبهای معنوی به این هنر امتداد یافت. اگر بخواهیم مقرنسهای ساختهشده در این دوران را بشناسیم و بستری مشخص برای پیمایش در اختیار داشته باشیم، بهتر است طی سه دوره که به قرن اول تا پنجم هجری، پنجم تا ششم و ششم تا چهاردهم هجری مربوط میشود به جستوجوی این عناصر بپردازیم. بنایی که آغازگر و معرف هنر در دوران اسلامی در بیشتر زمینهها است، «مقبره امیراسماعیل سامانی» است. این مقبره که در بخارا ساختهشده در دیوارهای خود ردیفی از طاقنماها را شامل میشود و گوشوارههای زیر گنبد آن با مقرنس پوشانده شدهاند. ظهور مقرنس در بنای «گنبد قابووس» در داخل بنا و قرنیزی مدور و ساده در مخروط گنبد، نمونهای از هنر دوره اولیه اسلام است. مقرنس این بنا در سردر داخلی گنبد و درون طاقی هلالی نمایان شده است. با گذر از قرن پنجم هجری و امتداد آن تا قرن ششم، مقرنسهای ساخت سلجوقی را مشاهده میکنیم. هنرمند سلجوقی سعی بر آن داشت که با استفاده از عناصر بهکارگرفته شده در ساخت گوشوارههای سقف تالارهای ساسانی، مقرنسسازی را به تکامل برساند. استفاده از اندود گچ و تزیینات کاشیکاری از نقاط عطف هنر این دوران بهشمار میروند.
مقرنسهای «برج رزگت» شامل ردیفی از مقرنسهای جلوآمده و فرورفته هستند که مثلثهای متناوبی را در یک مسیر به شکلی چشمنواز نمایانگر کردهاند. ساختمایه آجری این مقرنسها بر زیبایی تزیینات این نما افزوده است؛ تا آنجا که یک ردیف مقرنسکاری دیگر در بالای نمونه اولی در این بنا با ظرافتی مثالزدنی به چشم میخورد. کمربندی از مقرنسهای سنگی با ظرافتکاری بسیار دلانگیز بر روی نمای برج هشتضلعی «گنبد عالی ابرقو»، شیوهای نوین از اجرای این هنر است که در میان ساقه و انتهای گنبد به چشم میخورد.
شاید این دوره صدساله در تقسیمهای هنر اسلامی کوتاه بهنظر برسد؛ اما تحولات شکلگرفته و معرفی شیوههای نوین در این دوران، آن را به مقطعی حائز اهمیت تبدیل کرده است. وجود مقرنسهای آویزوار روی ساقه منشوری «گنبد کبود مراغه» معرف مقرنسهای آویز شده در دوره اسلامی بهشمار میرود.
اما با ورود به دوره پایانی هنر اسلامی و مشاهده مقرنسهایی که به دست مغولان ساختهشده است، درمییابیم که ساخت این عناصر در این عصر دور از آویزسازی بوده و به کل فرورفته و جلوآمده در داخل و خارج بنا کاربرد داشته است. بیشتر مقرنسهای این دوران با آجر و کاشی تزیین شـــدهانــد. ایـــوانهـــای «مـــدرســـه خرگرد» یا غیاثیه خراسان که در این دوره ساختهشدهاند، در نمای خود قوسهای هلالی متصلشده به یکدیگر را در قسمت فوقانی نمایان میکنند؛ همچنین در سقف این ایوانها از مقرنس استفادهشده است. استفاده از مقرنسهای لانهزنبوری در «مقبره شیخ عبدالصمد» در نطنز که تماما سطح داخلی گنبد را پرکردهاند و بنای «مسجد جامع اردبیل» نمونهای از مقرنسهای این دوران هستند.
اصفهان؛ سرزمین مقرنسهای آویزوار
افزودن مــقــرنــسهــای گـچـی در گوشههای گنبد بالای محراب و زیر سقف «مسجد جامع نائین» مربوط به دوره اولیه اسلام است. این مقرنسها بهگونهای اجراشدهاند که پلکان آنها شکلی پنجضلعی دارد. در «مسجدجامع عتیق اصفهان» میتوان مقرنسسازی را در گنبدخانههای «تاجالملک» و «نظامالملک» مشاهده کرد. در هر دو گنبدخانه مقرنسها به شیوه گوشوار اجراشده و فرمی مانند یکدیگر به خود گرفتهاند؛ با این تفاوت که در گنبدخانه تاجالملک چهار طاقنما وجود دارد که به وسیله مقرنس تزیین شدهاند. عصر صفوی، عصر تجلی هنر در اصفهان و دوران مقرنسسازی تزیینی بهشمار میرود. استفاده از تزیینات کاشی معقلی برای نماسازی مقرنسها از ویژگیهای بارز این دوران است. استفاده از مقرنسهای استالاکتیتی (آویزوار) در این دوران رواج پیدا کرد؛ همچنین در سرستونهای ساختهشده در ابنیه صفوی از مقرنس استفاده میشد. در بالای ورودی «مسجد جامع عباسی اصفهان» نمونهای از مقرنس آویزوار را مشاهده میکنیم که نمای ورودی را با ساختمایهای از کاشی تزیین کرده است. مناره مأذنهدار مدرسه چهارباغ (مسجد مادرشاه اصفهان) نیز به واسطه مقرنسهای آویزوار تزیین شده بود. در ایوان «عمارت عالیقاپو» که در میدان نقشجهان واقع شده است، سرستونهایی را مشاهده میکنیم که به شکل مقرنس و با فرمی پلکانی از ساختمایه چوبی و همجنس با ستون تزیین شدهاند. سرستونهای «عمارت چهلستون» نیز به همین شکل مقعرسازی شدهاند.
اما آنطور که در مقاله «مقرنس عنصر زیباییشناسی معماری اسلامی» به قلم فاطمه و احسان اسماعیلی آمده است، نمونهای از مقرنسکاری با کاربرد طاس و نیمطاس که کاربردی نوین از مقرنس محسوب میشود، با مفصلکردن سطح کلی آن در «مدرسه کارگران» اصفهان به چشم میخورد. زیباترین نوع مقرنس استفادهشده در این دوران به گفته تحلیلگران و گردشگران، مقرنسهای مدخل «مدرسه چهارباغ» و ایوان «مسجد علیقلی آقا» هستند که علاوه بر جنبه آویزوار، جنبه بدون آویز و نیمطاس دار را نیز عرضه میکنند.
دوران تکرار، تکرار دوران
مقرنسسازی در عصر افشاریه و زندیه و حتی در هنر قاجاری، عرصهای جز تکرار مقرنسهای صفوی بهشمار نمیرود. تحولات مقرنسسازی در این دوران متوقف شد و زمینه را برای ادامه هنر صفوی در مقرنسسازی مهیا کرد. از نمونه بناهای مزین شده با مقرنس در این دوران میتوان به طاقنماهای بنای «هفتتنان» شیراز اشاره کرد که با مقرنس مزین شدهاند. زیباترین مقرنسهای دوران قاجار در قسمت محراب تالار مربع جنوبی «مسجد سپهسالار» اجرا شده است. این مقرنسها که نسبت به محور عمودی نیمگنبد قرینهاند، به واسطه تغییر در عمق و وسعت خود همراه با اتصال آویزوار، زیبایی بصری چشمنوازی را نمایان ساختهاند. پسازاین سه دوره پیاپی در عصر حاضر نیز از مقرنسسازی بهعنوان هنر تزیینی در بخشی از ساختمانسازی بهرهگرفته شد؛ اما پس از دوران صفوی نوآوری دیگری در این زمینه ارائه نشد.