سفر سوئیسی به آبشاری که دارد محو می‌شود!

ما بدون ویزا عازم «سوئیس» شدیم و ناگهان «تاج‌محل» را دیدیم در میان یکی از کهن‌ترین جنگل‌های دنیا؛ «آبشار آهکی اسکلیم» در جنگل‌های هیرکانی سوادکوه شمالی مازندران یکی از جاذبه‌های مهم  طبیعی این استان است که هنوز نامش در فهرست میراث طبیعی ملی ایرانیان ثبت نشده و تأسف‌بارتر این‌که دارد کم‌کم محو می‌شود. چرا؟ چون تورهای طبیعت‎گردی هر هفته انبوه گردشگران را روانه‌اش کرده‌اند و مردم وارد حوضچه‌هایش شده‌اند به عکاسی و آب‌تنی. حلاوت سفر به سرزمین زیبای سوادکوه شمالی البته بسیار زیاد است و قدم‌به‌قدم زیبایی بی‌پیرایه‌ای می‌بینید از کلبه‌های جنگلی دامداری و روستایی گرفته تا سقاخانه عجیب و جذاب چوبی تاریخی که رو به شالیزارهاست. هم می‌توانید خنکای آب‌تنی در «هفت آبشار لفور» را تجربه کنید و هم به جنگل‌های آذررود بروید و منظره سوئیسی سد لفور را تماشا کنید. در گزارش پیش رو، در گفت‌وگو با میلاد سوادکوهی (که به طراحی لحظه‌های خوب در لفور معروف است) و نامدار جعفری (راهنمای محلی لپور) و البته مرتضی قربانی (رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع‌دستی شهرستان سوادکوه شمالی) روایت سفر به «سرزمین آرامش» را می‌خوانید.
 
تاریخ انتشار: 02:47 - دوشنبه 1401/06/21
مدت زمان مطالعه: 8 دقیقه
مازندران گنجینه زمردین حیرت‌انگیزی است که من در این سال‌ها گوشه‌های کوچکی از آن را طی سفرهای سه تا پنج‌روزه دیده‌ام و هر بار بیشتر از قبل از کمیت و کیفیت دارایی‌های طبیعی این خطه حیرت‌زده شده‌ام. 19 مهرماه 1399 در همین صفحه گزارش مفصلی از فم‌تور شرق مازندران و دیدار با باغ ایرانی ثبت جهانی‌شده عباس‌آباد نوشتم و امروز در این صفحه می‌خواهم از سفر ویژه‌ و وی‌آی‌پی به لفور در سوادکوه شمالی بنویسم. میزبان ما میلاد سوادکوهی، یکی از جوانان دغدغه‌مند و دلسوز منطقه بود که سفری سه‌روزه را با هدف تجربه و روایت زیبایی‌های طبیعی و تاریخی لفور، برایمان طراحی و اجرا کرد. سفر هم به پیشنهاد دکتر نیلوفر عزیزی، از پزشکان اهل گردشگری کشور، که پیش‌ازاین سه مرتبه همین سفر را تجربه کرده بود، انجام شد؛ البته این بار با پیمایش‌های جنگلی بیشتر و دره‌نوردی و دیدن تعداد بیشتری از جاذبه‌های طبیعی و تاریخی منطقه.
 
 مازندران زمردنشان
از شرق به گلستان می‌رسد، از غرب به گیلان و قزوین. از شمال همسایه دریای خزر است و از جنوب همسایگی با تهران و سمنان را دارد. گلوگاه، شرقی‌ترین شهرستان استان مازندران است. بهشهر، نکا، میاندرود، ساری، جــویبــار، قائــم‌شــهر، ســوادکوه شمالی، سوادکوه، بابلسر، سیمرغ، بابل، فریدون‌کنار، آمل، محمودآباد، نور، نوشهر، چالوس، عباس‌آباد، کلاردشت و تنکابن به ترتیب بیست شهرستان دیگرش هستند که می‌رسند به رامسر در غربی‌ترین نقطه استان مازندران. مقصد سفر ما سوادکوه شمالی بود که مرکزش شهر شیرگاه است. همچنین از دو بخش مرکزی و نارنجستان و چهار دهستان هتکه، چایباغ، دهستان شرق و غرب و لفور تشکیل شده است. 40 روستا و سه آبادی به نام‌های زیرآب، آلاشت و پل سفید هم در این شهرستان قرار دارند. ما برای دیدن جاذبه‌های لفور از اصفهان عازم مازندران شدیم و طی سه روز بخشی از زیباترین جاذبه‌های طبیعی و تاریخی منطقه را از جنگل‌های شیرگاه تا دامنه‌های البرز، تماشا کردیم؛ آن هم با رعایت همه نکات محیط‌زیستی و اصول گردشگری پایدار.
 
 اقامت ویژه در کلبه‌های آرامش
کلبه لفور در روستای فِک، چوبی و دوطبقه بود و ما اولین غروب سفر را روی تراسش رو به شالیزار تماشا کردیم به صرف یک فنجان چای با گز اصفهان! طبقه اول کلبه آشپزخانه و دو اتاق و تخت و تراس چوبی داشت و طبقه دوم، تراس چوبی و یک اتاق کف‌‌خواب و اسپلیت که درمان هوای شرجی باشد. کلبه‌ای دور از روستا و پر از آرامش که چند قدم دورتر از آن یک کلبه دیگر هم بود با مغازه‎ای که روی درش نوشته بودند: «سوپر مارکت» و می‌توانستی از محلی‌ها مایحتاجت را بخری. زیر نور ماه روی بالکن چوبی طبقه دوم که ایستادم به این فکر کردم که سکوت هم می‌تواند سمعی باشد و هم بصری. اینجا که صدای شهر نیست، نورهای مزاحم وجود ندارند و ساختمان‌های ریزودرشت و بیلبوردهای پر از نصیحت، سد نگاهم نشده‌اند، سکوت دیداری و شنیداری دارم و این یعنی آرامش. شب دوم اما تصمیم گرفتیم در کلبه دیگری که مخصوص دامداران منطقه بود، اقامت کنیم. برای رسیدن به کلبه مسیر پرفراز و فرود جنگلی را پیمودیم و به کلبه چوبی بسیار زیبایی رسیدیم با اتاق‌های تو در تو و پنجره‌هایی که رو به طبیعت باز می‌شدند و اجاق هیزمی که شام و قهوه شامگاهی را در آن آماده کردیم. کلبه سوم هم درست مثل همین کلبه بود در ارتفاع جنگل و کوهستان و محلی که توانستیم همراه خانواده روح‌الله و شهربانو و چهار فرزند کوچکشان، صبحانه بخوریم؛ صبحانه‌ای که از تنیرنان، نان پنجه‌کش، پنیر محلی، قهوه، چای و عسل محلی تشکیل شده بود و حسابی روزمان را ساخت! چهارمین اقامتگاه ما در این سفر، یک خانه روستایی جذاب به نام کلبه آرامش بود در روستای کالیکلا با تراس چوبی رو به شالیزارها و ردیف خانه‌های روستا؛ جایی که توانستیم صداهای روستا را بشنویم و شام و صبحانه محلی روستایی بخوریم. در این سفر خیلی ذهنم مشغول خانه‌های روستایی شد. برخی‌هایشان هنوز تزیینات چوبی‌شان را حفظ کرده‌اند؛ ولی تعداد بی‌شماری از چوب به سمت مصالح غیربومی رفته بود و دیدن از‌بین‌رفتن بافت روستا آدم را متأسف می‌کرد. از یکی از محلی‌ها پرسیدم چرا دیگر خانه‌ها را با چوب نمی‌سازند و او توضیح داد که چوب گران است و اگر هم بخواهند کلبه چوبی بسازند، باید از چوب روسی وارداتی استفاده کنند که خیلی گران است. از طرفی، طی دهه‌های گذشته برداشت چوب از جنگل‌های هیرکانی بسیار زیاد بوده و چوب‌های قاچاق از بنادر ایران خارج می‌شد؛ حتی در  دوره‌ای درختان دیگر مثل توسکا را به جای درختان هیرکانی کاشته‌اند و با این کار بخش‌های زیادی از جنگل‌های منطقه را عملا نابود کرده‌اند.
 
 منع تردد   در محدوده آبشار آهکی
آبشار از آسمان شروع می‌شد، در میان شاخ و برگ سبز درختان و حوضچه‌ها می‌خرامید و پیش می‌رفت. سمفونی گوش‌نوازش با موسیقی رود، پرندگان، درختان و باد تجربه تماشای آبشار آهکی اسکلیم را برای همیشه در ذهن ما جاودان کرد. پیمایشمان را از کلبه بالادست شروع کرده بودیم و وقتی رسیدیم به سر آبشار، میخکوب عظمت و زیبایی‌اش شدیم. قدم‌به‌قدم عکس گرفتیم و رسیدیم به قطار حوضچه‌ها، جایی که چند نفر از گردشگران آمده بودند برای آب‌تنی. میلاد سوادکوهی و نامدار جعفری، با آن‌ها صحبت کردند و به‌سختی بالاخره توانستند از ورود به حوضچه‌ها منصرفشان کنند. چشمم افتاد به بنری که نزدیک آبشار نصب شده بود و رویش نوشته بودند: «جان مادرت وارد حوضچه‌ها نشو! طبیعت‌گرد عزیز سالیان سال طول کشیده تا فقط یک سانتیمتر تشکیل بشه و پا گذاشتن روی این اثر چه با کفش و جوراب و چه بدون کفش و جوراب، وزن حاصل شما باعث له‌شدن و نابودی حوضچه‌های آهکی می‌شه».نامدار جعفری رو به آبشار برایمان توضیح داد که قبلا وضعیت آبشار بهتر بوده؛ اما هر روز حوضچه‌ها خشک‌تر شده‌اند. او با اشاره به اینکه آبشار آهکی اسکلیم در منطقه لفور شهرستان سوادکوه استان مازندران واقع شده، افزود: «حوضچه‌ها روز‌به‌روز دارند بی‌آب‌تر می‌شوند. منظورم این نیست که حجم آب آبشار کم شده. ماجرا این است که وقتی تعداد زیادی از آدم‌ها هر روز از حوضچه‌ها بالا می‌روند، وزن بدنشان رسوبات را از بین می‌برد، لبه حوضچه‌ها کم‌کم خشک می‌شود و زیبایی آبشار از بین می‌رود.»به روایت او، آبی که از چشمه آهکی بالادست آبشار می‌آید، از لایه‌های آهکی عبور می‌کند و همراه خود املاحی را می‌آورد. این آب زمانی که از ارتفاع به پایین سقوط می‌کند، با اکسیژن مخلوط می‌شود و رسوب می‌‌کند و کم‌کم حوضچه‌ها ایجاد می‌شوند؛ مثلا در زمستان رسوب‌گذاری بیشتر است؛ بنابراین نباید وارد حوضچه‌ها شویم و باید به طبیعت اجازه دهیم خودش را احیا کند.آن‌طور که نامدار جعفری گفت، در این سال‌ها بنرهای زیادی در منطقه نصب و مردم را از ورود به حوضچه‌های آبشار منع کرده‌اند. برخی‌ها با دیدن بنرها وارد حوضچه‌ها نشده‌اند؛ اما بعضی‌ها هم نه‌تنها در حوضچه‌ها رژه رفته‌اند و عکس و فیلم این عمل ضدمحیط‌زیستی‌شان را در فضای مجازی منتشر کرده‌اند، بلکه بنرها را هم جدا و به‌عنوان زیرانداز استفاده کرده‌اند! میلاد سوادکوهی حوضچه‌ها را بهمان نشان داد و تأکید کرد که ظرفیت منطقه خیلی کمتر از حجم گردشگرانی است که مخصوصا آخر هفته‌ها راهی آبشار می‌شوند. برای همین الان که آخر فصل تابستان شده، حوضچه‌های اول و دوم آبشار آهکی خشک شده‌اند و آبشار به وضعیت نگران‌کننده‌ای دچار شده است.به روایت او قرار بوده نام آبشار آهکی اسکلیم در فهرست میراث طبیعی ملی ایرانیان ثبت شود؛ ولی این که ثبت در چه مرحله‌ای است را هنوز نمی‌دانیم. سوادکوهی معتقد است باید قانون منع تردد را به خاطر حفاظت از جان آبشار و گونه‌های گیاهی خاص منطقه اجرا کنند یا دست‌کم تعیین ظرفیتی توسط نیروهای بومی و محلی صورت بگیرد و از منطقه به‌طورجدی حفاظت شود. به روایت او طی سال‌های گذشته یک طرح جامع گردشگری لفور هم توسط دلسوزان منطقه نوشته و به‌صورت کتابچه منتشر شده، اما هنوز کاری برای عملیاتی‌کردن طرح صورت نگرفته است.نامه‌ای هم به تاریخ 13 شهریور با امضای محمدعلی شفیعی، سرپرست معاونت گردشگری اداره‌کل میراث فرهنگی مازندران، خطاب به رؤسا و سرپرستان محترم ادارات منتشر شده است. در متن نامه آمده: «احتراما به پیوست نامه… مدیرکل محترم در خصوص محافظت بهینه از اثر در شرف ثبت آبشار اسکلیم سوادکوه شمالی ارسال می‌شود. ازآنجایی‌که اثر مزبور در شرف ثبت است و به دلیل ورود انبوه گردشگران به مظهر عرصه اثر در معرض تهدید و تخریب قرار گرفته است، مقتضی است موضوع صدرالاشاره به نحو شایسته به تمام دفاتر شرکت‌های خدماتی‌سیاحتی و جهانگردی تحت پوشش اطلاع‌رسانی شود تا از برنامه‌ریزی و اجرای تور در منطقه مطروحه خودداری کنند.» سید مرتضی قربانی، رئیس اداره میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی سوادکوه شمالی، در گفت‌و‌گوی تلفنی با اصفهان‌زیبا، توضیح داد: «آبشار آهکی اسکلیم یک اثر طبیعی منحصر به‌فرد و یکی از خاص‌ترین آبشارهای دنیاست؛ ولی به دلیل استقبال گسترده گردشگران، آبشار دارد آسیب جدی می‌بیند. ما اقدامات پیشگیرانه هم انجام دادیم؛ بنر زدیم و راهنما گذاشتیم که وارد حوضچه‌ها نشوند و شنا نکنند. افاقه نکرد؛ برای همین نامه‌ای زدیم که فعلا آژانس‌ها تور اجرا نکنند تا در قدم‌های بعدی، محدودیت‌هایی اعمال کنیم و اگر بشود حتی گردشگران را گزینش کنیم و فقط طبیعت‌گردهای واقعی بتوانند به دیدن آبشار بیایند.» به روایت قربانی مراحل مقدماتی ثبت آبشار در فهرست میراث طبیعی ملی ایران انجام شده اما باید در کمیسیون مطرح و تصویب شود. او تأکید کرد: «حفاظت از آبشار نیاز به هماهنگی دستگاه‌های مختلف دارد.» در دنیای مجازی چرخی می‌زنم تا ببینم چه روایت‌هایی از «آبشار اسکلیم» یا به عبارتی «آبشار اسکلیم‌رود» هست؛ فیلمی می‌بینم که در آن گردشگران مثل مور و ملخ از آبشار بالا می‌روند؛ آن‌قدر این فیلم عجیب و زشت است که نفسم تنگ می‌شود. در سایت تورهای طبیعت‌گردی دالاهو به دنبال توری به این مقصد می‌گردم و در صفحه‌ای با عنوان «آبشار آهکی، به دور از هیاهو» چهار عکس می‌بینم که به‌عنوان عکس‌های تبلیغ تور منتشر شده‌اند و در هرکدام چند گردشگر با خوشحالی در حوضچه‌ها ایستاده‌اند و رو به دوربین لبخند می‌زنند و از گردشگران برای آب‌تنی دعوت می‌کنند!
 
 سقانفار رو به شالیزار
اینجا در اصفهان سقاخانه‌های زیادی داریم و برای احیای بعضی‌هایشان هم تلاش‌هایی صورت گرفته است؛ از جمله سقاخانه نقاشی و سقاخانه عباس‌آباد که هرکدام حالا به یک دیواره با کتیبه کاشی تبدیل شده‌اند. اما در روستای کالیکلای لفور، سقاخانه‌ای را دیدیم که ما را شگفت‌زده کرد. یک بنای چوبی دو طبقه با پنجره‌هایی که رو به شالیزار باز می‌شدند. ماجرای نام سقاخانه که در گویش محلی به «سقانفار» معروف شده هم همین است. کلبه‌های چوبی که در شالیزارها می‌سازند تا نگهبانان در آن‌ها سر کنند، به «نفار» معروف‌اند و چوب سقاخانه هم با پنجره‌هایش امکان دیدبانی از شالیزار را داشته به این نام شناخته شده است. نجارها سقاخانه را نذر می‌کردند و به‌صورت همین سازه‌های چوبی می‌ساختند. حالا این سقاخانه میزبان مردمی است که نذری‌هایشان را می‌آورند. جالب آن‌که وسایل مختلفی در سقاخانه وجود داشته که همه مسی بوده‌اند. به روایت میلاد سوادکوهی، سقانفارها حتما تراس دارند. یک نفر روی تراس می‌ایستد و شیپور می‌زند. این صدا نشانه‌ای است برای خانم‌ها تا متوجه شوند حالا موقع آوردن نذری‌هایشان به سقانفار است. جالب اینکه کودکان اجازه ورود به سقاخانه را ندارند و در طبقه پایین نگهداری می‌شوند. بهترین زمان دیدن سقانفارها هم به روایت سوادکوهی، روز چهل‌و‌هشتم شهادت امام حسین (ع) است؛ خانم‌های روستا نذری‌هایشان را به سقانفار می‌آورند و همین‌جا هم‌ سفره پهن می‌شود. البته هرسال شب تاسوعا مراسمی در سقاخانه اجرا می‌شود با عنوان «مکن ای صبح طلوع». همچنین در  ساخت این سقاخانه از چوب‌های سوردار (سرخ‌دار ایرانی) و چوب ول‌ولی استفاده شده است و تک‌وتوک بر چوب سقف، تزیینات نقاشی روی چوب هم دیده می‌شود.
 
 مقصد آب‌‌تنی با بیش از هفت آبشار
هفت آبشار تیرکِن از توابع بابلکنار شهرستان بابل، جایی است که معمولا به مقصد آب‌تنی در تورهای طبیعت‌گردی معروف است و اگر گردشگران ته‌سیگار و آشغال در منطقه نریزند و فقط شنا در حوضچه‌ها و زیر آبشارها را تجربه کنند، رفتار ضد محیط‌زیستی انجام نداده‌اند و همه چیز خوب است. به گفته میلاد سوادکوهی، هفت‌آبشار آخرین نقطه آبخیزداری سوادکوه و بابل است. اسمش را گذاشته‌اند «هفت آبشار» ولی در اصل هفت تخته‌سنگ طبیعی هستند که به سنگ مادر زمین برمی‌گردند و با این سنگ‌ها فاصله کمی دارند در این منطقه؛ بنابراین اگر عنوانی مانند «تور لفور تا هفت‌آبشار (هفت دیار زلال)» دیدید، بدانید که قرار است بیش از هفت آبشار و هفت حوضچه را در منطقه لفور ببینید و برای دیدنش باید یک جنگل‌پیمایی کوتاه داشته باشید و بعد می‌توانید تنی به آب بزنید. ما در سفر اخیر حدود سه ساعت پیش از غروب را به این تجربه اختصاص دادیم.
 
  منظر سوئیسی سوادکوه شمالی
جنگل آذررود، آخرین مقصدی بود که در سفرمان دیدیم؛ جایی که برای گردشگران زیرساخت‌هایی فراهم کرده و محل پیک‌نیک و تماشای دورنمای جذاب سد لفور است.
 
غذاگردی در لفور با عطر برنج
اگر الان از من بپرسید، طعم لفور چیست، بدون لحظه‌ای درنگ می‌گویم: طعم برنج محلی! هر روز زنان روستایی قابلمه‌ای در پارچه می‌پیچیدند و برایمان می‌فرستادند. هنوز در قابلمه را باز نکرده بودیم که عطر برنج‌ به هوا برمی‌خاست. وجه قشنگ سفره‌ها این برنج بود با خورشت‌های محلی که اکثرا گوشتی بودند و البته سفره‌ای که روی آن دوخته بودند: «#گردشگری_لفور»، «lafoorTravel». این هشتگ‌هایی است که شما را به صفحه میلاد سوادکوهی (milad_savadkohi_official@) و (milad_savadkohi@) مــی‌رســـانـــد؛ جایی که قرار است گردشگری دوستدار محیط‌زیست و گردشگری پایدار را برای منطقه زیبا و مظلوم لفور به ارمغان بیاورد و طعم خوب جاذبه‌های طبیعی لفور را تا همیشه در ذهن گردشگران ماندگار کند.
 
معجزه سفر با راهنماهای محلی
در سفر اخیر انبوهی گردشگر دیدیم که در جنگل به هوای پیدا کردن آبشار آهکی اسکلیم آمده بودند. چندین اتومبیل در جاده کنار پاترول ما توقف کردند و مسیر پرسیدند. روایت گم‌شدن و درخطر افتادن آدم‌ها را از زبان راهنماها شنیدیم و من ‌در تمام مدت به این فکر کردم که سفر در این منطقه بدون حضور راهنماهای محلی، خطرکردن است و نچشیدن لذت تجربه‌های درست گردشگرانه. اگر از افرادی که منطقه را می‌شناسند کمک نگیرید، بخش مهمی از جاذبه‌های منطقه را اصلا نمی‌بینید و از آن مهم‌تر، به‌احتمال بسیار زیاد به خودتان و محیط‌زیست ضربه می‌زنید. در کنار همه این موارد، اتفاق قشنگ سفر این بود که افرادی را دیدیم که دغدغه محل زندگی‌شان را داشتند و برای افزایش آگاهی عمومی نسبت به حفاظت از منطقه تلاش می‌کردند و این رفتار در میان انبوه رفتارهای آسیب‌‌زننده، نقطه امید ماست برای نجات‌بخشی منطقه و پرورش گردشگرانی که لذت می‌برند اما آسیب نمی‌زنند.