به گزارش اصفهان زیبا؛ نخستین ساعات بامداد روز جمعه، سوم ژانویه سال 2020، ژنرال قاسم سلیمانی، فرمانده وقت سپاه قدس جمهوری اسلامی ایران در جریان یک حمله هوایی آمریکا به نزدیکی فرودگاه بینالمللی بغداد ترور شد؛ رویدادی که با بازتابهای بینالمللی گستردهای همراه شد و بسیاری از ناظران و تحلیلگران، آن را اقدامی بهشدت تحریکآمیز از سوی واشینگتن در تقابل با ایران توصیف کردند.
این حرکت تروریستی، ایران و آمریکا را در آستانه جنگ قرار داد و سبب شد تا ایران نیز پایگاه نیروهای آمریکایی در عراق موسوم به عینالاسد را با چندین فروند موشک هدف قرار دهد؛ حملهای که در قالب آن دهها نظامی آمریکایی دچار جراحت و عارضه مغزی شدند. با این همه، واقعه ترور ژنرال سلیمانی، یکی از رویدادهای تکاندهنده در عرصه سیاست بینالملل بود که در نوع خود با پالسها و پیامهای معناداری همراه بوده است.
این رویداد هم درباره ایران، هم آمریکا و هم منطقه غرب آسیا، حامل درسها و نکات معناداری است که بازخوانی آنها در پنجمین سالگرد ترور شهید سلیمانی، ضروری به نظر میرسد. اول اینکه مروری بر تحولات پس از ترور شهید سلیمانی این واقعیت را بیش از هر زمان دیگری فریاد میزند که منطقه غرب آسیا، یک نیروی مؤثر مبارزه با تروریسم و تکفیریها را از دست داد؛همان فردی که سالهای سال تریبونهای غربی و عربی و اسرائیلی، سعی داشتند از او تصویری سیاه و غیرواقعی به جهانیان مخابره کنند. بااینحال آنچه در میدان واقعیت رخ داد، این بود که ترور شهیدسلیمانی و تحولات پس از آن در منطقه غرب آسیا نشان داد که اگر افرادی مثل او نبودند، وضعیت منطقه و ملتهای آن بهمراتب وخیمتر از شرایط کنونی بود.
ژنرال سلیمانی در دوره فعالیت خود و همزمان با اوجگیری ماجرای داعش در غرب آسیا در دهه 2010 میلادی، حضور میدانی در نبرد با تروریستها داشت و البته که بنا بر برخی گزارشها، بارها افشا کرده بود که قدرتهای غربی و بهطورخاص دولت آمریکا، برخلاف مواضع ظاهری خود، پیوندهای نزدیکی را با تکفیریها دارند و امور آنها را راهبری میکنند؛ از این رو اوجگیری ناامنیها در غرب آسیا در دوره پس از ترور شهید سلیمانی، این واقعیت که این ژنرال ایرانی یک نیروی فعال مبارزه با تروریسم بوده را بیش از هر زمان دیگری فریاد زده و برجسته ساخته است. به بیان سادهتر، حقانیت و مشروعیت ژنرال سلیمانی پس از ترور او عیانتر و روشنتر شده است.
نکته دوم اینکه دولت آمریکا در شرایطی شهید سلیمانی را ترور کرد که او در یک مأموریت رسمی از سوی دولت ایران بود و بنا بود با مقامهای عالیرتبه عراقی دیدار و رایزنی داشته باشد. در عرف دیپلماتیک، مقامهای ارشد دولتی از مصونیت برخوردارند و دولت آمریکا با ترور شهید سلیمانی، یک عرف ساده و ابتدایی بینالمللی را بهصراحت زیر پا گذاشته است. عجیبتر اینکه شخص رئیسجمهور وقت آمریکا یعنی دونالد ترامپ مسئولیت ترور شهید سلیمانی را برعهده گرفت؛ موضوعی که تأیید میکند دولت آمریکا را باید یکی از مهمترین دولتهای حامی تروریسم در جهان دانست. متأسفانه نهادهای بینالمللی نیز هیچ اقدام مؤثری در پیگیری حقوق ایران در رابطه با این جنایت آشکار نتوانستند انجام دهند؛ ازاینرو ترور ژنرال سلیمانی تا حد زیادی وجهه بهظاهر موجه و مدعی آمریکا در قالب معادلات بینالمللی را به چالش کشید و استانداردهای دوگانه این کشور در نگاه به مسائل مختلف را برجسته ساخت و درنهایت درخصوص ایران نیز ترور ژنرال سلیمانی، صحنههای قابل تأملی از همبستگی مردم این کشور با یک قهرمان ملی را به تصویر کشید.
حضور تودههای میلیونی مردم ایران برای وداع با ژنرال سلیمانی و شرکت در مراسم عزاداریاش، نشان از آن داشت که ایرانیها فردی را ازدستدادهاند که نزدیکی و پیوندهای زیادی را با او احساس میکردند. فراموش نکنیم که جریانهای مخالف با ایران همواره سعی داشتهاند تا ژنرال سلیمانی را فردی در مقابلِ مردم ایران معرفی کنند.
با این حال، در عرصه واقعیت، وقتی او ترور شد و مراسم عزاداریاش در بخشهای مختلف ایران برقرار بود، این تصور تا حد زیادی از بین رفت. این مسئله از منظر راهبردی بسیار قابلتأمل است. از یاد نبریم که ایده محور مقاومت در غرب آسیا، بیش از آنکه بر قدرت نظامی استوار باشد، بر گفتمان دینی و مؤلفههای فکری و سیاسیاجتماعی استوار است. اینکه این ایده و گفتمان میتواند قهرمان معرفی کند و از ظرفیتهای مردمی زیادی برخوردار است، حقیقتا شگفتانگیز است. ژنرال سلیمانی خود مولود همین گفتمان بود.
اساسا به همین دلیل هم است که بسیاری از تحلیلگران معتقدند که نظام فکری که او پیرو آن بود، پس از ترورش، توانسته رهروان بیشتری را جذب کند. جاافتادگی تفکر مقاومت در منطقه تا حد زیادی مدیون تلاشهای شبانهروزی افرادی نظری ژنرال سلیمانی است. البته همانطور که پیشتر نیز گفته شد، در وضعیت کنونی که شاهد جولان تکفیریها در سوریه و جنایتهای آشکار و پنهان آنها هستیم، ارزش کار این ژنرال ایرانی بیشازپیش درک میشود.
با این همه، نکته مهم این است که وقتی به رویدادهای مختلف تاریخی در اقصی نقاط جهان نگاهی میاندازیم، یک نکته بیش از همه خودنمایی میکند و آن هم این است که دولت آمریکا سابقه دیرینهای در ترور قهرمانهای ملی و شخصیتهای مردمی ملتهای مختلف دارد. از آمریکای لاتین تا شرق آسیا این معادله را بهعینه میتوان مشاهده کرد؛ موضوعی که حامل پیامها و نکات معناداری درخصوص ماهیت بدون روتوش سیاست بینالمللی آمریکا، ورای ملاحظات تبلیغاتی و نمایشی است.