میدان‌داری فرهنگی دهه‌هشتادی‌ها

چند ماهی می‌شد که اسم مشهد جوانان روی زبان‌ها آمده بود. اردوی مشهد نوجوانان هرسال تابستان برقرار بود؛ اما خیلی سال بود که چنین برنامه‌ای برای جوانان مجموعه برگزار نشده بود و از چنین اردویی محروم شده بودیم …

تاریخ انتشار: 11:40 - شنبه 1403/11/20
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
میدان‌داری فرهنگی  دهه‌هشتادی‌ها

به گزارش اصفهان زیبا؛ چند ماهی می‌شد که اسم مشهد جوانان روی زبان‌ها آمده بود. اردوی مشهد نوجوانان هرسال تابستان برقرار بود؛ اما خیلی سال بود که چنین برنامه‌ای برای جوانان مجموعه برگزار نشده بود و از چنین اردویی محروم شده بودیم؛ البته تقصیر خودمان بود. بالاخره باید چند نفر دست‌به‌کار می‌شدند و برای چنین برنامه‌ای آستین بالا می‌زدند. باید افرادی مسئولیت چنین برنامه‌ای را برعهده می‌گرفتند. حالا که این اردو بر سر زبان‌ها افتاده و تنور داغ بود، باید نان را می‌چسباندیم و هرطوری بود راهی مشهد می‌شدیم.

بچه‌ها هم اشتیاق زیادی برای اردو داشتند؛ این شد که من نیز تصمیم گرفتم هرطور شده این اردو را برگزار کنیم. در کنار اشتیاق بچه‌ها زمزمه‌هایی از نشدن بود؛ اینکه بردن چنین اردویی نشد است؛ اما شد.

من اول فقط به رفتن فکر می‌کردم و بقیه ماجرا را حل‌شده می‌دانستم؛ اما نمی‌دانم چرا به این مسئله فکر نکرده بودم که این اردو قرار است با همکاری و همراهی دهه هشتادی‌ها پیش برود و من خیلی وقت بود که از این بچه‌ها فاصله گرفته بودم؛ نمی‌دانم چرا آبم با دهه هشتادی‌ها توی یک جوی نمی‌رفت. نهایت ارتباطم با این بچه‌ها در حد معاشرت‌های سطحی بود و هیچ‌وقت زیادی قاتی‌شان نمی‌شدم. اما دیگر کار از کار گذشته بود و آبمان توی یک جوی افتاده بود. چاره‌ای نبود، باید دل را به دریا می‌زدم و می‌رفتم.

یک اردوی معمولی

کار جایی سخت‌تر شد که هماهنگی‌ها و برنامه‌ریزی‌های قبل اردو با امتحانات ترم دوستان مصادف شد. مسئولیت‌ها واگذار شد، هماهنگی‌های اولیه بین خودمان انجام و پس از آن بچه‌ها خوشبختانه یا متأسفانه به سراغ درس و امتحاناتشان رفتند؛ من ماندم و پیگیری‌ها و هماهنگی‌های پیچیده اردو. در اولین‌گام‌های سفر به این فکر می‌کردم که اینجا، قبل از اردو دست‌تنها مانده‌ام؛ در طول اردو با آن همه کار و برنامه چه بر سرم خواهد آمد! به این فکر می‌کردم که اردو با همه کاروبارش روی دوش خودم خواهد بود و این جدای از چالش‌های لحظه‌ای و ناگهانی اردوست؛ بالاخره هیچ اردویی بدون چالش نیست؛ آن هم با تازه‌جوانان دهه‌هشتادی.

همه این شرایط در زمانی بود که برای برنامه‌ریزی یک اردوی فرهنگی تنها یک ماه فرصت داشتیم. 10 روز ابتدایی درنهایت استرس و پرکاری برایم گذشت؛ اما پس از آن، با پایان‌یافتن امتحانات هریک از بچه‌ها کمی نور امید در دلم روشن می‌شد. نمی‌دانم این شانس من بود یا همه دهه هشتادی‌ها این‌گونه‌اند. هرکدام از بچه‌ها با تمام‌شدن امتحاناتشان به‌سرعت پای کار می‌آمدند و هماهنگی‌ها و پیگیری‌ها را به دست می‌گرفتند.

من که قبل از آن امید چندانی برای برگزاری اردو نداشتم و نهایتا یک اردوی خیلی معمولی و سطح پایین تصور می‌کردم، بچه‌ها با ایده‌ها و جدیتشان واقعا شگفت‌زده‌ام کردند؛ تا جایی که چند روز قبل از اردو من با خیال آسوده و فراغ بال به سایر کارهایم ‌رسیدم.قبل از اردو انتظار هر چالش و بی‌ثباتی را طی اردو در نظر داشتم؛ از مسائل رفتاری، تنش‌های فردی تا ناسازگاری، گلایه و بی‌برنامگی؛ اما با برگزاری جلسه توجیهی و دیدن بچه‌هایی که قرار بود در اردو شرکت کنند، واقعا تا اندازه زیادی به اردو حس بهتری پیدا کردم؛ همه دخترها فوق‌العاده نجیب و اهل دل بودند.

میزان همکاری و همراهی بچه‌ها درطول اردو واقعا وصف‌ناپذیر بود. دخترها در کمال صبر و اشتیاق با اردو همراه شدند. جمعی که در اردوی مشهد جوانان تشکیل شد، از بچه‌های دهه هشتادی بود؛ همان‌هایی که فکر نمی‌کردم بتوانم حتی یک روز تحملشان کنم، چه رسد به اینکه بخواهم با 22نفرشان هم‌سفر شوم.

دهه‌هشتادی‌ها میدانشان بزرگ‌تر از ماست

تصورم از اردو یک اردوی معمولی بود؛ اما بچه‌های فرهنگی با برنامه‌ریزی خوب و ایده‌های خلاقشان توانستند یک اردوی به‌یادماندنی بسازند؛ البته که هم‌سفری‌ها نیز واقعا همراه و پایه همه برنامه‌ها بودند و در طول اردو فرق چندانی میان کادر و بقیه حس نمی‌شد.

خلاصه که پس از چندین سال موفق شدیم یک اردو برای جوانان مجموعه برگزار کنیم؛ آن‌هم به میدان‌داری دهه‌هشتادی‌ها. آنچه من دهه‌هفتادی از این بچه‌ها فهمیدم، این بود که شاید تفاوت نسلی میان ما و نسل‌های بعدی باشد؛ اما هر نسلی برای نشان‌دادن و ارائه توانمندی‌ها و ظرفیت‌هایش نیاز به یک میدان دارد، میدانی با وسعتی فراتر از توانمندی‌ها، تا به راحتی بتواند در آن عرض‌اندام کند و استعدادهای بالقوه‌اش را نشان دهد. مسئله‌ای که شاید در بسیاری از موارد دست هم‌مسلک‌های کوچک‌تر ما را می‌بندد و میدان را برای آن‌ها تنگ می‌کند، نگاه ما بزرگ‌ترهاست؛ نگاه‌های بالا به پایین، اهداف و چشم‌اندازهای کمال‌گرایانه و نشدنی. وگرنه هر انسانی در نوجوانی و جوانی تمایل دارد در جهت اهدافش، استعدادهایش را نشان دهد و در مسیر رشد و کمال گام بردارد و چه‌بسا بدود.

برچسب‌های خبر
اخبار مرتبط
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

9 + 7 =