به گزارش اصفهان زیبا؛ فصل اردوی دوران مدرسه که فرامیرسید، اصفهان و زایندهرودش پای کار ثابت این اردوها برای ما شهرستانیها بود. آن سالهای نهچندان دور، زایندهرود، فراوان آب داشت و اطراف آن جنبوجوش و سرزندگی بیش از امروز جاری و ساری بود. یادمان ذهنم تا آنجا یاری میکند که حال و هوای سیوسهپل و پل خواجو رنگ و بوی دیگری داشت و عکسهایی که به یادگار ثبتشده نیز آب فراوان و نشاط افزون ما و دیگران را ثابت میکند.
آن روزها عکاسانی هم بودند که همچون مشهدالرضا عکسهایی میگرفتند به یادگار که دست بر قضا این روزها از تعدادشان کاسته شده و همچون همان آب زنده رود خشکیدهاند و کمتر شدهاند.
اردو بود و شادی و نشاط و بهار بیهمانند اصفهان، که ماند برایمان به یادگار و صرف ناهار در چمنزارهای اطراف زایندهرود، چقدر دلچسب و لذتبخش بود.
باز دست بر قضا سالها که از پی هم گذشتند و اینگونه بود که پیشه محکم ریشه خبرنگاری، سروکارمان را با زایندهرود افزود؛ زایندهرودی که حالوروزش شباهتی به دوسه دهه قبل ندارد و به تلی از خار و خاشاک بدل شده است.
برعکس اما دریاچه ارومیه که با افتادن بر سر زبانها و نطق و قلم مدیران و وزیران و وکیلان، همچون شهر و مهد و سرای فرش پرتکرار شبکههای صدا و سیما، جانی تازه گرفته و گویا زایندگی یافته!
جلسه کردند و ما را هم دعوت نمودند که چه کنیم که زایندهرود همچون دریاچه ارومیه پرتکرار و دیده شود و از افق استانی فراتر رود؟
هرکسی از ظن خود شد یار رود؛ پس گفتند و نظر دادند و ما را به جلسه بعدی هم دعوت کردند. راهکارها ارائه و نظرها و دیدگاهها مطرح شدند؛ اما من هنوز از بالای پنجره اتاق جلسه، زایندهرود را مینگرم و به یاد دوران همان اردوهای دوران مدرسه آهی میکشم. انگار همین دیروز بود که زایندهرود، سرود زایندگی میسرود، دلمان را میربود و غمهایمان را میزدود.
راهکار من اما همان راهکار خبری است که نظریهپردازی گفت، خبر همان مردم هستند و زایندهرود هم ملیشدنش به مطالبه مدام و دعای همگانی همین مردم است که محقق شده و رود را جاری خواهد کرد؛ مطالبهای از جنس زندگی و زایندگی.