به گزارش اصفهان زیبا؛ آنچه در ادامه میخوانید، سخنرانی ماندگار مرحوم استاد سید علیاکبر پرورش در مسجدسید اصفهان است که پس از 46 سال، برای اولینبار توسط «اصفهانزیبا» منتشر میشود. صوت این سخنرانی از آرشیو شخصی آقای سید حسن نوربخش در اختیار ما قرار گرفته است.این سخنرانی به تاریخ 24بهمن1357، یعنی دو روز پس از پیروزی انقلاب اسلامی، ایراد شده است و ما را با حواشی، شعارها و گفتمان پیشتازان انقلابی مقلد امام خمینی(ره) آشنا میکند. در این سخنرانی عقل، قرآن و عاطفه به یکدیگر گره خورده است.
اکبر پرورش، یاور صدیق انقلاب اسلامی
(تولد 1321- وفات 1392)
حیات دوباره
[بسم الله الرّحمن الرّحیم]… «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ» [سوره انفال- آیه 24].
برای اینکه جلسه ما نظم خود را حفظ کند و ازآنجاکه پیدرپی برادران و خواهران عزیز مایل به شنیدن خبرهای بسیار جالب هستند، این خبر را که شاید یکمرتبه دیگر هم شنیدهاید، ولی چون تأیید بیشتری شده است، نه بهصورت صددرصد، ولی چون الان رادیو اعلام کرد، و آن اینکه بهوسیله چریکهای مسلمان و مبارزان و تلاشگران فلسطینی که سالهای سال در سنگرهای مبارزه حقطلبانه خود بر ضد صهیونیسم و امپریالیسم جهانخوار مبارزه میکردند، شخص شاه در مراکش دستگیر شده است [دو دقیقه همهمه جمعیت: اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد… الله اکبر… الله اکبر… اللهاکبر… درود بر فلسطین… درود بر فلسطین… درود بر فلسطین…].
درود بر همه شما، درود بر همه شما و همه رزمندگان راه حق. خبری را که عرض کردم، چون معمولا اخبار را ما از ستاد عملیاتی امام هم در تهران میگیریم، خبری که عرض شد، فقط بهوسیله خبری بود که از طریق شبکه رادیوتلویزیون پخش شده بود؛ بنابراین، این خبر از رهگذر رادیو به اطلاع برادران و خواهران عزیز رسید. امیدوارم با عنایات خداوندی بهزودیزود تأییدشده و صحت آن روشن شود و بهزودیزود این عنصر در مقابل دیدگان محنتکشیده و رنجدیده این ملت ستمکشیده به پای میز محاکمه حاضر شود (انشاءالله).
آیات قرآن بهوضوح از فتح سخن میگوید
برادران و خواهران عزیز! بسیاری از آیات شریف قرآن هماکنون برای شما بیش از هر زمان دیگر محسوس و ملموس است. شاید سالها زنان ما و مادران ما و پدران ما، نوجوانان ما و نونهالان ما و جوانان قهرمان ما و اصناف ما و همه طبقات ما در زیر فشار و ستم طاغوتی بودهاند و شاید بارها آیات کریمه قرآن را تلاوت کردهاید، ولی در این زمان که به اعتبار همبستگی و فریادهای حماسی شما، نیروی خداوند بزرگ در اراده شما تجلی کرد، در نیروی شما تجلی کرد و شما را در آستانه فتح و پیروزی قرار داد، بیش از هر زمان دیگر این آیات عظیم قرآن برای همه شما بهوضوح و آشکارا سخن میگوید.
یک روزی میشنیدید که خدا میفرماید: «إِنَّ بَطشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ، إِنَّهُ هُوَ يُبدِئُ وَيُعِيدُ، وَهُوَ ٱلغَفُورُ ٱلوَدُودُ». اگر میشنیدید که خدا میفرمود همانا حمله خدا و پیامبر بسیار گران و شدید است و صولت پروردگار تو آنچنان سخت و هراسناک است، شما در آن جوّ طاغوتی نمیتوانستید لمس کنید که یعنی چه و اگر میشنیدید که فرمود: «إِنَّ اللّهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»، اگر یک ملت بر اساس بنیادهای توحیدیاش بهپا خیزد، بهزودی فتح و پیروزی و نصرت را نصیب او خواهم کرد، در آن جوّ نمیتوانستیم بفهمیم این سخن چگونه دارای این ویژگی است و اگر روزی در آن جوّ طاغوتی این سخن عظیم خدا را میشنیدیم که میفرمود: «يُخَدِعُونَ ٱللَّهَ وَٱلَّذِينَ ءَامَنُواْ وَمَا يَخدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُم وَمَا يَشعُرُونَ»، پیامبر بگو به آنان که مکر کرده و فرا راه مردم حیله و تزویر میکنند، خدای تو با آنان نیز مکر خواهد کرد و آنان از عدم شعور و عدم آگاهی و عدم بینش برخوردارند، نمیتوانستیم مثل امروز درک کنیم.
امروز بیش از هرروز، قرآن برای ما سخن میگوید
و اگر هزاران آیه دیگر که به ما نوید میداد از دشمن نهراسید، قیام کنید، بهپا خیزید و بدانید که بهزودی شاهد موفقیت، پیروزی و بهروزی را در آغوش میکشید، همانند امروز لمس نمیکردیم، ولیکن امروز بیش از هرروز دیگر قرآن برای ما سخن میگوید. امروز بیش از هرروز دیگر این نعمت خداوندی در تمام سراچه وجود ما طنینافکن است و امروز بیش از هرروز دیگر، ملت قهرمان و مبارز و مسلمان و مصمم ما، میفهمد که قرآن چگونه حرف میزند و چگونه بر اساس آفرینش سخن میگوید، و بالاخره امروز بیش از هرروز دیگر میفهمیم که این کتاب مقدس، این کتاب آسمانی، این یادگار بزرگ اصالتهای بشری، این کتاب پیروزیساز، انسانساز، مکتبساز و این کتاب عظیم چگونه میتواند نقش سازنده و بازآفرینی خود را حفظ کند، و نه امروز بلکه تا قلمروی بینهایت، و نه امروز بلکه تا دامنه ابدیت، و نه امروز بلکه تا آن زمان که قانون آفرینش بر [صوت نامفهوم].
سخنی با رسولالله ابرمرد عظیم تاریخ بشر
و امروز بیش از هرروز دیگر میفهمیم این سخن پیامبر(ص) را که انگشت مبارک خود را به انسان نشان داد و فرمود: «أنا وَ السّاعَةُ كَهاتَينِ»؛ «من و قیامت مانند این دو انگشت در کنار هم هستیم؛ هیچگاه از هم جدا نخواهیم شد.» امروز بیش از هرروز دیگر باید ما درود خود را و سلام خود را و تکریم خود را و تعظیم خود را و تواضع خود را به آن ابرمرد عظیم تاریخ بشر، یعنی رسولالله(ص) که در کنار مدینه آرمیده است [صلوات حاضران] و با چشمان نافذش، بهسوی این امت قهرمان، بهسوی این امت حقخواه و بهسوی این امت عدالتخواه مینگرد.
ای رسول اکرم! پیامبر بزرگ، یکهتاز میدان توحید، بزرگترین قهرمان بشر، سلام همه ما… خاک پای تو، درود همه ما به پیشگاه تو و جان همه ما و فرزندان ما و جوانان ما قربانِ قدمِ تو و راه تو یا رسولالله.
بحثم عوض شد؛ چون موضوعی را که در نظر داشتم اول، شاید دیدم که باید در وقت دیگر و جمعیت دیگر و جمعیت بیشتر عرض کنم و حتی بعد بحثم را نیز عوض کردم و به همین صورت. ولی الان نمیدانم، چرا آنچنان وجودم سرشار شد که سخنی با رسولاکرم بگویم [بغض مرحوم پرورش و حاضران]؛ آن پیشوای عزیز، آن انسان برگزیده تاریخ، آن یکهتاز میدان توحید، و بگذار بگویم زیرا چه سخنی بالاتر از این است که پیامبر(ص) را مخاطب قرار دهیم و با آن روح جاودانه، با آن روح شکوهمند، با آن روح انسان متعال و انسان کمالیافته و کمالبخش سخن گوییم.
یارسولالله! ملت قهرمان ما خونها به پای تو ریخت، خونها به پیشگاه قرآن تو تقدیم کرد، جوانانش را در طبق اخلاص نهاد و با یک دنیا مهر و عشق به پیشگاه تو تقدیم کرد. یارسولالله! ای بزرگمرد بشر، ای یکتا نسخه مفرده عالم خلقت، ای رونوشت هستی، ای بزرگترین پیشتاز توحید، ای بزرگمردی که شاعر مسیحی [مارون عبودبیک] درباره تو میگوید: «وَ اَراهُ یَغضِبُ للاله مُوَحِداً مِن نَخلَهٍ فی عِرقها صنوانٍ»؛ «من این رهبر بزرگ را میبینم که غیرت توحید و یگانهپرستی بر هر فکری که دوئیت بزاید خشم میآورد؛ حتی بر ریشه درخت خرمایی که دو تا شده باشد و آن دوتایی بوی دوگانگی بدهد، از عدم وحدت سخن بگوید، پیامبر از آن بیزار است.»
با تقدیم خونها به ندای تو لبیک گفتیم
یارسولالله! یک سخن دیگر به پیشگاه تو تقدیم کنم: ملت ما با قهرمانیاش بهپا خاست، خدای تو را خواست و تو را خواست و قرآن تو را خواست و اهلبیت تو را خواست و حسین تو را خواست و امامزمان تو را خواست و خمینی تو را خواست [جمعیت: اللّهم صلّ علی محمّد و آل محمّد (سه مرتبه) و عجّل فرجهم و اهلک اعدائهم].
همه را برای تو خواست؛ زیرا تو همه خودت را برای بشر میخواستی؛ همه خودت را، همه وجودت را و همه مکتبت را و همه اهلبیتت را به شهادت قرآن و همه قرآنت را برای پیشرفت، برای موفقیت، برای بهروزی و سعادت ملتهای مستضعف و تحت ستم میخواستی. یارسولالله، ما به ندای تو لبیک گفتیم، با تقدیم خونها به ندای تو پاسخ گفتیم و اینچنین شاهد فتح و پیروزی هستیم. تو راست میگویی و درستگوییات [صوت نامفهوم]، تو سخنت همیشه درست بود؛ ولی ما امروز بیش از هرروز دیگر طعم صداقت تو و راستی تو و راستی گفتار تو را میفهمیم.
ای روح جاودانه! ای روح شکوهمند که هماکنون از گوشه مدینه… به کل جمعیت ما مینگری، تو را به خدایت سوگند به ما توفیق ارزانی دار که در ساختن یک جامعه توحیدی که بر اساس بنیانهای عدالت و شرافت و پیروزی و فضیلت پایهگذاری شود، بیش از بیش موفق شویم [جمعیت: الهی آمین].
یارسولالله! بدون استمداد از روح تو، قدمی نمیتوانیم برداریم؛ لذا با تمام وجودمان هماکنون از روح جاودانهات استمداد میطلبیم تا به پیشگاه خدایت به نیایش برخیزی، به ستایش بلند شوی و در حق این ملت، در حق این مردم محروم که در آستانه فتح قرارگرفتهاند، برای ساختن جامعهای نمونه، متعال، عالی که بتواند همانطور که خدای تو فرمود «امت وسط»، امت میانه، که برای تمام مردم و تمام خلقها، شهید و شاهد باشد، بیشازپیش به ما دعا کنید [جمعیت: الهی آمین].
پاسخ به فرمان قرآن؛ ضامن حیات ملت اما ادامه سخنم:
«يَا أَيُهَا الَذِينَ آمَنُوا اسْتَجِيبُوا لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُمْ لِمَا يُحْيِيكُمْ»، ای اهل ایمان، ای مردمی که ایمان را در جانتان وارد ساختید، ای گروندگان، ٱستَجِيبُواْ لِلَّهِ، یعنی سخن الله را، فرمان الله را، فرامین خدایتان را اجابت کنید و به جان بخرید، ٱستَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ، همچنین سخن رسول را، سخن پیامبر را با جان خود درآمیزید و کلام خدا و رسولش را بهعنوان بزرگترین سند موفقیت بپذیرید.
کدامین سخن و کدامین گفته و کدامین فرمان؟ ٱستَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ، برای چه بپذیریم؟ برای چه قبول کنیم؟ برای چه سخن الله و رسول را آویزه گوش جان نماییم؟ برای چه؟ لِمَا يُحيِيكُم، برای اینکه به شما، به شما زندگی و تلاش و پیکارِ در راه حق و خلاصه سرزندگی و زندگی عنایت کنند، لِمَا يُحيِيكُم، برای اینکه شما را زنده کنند، و میبینید شما امروز بیش از هرروز، که شاید بتوان گفت از دیروز بیش از هرروز دیگر شاهد این سخن هستید که فرمانِ الله و فرمانِ رسول و پاسخگویی شما به فرمانِ الله و رسول ضامن شد تا به شما حیات دهد، تا به شما زندگی بخشد، تا به شما، شما ملتی که سالها در زیر چکمههای استبداد و استحمار و استثمار و بردگی و بندگی داشتید در آستانه سقوط قرار میگرفتید، اما بهپا خاستید، برای چه بهپا خاستید؟ برای اینکه میگفتید ما طالب حیاتیم، طالب زندگی و جاودانگی و پایندگی هستیم.
به پا خاستید؟! دعوت رسول را اجابت کردید؟! پیغام خدا را آویزه گوش جان کردید؟! دیدید که چگونه حیات یافتید، میبینید چگونه زندگی و پایندگی…، تازه این آغاز زندگی است، شما نفسهای اول حیات را میکشید و اینچنین خود را سرشار و بارور و غنی و پرمحتوا مییابید.
از دیروز نفس اول را کشیدید و امروز نفس دوم را، زیرا احساس تنفستان در فضای الله است و در فضای رسول و در فضای پاسخگویی به الله و رسول. پس این نکته را دریابید، این نکته را بفهمید و شما که چنین نکتهای را دریافتید و فهمیدید، چگونه میتوانید از این طعم حیات دست بکشید؟! چگونه میتوان دست کشید؟! چگونه میتوان از این سرشاری و محتوا و غنا دست کشید؟! ٱستَجِيبُواْ لِلَّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحيِيكُم.
تمام خلقهای مستضعف اکنون به شما مینگرند
ملت بیدار! ملت زنده، امروز میدانید که شما به شکرانه حیاتیافتنتان قادرید، اگر این حیات را، حیات رسول و اللهش را حفظ کنید قادر است تنفس شما، نهفقط شما را، زنده و جاودانه و پاینده سازد بلکه بدانید تمام خلقهای مستضعف هماکنون به شما مینگرند، بلکه بدانید تمام ملتهای تحتفشار هماکنون نورافکنهای خود را به سمت شما تابانیدهاند تا ببینند شما چگونه به پا خاستید، چگونه قیام کردید و چگونه در آستانه حیات و زندگی و پایندگی قرار گرفتید.
دو اصل لازم برای کارایی یک میراث
پس هماکنون که این سخن را دریافتید، وَٱعلَمُواْ، وَٱعلَمُواْ أَنَّ ٱللَّهَ يَحُولُ بَينَ ٱلمَرءِ وَقَلبِهِ، هماکنون که دریافتید قیام شما به اعتبار قرآن اینچنین سازنده و زاینده و شکوهمند و زنده و جاودانه است، پس این نکته را دریابید که باید برای حفظ این میراث بیش از بیش بکوشید؛ زیرا شما هماکنون، حیات را کسب کردهاید، حیات معنوی را کسب کردید، فتح را کسب کردید، ظفر و نصرت و بهروزی را کسب کردید، اما باید حفظ کنید؛ زیرا برای یک میراث دو اصل لازم است یکی «کسب» و دیگری «حفظ»؛ برای کارایی یک میراث، برای کارآمدی یک میراث به این دو اصل باید توجه داشت، شما تاکنون کسب کردید، بعدازاین حفظ کنید.
تمام قهرمانیهایتان، تمام شکوهتان، تمام حماسههایتان، تمام قربانی دادنهایتان، تمام شکنجه کشیدنهای جوانانتان، تمام اسارتهایتان، دلیریهایتان، همه و همه برای کسب میراث اسلام بود، برای «کسب» میراث توحیدی بود، اما از هماکنون در آستانه «حفظ» این میراث توحیدی هستید، برای حفظش همانند گذشته بکوشید، بجوشید، زیرا اگر چنین سرشار نباشید ممکن است دشمن باز این میراث را از کف شما خارج سازد. ممکن است دشمن این میراث سازنده و زاینده را از کف شما برباید.باید توجه کامل به این نکته داشت، مواظب باشید؛ اگر به عناصر تفرقهافکن، نفاقافکن مجال دهید تا در کانون توحیدی شما رخنه کنند، اگر هرجومرج را در نظر داشته باشید، هرجومرج در میان شما شایع شود، بیقانونی شایع شود، بهزودی باز این میراث از کف شما گرفته خواهد شد؛ زیرا قرآن در همین آیه اشاره میکند و میگوید ای ملتهای تحت ستم، همانطور که بنیانهای توحیدی را کسب کردید، اگر با مبارزه حقطلبانه خود برای این میراث نکوشید، بدانید هیچ لیستی و هیچ فهرستی امضا نشده است که شما موفقیت را به انتها برسانید.
از طریق اللّه خود و جامعه را بنگرید
اما سخن دیگر، «وَٱعلَمُواْ أَنَّ ٱللَّهَ يَحُولُ بَينَ ٱلمَرءِ وَقَلبِهِ»، بدانید که خداوند بین «قلب» یعنی مرکزی که شما از رهگذر آن مرکز باید برای موجودیت…[صوت نامفهوم].و قرآن است که به انسانِ مختار چنین سوگند یاد کرده است، «وَالسَّمَاءِ ذَاتِ الْبُرُوجِ، وَالْيَوْمِ الْمَوْعُودِ، وَشَاهِدٍ وَمَشْهُودٍ»، یعنی، ای انسان که درآنواحد هم شاهدی و هم مشهود؛ یعنی مینگرد، که خودِ تو؛ به که مینگرد؟ نیز به خودِ تو؛ یعنی ای انسان خودت نگرندهای و خودت مورد نگرش، خودت شاهدی و شهود، و بدان در بین این دو مجرا که از آغازِ شهادت توای انسان، تا پایانِ شهادتت، و از آغاز مشهودیتت تا پایان مشهودیتت، بدان بین این دو کانال، الله حائل میشود.
اگر به خودت مینگری، باید بدانی که فقط و فقط از طریق الله خود را بنگر؛ اگر به خودت نظاره میکنی، از طریق الله نظاره کن؛ و اگر به جامعهات مینگری، از طریق الله بنگر. من به همه عزیزان، به همه خواهران که در این مقطع حساس تاریخ قرار گرفتهاند، عرض میکنم و میگویم، اگر کوچکترین درنگی به خود راه بدهید و بیتوجهی کنید و از طریق الله خود را ننگرید، جامعه خود را ننگرید، شهر خود را ننگرید، خود را ننگرید، برادر خود را ننگرید، خواهر خود را ننگرید، باید بدانید، نگرشتان کور است و نگرشی است که هیچ عمق، زایندگی و پایندگی در آن نیست.
وَاعْلَمُوا؛ اما این سخن علم میخواهد، آگاهی میخواهد، این سخن درک میخواهد، باید این نکته را دریابید؛ زیرا مگر قرار نیست شما امت شهید باشید و مگر قرار نیست به ندای شهید امت، یعنی پیامبر اکرم (ص)، پاسخ بگویید؟! پس مواظب باشید که این میراث را باید حفظ کنید، اما از چه رهگذر؟ از چه طریق؟ از چه مجرا؟ فقط و فقط از رهگذر الله.
«وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ، وَاتَّقُوا فِتْنَةً». ملت زنده، ملت برخاسته، ملت قیامگر، ملت کمالیافته، بدانید، بدانید و بهراسید و بپرهیزید از فتنهای که، وَاتَّقُوا فِتْنَةً لَا تُصِيبَنَّ الَّذِينَ ظَلَمُوا مِنْكُمْ خَاصَّةً، از آن فتنهای که هیچ جمعیتی از آن محفوظ و مصون نیست؛ از آن فتنهای که هیچ جمعیتی از آن بر حذر نیست و تنها برای شما نیست، برای هر جمعیتی است که این میراث اسلامیاش را حفظ نکند.
اصل «کسب» و اصل «حفظ» پیروزی
وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ، اگر شما که، شما که هماکنون، [این پیروزی را] با خون جوانانتان، با قهرمانیهای زنان و مردانتان، به دست آوردید، بدانید اگر حفظ نکنید، خداوندِ شما، آنچنان از شما مؤاخذه خواهد کرد… پس برای یک جنبش، برای یک رخداد، یک رویداد، برای یک حرکت، دو اصل لازم است: اصل اول کسب آن جنبش، کسب آن بنیان توحیدی و اصل دوم حفظ آن بنیان توحیدی.و چگونه میتوان آن بنیان توحیدی را حفظ کرد، همانسان که به دست آوردید؟
همانسان که برای به دست آوردنش قهرمانیها نشان دادید، همانسان که برای کسبش دلاوریها و دلیریها به خرج دادید، شعارها سر دادید و زنانتان و مردانتان قیامگرانه برخاستند، وَاذْكُرُوا إِذْ أَنْتُمْ، به یاد بیاورید، إِذْ أَنْتُمْ، که شما، شما و همه جوامع اسلامی و همان جامعه […]، إِذْ أَنْتُمْ قَلِيلٌ، کم بودید، عدهتان کم بود و چگونه کم، مُسْتَضْعَفُونَ، مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ، کمی بودید که تازه تحتفشار بودید، کمی بودید که تحت ستم بودید، کمی بودید که عُمّال بر سر شما میکوبیدند.
مُسْتَضْعَفُونَ فِي الْأَرْضِ، در چه حال؟ کم، این خصوصیت اولتان؛ دوم، مستضعف و سوم، تَخَافُونَ أَنْ يَتَخَطَّفَكُمُ النَّاسُ، آن مستضعفی که هرلحظه میهراسیدید که دیگر مردمان و دیگر جنایتکاران و دیگر بیخردان، شما را بربایند، شما را ببلعند، شما را هضم کنند؛ آیا شما، شما ملتی که امروز اینچنین جمعیتتان زیاد و اینچنین شما سرآغازِ یک فتح و پیروزی را مینگرید، همان جمعیتی نیستید که دیروز کم بودید؟!
امروز بر اساس بنیان توحیدی، سرشار و پرمحتوایید
چگونه کم بودید؟! ازنظر کیفیت کم بودید، مگر همان جمعیتی نیستید که دیروز مستضعف بودید و امروز جواب آن مستکبران تاریخ، آن جلادان هرزه، آن خونخواران […]. حالتی که از همین سردمداران جنایتکار، پنج نفر مسلح بودند، وقتی وارد شدم، همگی به حالت تسلیم در مقابل من؛ یک جوان بیسلاح شما امروز، پنج مسلح سردمدار را چاره میسازد و حال آنکه دیروز یک فرد ساده از گروه سردمدار، بر موجودیت شما میتاخت؛ پس شما دیروز کم بودید، مستضعف بودید و میترسیدید که هرلحظه «ناس» و دیگر مردم شما را بربایند، شما را در کام خود هضم کنند؛ اما امروز بر اساس بنیان توحیدی، دیگر کم نیستید، پر هستید، سرشارید، پُرمحتوایید و نه اینکه فقط پُر هستید بلکه دیگر مستضعف به آن صورت نیستید، قیامگر هستید، برپا خاستهاید؛ [زن ما] همانند دیروز فقط موجودیتش اگر سنتی بود، در یک طباخی، در یک پختوپز، در یک جاروکشی منزل، خلاصه نمیشد، امروز همان زنِ دیروز، مادر قهرمان و شیرپرور است، دختر دیروز، دختری که میرفت تا ملعبه دست سردمداران جنایتکار باشد، امروز دختری قهرمان و بهپاخاسته و بنیانگر است؛ کارگر دیروز که کم بود، مستضعف بود و میترسید هرلحظه عمّال و اعمال، او را نابود کند، امروز کارگر قهرمانی است که به تمام تاریخ و تمام کارگران جهان، درس شهامت، درس فضیلت، درس بیداری و درس آگاهی میدهد.
کشاورزِ دیروز شما، که تمام موجودیتش قربانیِ دست سردمدارانِ جُور بود، امروز کشاورزی نمونه، قهرمان و بیدار است. معلم دیروز شما، محصل دیروز شما، که فقط دو عنصر صادرکننده و واردکننده دیپلم بودند، امروز، امروز معلم و محصلی بیدار هستند و همه گروهها. […] دیروز مستضعف بودید، دیروز ترسان و لرزان که مبادا موجودیتتان دستخوش دیگران شود، و امروز کم نیستید، کثیر، و امروز مستضعف نیستید، بهپاخاسته، قیامگر، پخته و در آستانه فتح قرار گرفته است.و امروز دیگر نه اینکه از عُمّال امپریالیزم میترسید، بلکه اوست که از شما میهراسد، بلکه اوست که از شما میترسد؛ اما رفقا، برادران، خواهران، مواظب باشید این میراثی را که با خونِ هزاران قربانی، هزاران شکنجهشده، هزاران تحت ستم، به دست آوردید، باید در حفظ آن بکوشید و چگونه باید کوشید؟
باید اخلاق اسلامی پخش کنید
جوانان قهرمان شما که هماکنون در این آستانه فتح، عنان شهر و […] را در اختیار گرفتهاید، باید بدانید که وظیفه شما از هماکنون پخش اخلاق اسلامی است. اگر انتظامات شهر هستید، باید بداند جوانی که در نیمهشب بیدار میایستد، تا به عامل امپریالیزم بگوید که من بیدارم، من هوشیارم، من نمیهراسم؛ باید برای سایر همنوعهایتان اخلاق اسلامی تقدیم کنید. باید اخلاق اسلامی پخش کنید.
ای مرد! هماکنون که در آستانه فتحی باید برای همسرت و دخترت و پسرت اخلاق اسلامی پخش کنی. ای زن! هماکنون که در آستانه فتحی باید برای شوهرت و فرزندانت اخلاق اسلامی هدیه کنی. ای روحانی، ای دانشجو، ای معلم، ای دانشآموز، ای پزشک، ای مهندس، ای کارگر، ای کشاورز، ای قاضی، ای کارمند و ای تمام گروه طبقات، از امروز و بلکه از دیروز رسالت شما خطیرتر شد، باید آنچنان اخلاق اسلامی پخش کنید، باید آنچنان منظم باشید…من به احترام وقت اذان… اگر این ندای رسولالله(ص)، این ندای الله، در تمام جامعههای بشری طنین افکَنَد، به احترام این صدا، به احترام این سخن و به ندای این منادی بزرگ، سخنم را خاتمه میدهم، زیرا هیچ سخنی و هیچ مطلبی و هیچ حرفی بالاتر از مطلب و حرف الله و رسول (ص) نیست[صلوات حاضران- قرائت اذان بهصورت دستهجمعی].