کج‌دارومریز می‌رویم

بررسی تعامل صداوسیما با بازیگران اجتماعی

بازیگران، سلبریتی، شهرت، سرمایه اجتماعی و واژگانی ازاین‌قبیل، مفاهیم نوینی هستند که تا امروز با چنین کیفیت و کمیتی مورداستفاده قرار نمی‌گرفتند. این مفاهیم به‌موازات رواجشان، مزایا و چالش‌های جدیدی را هم پیش پای جامعه بشری گذاشتند.

تاریخ انتشار: 11:56 - چهارشنبه 1404/01/27
مدت زمان مطالعه: 5 دقیقه
بررسی تعامل صداوسیما با بازیگران اجتماعی

به گزارش اصفهان زیبا؛ بازیگران، سلبریتی، شهرت، سرمایه اجتماعی و واژگانی ازاین‌قبیل، مفاهیم نوینی هستند که تا امروز با چنین کیفیت و کمیتی مورداستفاده قرار نمی‌گرفتند.

این مفاهیم تازه به‌دوران‌رسیده به‌موازات رواجشان، مزایا و چالش‌های جدیدی را هم پیش پای جامعه بشری گذاشتند؛ همین‌طور قوانین و فرهنگ‌سازی‌هایی که لازم بود نظم پیشین جامعه حفظ شود؛ باوجوداین، توسعه آن‌ها در کشورهای به‌اصطلاح درحال‌توسعه و حتی توسعه‌یافته، بی‌دردسر نبود؛ همچون جامعه ایرانی که خصوصا در یک دهه گذشته در تعامل و مدیریت سلبریتی، ستاره و سرمایه‌های اجتماعی‌اش دچار مسئله شده است.

در ادبیات فرهنگی و اجتماعی گاهی واژگان ستاره و سلبریتی مترادف هم قلمداد می‌شوند؛ به معنی افرادی که یا به‌دلیل ویژگی‌های ذاتی‌شان یا به علت فعلی خاص در موقعیتی ویژه موردتوجه عموم مردم قرار می‌گیرند.

چنین افرادی درصورتی‌که شهرتشان دوام داشته باشد و با مقبولیت اجتماعی همراه شود، سرمایه اجتماعی هم محسوب می‌شوند؛ موقعیتی که شخص می‌تواند بر عموم جامعه تأثیرگذار باشد و به‌نوعی، در راستای تسریع تثبیت ارزش‌ها و اهداف جامعه گام بردارد؛ بااین‌حال، گاهی افراد این پیوستار سلبریتی، ستاره و سرمایه اجتماعی را به‌درستی طی نمی‌کنند و چالش‌هایی برای خودشان و جامعه به‌وجود می‌آورند؛ افرادی که از موقعیت ممتاز و حضورشان در فرهنگ شهرت، استفاده درستی نمی‌کنند و درنهایت سرمایه اجتماعی خودشان را هم زیر سؤال می‌برند.

مصادیق متعددی از طغیان ستاره‌ها در فرهنگ غرب که حتی سرزمین تولد ستاره‌ها هم بود، نشان از این دارد که این پدیده نوظهور نیز همچون سایر پدیده‌های اجتماعی نیاز به چهارچوب‌بندی دارد؛ چه رسد به جامعه ایرانی که این مفاهیم را از سرزمینی دیگر به عاریت گرفته و هنوز نتوانسته است آن را بومی فرهنگ خودش کند.

نمونه آن به‌طورخاص بازیگران و فوتبالیست‌های مشهوری هستند که در چندسال گذشته هم‌زمان با تب‌وتاب‌های سیاسی و فرهنگی کشور، اظهارنظرهای سیاسی رادیکالی داشتند و درنهایت هم سرنوشت فعالیت حرفه‌ای‌شان به مهاجرت از کشور منتهی شد؛ البته در سوی دیگر این ماجرا رسانه رسمی و ملی وجود دارد که زمانی سرمایه مادی و معنوی خود را برای تربیت این ستاره‌ها صرف کرده و پس از این تحولات با چالش مواجه شده است.

درواقع پایان فعالیت حرفه‌ای ستاره یا سلبریتی‌ها در رسانه‌های رسمی علاوه بر پیامدهای شخصی که برای خود آن‌ها داشته، بعد دیگری هم دارد و آن تلویزیونی است که سال‌ها به چنین افرادی میدان داده و برخی از آن‌ها نیز سرمایه اجتماعی مقبولی هم میان مردم به‌دست آورده‌اند؛ اما حالا و در موقع ثمردهی‌شان، با فقدان آن‌ها مواجه شده است.
چنین دیالکتیک دو سو ضرری در چند سال گذشته شکل ‌گرفته است و متأسفانه برخی واقعیت آن را نمی‌پذیرند؛ چه سلبریتی‌ها و هوادارانشان که به‌درستی معترف نمی‌شوند با مهاجرت از کشور دیگر خبری از رونق پیش

ینیان نیست و به رکودی ابدی گرفتار شده‌اند و چه برخی مسئولان رسانه‌ای که منکر سرمایه اجتماعی و هنری برخی اشخاص شده و بودونبود آن‌ها را تأثیرگذار نمی‌دانند. البته در یک سال گذشته کم‌وبیش شاهد بازگشت از چنین نگاه‌هایی بوده‌ایم؛ چه بازیگران اسبقی که هرچند وقت یک‌بار از موقعیت کنونی‌شان اظهار تأسف می‌کنند و چه مسئولانی که برخی نگرش‌های پیشینشان را تغییر داده‌اند.

در همین راستا گفت‌وگویی داشتیم با محمدرضا شیخ‌بهایی. او فعال فرهنگی و رسانه‌ای است که دیدگاه‌هایش را درباره چگونگی عملکرد رسانه ملی در مواجهه با ستاره‌های اجتماعی به «اصفهان‌زیبا» گفت.

در هفته گذشته یکی از بازیگران و تهیه‌کنندگان اسبق صداوسیما گفت‌وگویی با یکی از شبکه‌های تلویزیونی داشت و در ذیل صحبت‌هایش اشاره کرد که او مانده و تلفن همراهش. در این سمت ماجرا هم تلویزیونی را داریم که هفتمین فصل سریال پایتخت را پخش می‌کند و به نقل از برخی آمارها مجدد توانسته است تعداد فراوانی از مخاطب را به‌واسطه این برنامه جذب کند. این مصداق‌ها را گفتم که موضوع کلی گفت‌وگویمان معلوم شود. بازیگر و تلویزیون که گاهی دوگانه هم شده‌اند، چطور می‌شود به یک تعامل مثبت و سودآور برای هر دو طرف رسید؟

موضوعی که اینجا مطرح می‌شود، نوع نگاه ما به مسئله است.

متأسفانه در مواجهه با سلبریتی‌ها نگاه ما از غربی‌ها هم رادیکال‌تر است؛ درحالی‌که آنجا تعامل با سلبریتی قانون دارد. آزادی‌عمل‌هایی که ما اینجا داریم، هیچ کجا رایج نیست.

مثلا زمانی که یک مجری در شبکه BBC مشغول می‌شود، یک بازه زمانی مشخص و طولانی به این شبکه متعهد می‌شود و درصورتی‌که بخواهد فعالیتی خارج از شبکه داشته باشد، باید بخش اعظمی از سودش را به شبکه پرداخت کند؛ اما در کشور ما چطور است؟

سال‌ها آنتن تلویزیون را به یک شخص می‌دهیم تا رشد کند و بعد هم فرد در دوران اوجش بدون هیچ تعهدی کار را رها می‌کند؛ درصورتی‌که اگر همان ابتدا تعهدهایی داشتیم، به وضعیت امروز دچار نمی‌شدیم؛ حتی این رویه را در شبکه‌های انقلابی‌مان داریم.

می‌گویند فلان شخص پایبند ارزش‌های انقلاب است و به او میدان می‌دهند؛ درحالی‌که همین فرد چند سال دیگر که شرایط مالی فرق می‌کند و اجتماع با دگرگونی‌هایی مواجه می‌شود، ممکن است رفتار دیگری نشان دهد.

قوانین و تعهدها و بازدارندگی که دارند، نکته درستی است و فقدان آن کاملا مشهود است؛ اما پرسش این است که آیا نباید رسانه ملی برای جذب بازیگران به ارزش‌های خودش تلاش کند؟ می‌بینیم که معمولا بازیگران و مجریان زمانی که از عدم ارتباط‌های آتی‌شان با رسانه ملی مطمئن می‌شوند، به بدگویی از آن روی می‌آورند؛ درواقع تعهدهایی هم اگر باشد، صرفا در ظاهر می‌تواند این افراد را متعهد به سازمان نگه دارد و نیاز به فعالیت بنیادی‌تری است.

ببینید دراین‌رابطه باید به جامعه اطراف این اشخاص هم توجه کنیم. معمولا بازیگران از دهک‌های اول جامعه نیستند و دهک‌های بالای جامعه هم زیاد تعهد خاصی به ارزش‌های انقلاب ندارند. طبیعتا آنچه در نگرش این افراد شکل می‌گیرد، متأثر از اندیشه‌های اطرافیانشان خواهد بود.

پیشنهاد مشخصی برای برون‌رفت از این شرایط دارید؟
اول اینکه، ما همچنان ذیل همین رویه در حرکت هستیم؛ اما اگر بپرسید آیا یک‌دفعه می‌توانیم این روند را اصلاح کنیم، باید بگویم نه. اگر بپرسید که می‌توان به‌راحتی برای این افراد جایگزین پیدا کرد، بازهم می‌گویم نه.

راهکار فعلی کج‌دارومریز طی‌کردن است؛ یعنی از یک‌سو، بازیگران را حفظ کنیم تا از دست نروند و از سوی دیگر، خلاقیت داشته باشیم و نیروی جدید تربیت کنیم.

با توجه ‌به نکته‌ای که گفتید، مبنی بر حفظ سلبریتی‌های پیشین، به نظرتان رویکرد رسانه ملی در این ‌خصوص چیست؟ مثلا بعد از تب‌وتاب‌های 1401 شاهد بودیم که رسانه ملی می‌خواست در فضایی عاری از سلبریتی ها برنامه‌هایش را پیش ببرد و البته نقد جدی هم به آن شد که موفق نبوده و ریزش جدی مخاطب داشته است؛ ولی الان مجدد شاهد پخش سریالی مثل پایتخت و بازگشت برخی مجریان هستیم.
یک‌وقت شما می‌خواهید کار را از صفر و در یک محیط آزمایشگاهی شروع کنی، آن‌وقت می‌گوییم بله، اقدام درست، جلوگیری از پرورش و استفاده از سلبریتی‌هاست؛ ولی ما الان در آن شرایط نیستیم.

الان کار درست همان کج‌دارومریز طی‌کردن است که فکر می‌کنم رسانه ملی هم در همین راستا حرکت می‌کند. درست است که یک زمانی قصد داشت بدون سلبریتی‌هایش ادامه دهد، ولی به هر دلیلی، ممکن نشد؛ درعوض الان برای اینکه با هجمه‌ها مقابله کند و نشان دهد که همه بازیگران مطرح ارتباطشان را با رسانه ملی قطع نکرده‌اند، پایتخت را پخش می‌کند؛ ولو اینکه بازیگرانش دستمزد زیادی هم دریافت کنند.اما در این شرایط باید از سمت دیگر خلق شخصیت و داستان هم داشته باشیم.

رسانه ملی در کنار پخش سریال پایتخت باید سریال‌های کوچک و بزرگی هم تولید کند که انحصار پیش نیاید و به‌مرور بتواند این جایگزینی را داشته باشد؛ درحالی‌که ما فقط همان بخش اول را عمل می‌کنیم.

پس درمجموع نگاهتان معطوف به تربیت و مدیریت سلبریتی‌هاست؟
اتفاقا نکته این است که الان دیگر خلق سلبریتی نباید تنها هدف باشد. ببینید ما الان نسبت به دهه‌های گذشته در شرایطی هستیم که شبکه‌های اجتماعی روی کار آمده‌اند و این‌ها رقیب جدی سلبریتی‌های تلویزیونی شده‌اند؛ درواقع دیگر ممکن نیست مثل قبل شاهد تأثیرگذاری سلبریتی‌ها باشیم.

مثلا امسال با هزینه چندمیلیاردی برنامه محفل تولید می‌شود و مورداستقبال هم قرار می‌گیرد؛ ولی همین میزان استقبال را دهه 70 برنامه آقای قرائتی بدون صرف چنین بودجه‌ای داشت. این یعنی هم شرایط زمانه متفاوت شده و هم اینکه اصلا قرار نیست دیگر برنامه‌ای مثل محفل سلبریتی خلق کند یا قرار نیست به‌طور مشخص روی سلبریتی کردن داورانش تمرکز کند. اگرچه نتیجه ضمنی کار این هم می‌شود، ولی هدف اصلی جذب مخاطب است.

اما نمی‌توان ادعا کرد که این برنامه هم طیف جامعی از مخاطب را دربرگرفته است.
بله، قبول دارم؛ ولی امکانش هست. یک‌سری خطوط قرمز هست که برای مخاطب جذاب است و اگر آن‌ها شناسایی شود، نتیجه جالبی خواهد داشت؛ مثلا فسادهای اقتصادی یا مثلا داستان‌هایی مثل تنهایی لیلا.

ازاین‌دست داستان‌های پرداخته‌نشده، هزاران کارنکرده داریم؛ داستان‌ها و برنامه‌هایی که صرفا امتداد کارهای پیشین نباشد و همراه با خلاقیت و ابداع باشد.

اگر این رویه را داشته باشیم، نه یک‌دفعه‌ای، اما جایگاهش را میان مخاطبان به‌مرور پیدا می‌کند. البته باید در نظر گرفت که گاهی سازمان‌های دولتی به این دلیل که در هر شرایطی بودجه‌شان را دریافت می‌کنند، توجهی به بازدهی کارشان ندارند و این هم مسئله‌ای است که مانع فعالیت افراد جدید و بروز خلاقیتشان می‌شود.

برچسب‌های خبر
دیدگاهتان را بنویسید

- دیدگاه شما، پس از تایید سردبیر در پایگاه خبری اصفهان زیبا منتشر خواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد‌شد
- دیدگاه‌هایی که به غیر از زبان‌فارسی یا غیرمرتبط با خبر باشد منتشر نخواهد‌شد

یازده − چهار =