به گزارش اصفهان زیبا؛ «مرگ و زندگی او در دستان شماست»؛ این جملهای است که معمولا برای ترغیب خانوادهها برای اهدای عضو اعضای عزیزانشان به کار برده میشود؛ اینکه اقدام شما میتواند فرد دیگری را به رندگی بازگرداند، میتواند چراغ یکخانه را روشن نگه دارد، میتواند گرمابخش حیات در خانوادهای دیگر باشد و… . جملههایی احساسی که به امید تأثیرگذاری در کوتاهمدت به کار برده میشود و بهتر است اینطور بگوییم که تأثیر چندانی هم ندارد!
ایران کشوری است که ازنظر علم پزشکی پیوند عضو در رتبه اول آسیا قرار دارد و در مقابل، آنطور که گفته میشود، سالانه هشتهزار عضو سالم از افراد مرگ مغزی در زیر خاک مدفون میشود یا از سوی دیگر اینطور بگوییم که باوجوداینکه بیش از 27هزار بیمار نیازمند پیوند عضو داریم، سالانه حدود سه تا چهارهزار بیمار نیازمند پیوند عضو جانشان را از دست میدهند و طبق آمار، هر سه ساعت یک بیمار نیازمند پیوند عضو در ایران فوت میکند؛ یعنی روزانه 10 نفر و سالانه حدود سه تا چهار هزار بیمار نیازمند عضو را از دست میدهیم.
انتشار چنین آمار و ارقامی بیانگر این است که از یکسو نیاز به اعضای پیوندی در کشور بسیار جدی است و از سوی دیگر، باوجود اعضای قابل پیوند، رغبت مردم برای این امر پایین است. درواقع فرهنگ اهدای عضو در کشور نهادینه نشده است. درحالیکه همواره در مواقع بحرانی همچون بلایای طبیعی مردم به یاری شهروند میشتابند و از صدق دلشان به فکر همنوعشان هستند، همچنان درزمینه اهدای عضو به فرهنگسازی کمالیافته نرسیدهایم.آنطور که دکتر امید قبادی، نایبرئیس انجمن اهدای عضو ایرانیان میگوید: «مهمترین چالش در اهدای عضو، نبود فرهنگ درست از واژه مرگ مغزی است. بیشتر مردم این حقیقت را که مرگ مغزی برابر با مرگ قطعی است، باور ندارند.» درواقع خانواده متوفی علم درستی در خصوص مسائل پزشکی ندارند و توأمان با فشار ناشی از فقدان حیات عزیزشان، نمیتوانند مرگ او را بپذیرند. علاوه بر چنین تبیینی میتوان اشارهای هم به ناآگاهی از شرایط جسم و روح بعد از مرگ داشت. برخی مردم معتقدند که اگر اعضای بدن عزیزانشان بعد از مرگ از جسم آنها جدا شود، باعث ناراحتی خاطر متوفی شده و آرامش از او سلب میشود یا حتی اینطور میگویند که «بدن بچهام را چطور تکهتکه کنم و بازهم بگم که بچه من است؟»
یک بعد دیگر ماجرا نیز به عدم آگاهی از اهمیت اهدای عضو برمیگردد. گاهی اوقات خانواده متوفی در لحظه نمیتوانند تصمیم بگیرند که اقدام آنها چقدر ارزشمند است. ازآنجاکه زمان طلایی اهدای عضو منحصر به 24 ساعت ابتدایی مرگ مغزی است، اگر پیش از واقعه خانواده در خصوص چنین تصمیمگیری به نتیجه نرسیده باشند، فشار ناشی از فقدان عزیزشان باعث میشود نتوانند اهمیت موضوع و زندگیهایی را که تداوم پیدا میکند، درک کنند .چنین عواملی و دیگر مواردی که ممکن است در ذهن افراد و خانوادهها بگذرد، باعث شده است امروزه شاخص اهدای عضو 14درصد باشد؛ البته به گفته دکتر اقبالی «این رقم در 1379، 2درصد بوده و این یعنی 70درصد رشد داشتیم؛ اما شاخص قابلقبول برای کشور 30 و شاخص ایدئال 45 است؛ یعنی نسبت به شاخص قابلقبول هم یکسوم مسیر را جلو رفتهایم.»
فرهنگسازی برای اهدای عضو ازجمله مسائلی است که در سالهای پیش کموبیش به آن پرداختهشده و گاهی در برنامههای پربیننده تلویزیونی هم آیتمهای مخصوصی برای آن ساخته شده است یا چند ماه پیش بود که نشان اهدایعضو روی گواهینامه قرار گرفت و تا قبل از رونمایی رسمی، حدود 300هزار نفر از مردم گواهینامه دارای نشان اهدای عضو را دریافت کردند؛ بااینحال چنین امری بهاندازهای که حیاتبخش است، دشواریهای روحی زیادی هم برای پذیرش دارد و نمیتوان انتظار داشت که مردم خودجوش به چنین تصمیمی برسند؛ خصوصا که دریافت کارت اهدای عضو بهتنهایی دارای ارزش نیست و رضایت خانوادهها شرط ضروری برای اجراییشدن این تصمیم است.