«آلا»؛ بازتولید درام اجتماعی یا تجربه شکست‌خورده در فرم؟

سریال «آلا» با ورودش به جدول پخش شبکه سه در تیر ۱۴۰۴ و همزمان با ماه محرم، تصمیم گرفت سخنی تازه درباره مهم‌ترین دغدغه جمعیتی ایران، یعنی بحران فرزندآوری و ناباروری، بگوید.

تاریخ انتشار: ۰۹:۰۶ - سه شنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۴
مدت زمان مطالعه: 3 دقیقه
«آلا»؛ بازتولید درام اجتماعی یا تجربه شکست‌خورده در فرم؟

به گزارش اصفهان زیبا؛ سریال «آلا» با ورودش به جدول پخش شبکه سه در تیر ۱۴۰۴ و همزمان با ماه محرم، تصمیم گرفت سخنی تازه درباره مهم‌ترین دغدغه جمعیتی ایران، یعنی بحران فرزندآوری و ناباروری، بگوید. «آلا» با رویکرد اپیزودیک، هر قسمت را به قصه‌ای مستقل، ولی در بستر کلی فرزندآوری و چالش‌های خانوادگی تقدیم مخاطب می‌کند.

اما آیا موفق می‌شود این چالش‌ها را به زبان تصویر و فرم مدرن و اثرگذار منتقل کند یا خودش هم اسیر کلیشه‌ها و ضعف‌های ساختاری می‌شود؟

در بعد فرمالیسم، قاب‌بندی‌ها و کاربرد میزانسن در «آلا» به روشنی از دغدغه نمایاندن فضای واقع‌گرای شهری و خانوادگی روایت تأثیر می‌پذیرد. کارگردان، شکیل مظفری، نخستین تجربه جدی‌اش را محافظه‌کارانه آغاز می‌کند؛ دوربین عمدتاً ثابت است، کات‌ها نرم و کم‌تنش‌اند و جریان روایت با ریتم کند حرکت می‌کند.

این آرامش نه تنها بر فضای روانی اغلب اپیزودها تأثیر می‌گذارد، بلکه بعضاً ضرب‌آهنگ سریال را با بحران زیستی و درونی شخصیت‌ها نامتوازن می‌کند.

چشم‌انداز بصری با نورپردازی سرد، دکورهای مینیمال و لباس‌هایی با رنگ‌های خاکستری یا سرمه‌ای مکمل، فضای بی‌جان و روتینی به اثر داده‌اند؛ تصمیمی که از یک سو بیانی متناسب با واقعیت اجتماعی طبقات متوسط به پایین به حساب می‌آید، اما از سوی دیگر موجب شده آثار برخی اپیزودها به لحاظ بصری تفاوت یا جذابیت ویژه‌ای نداشته باشد.

مهم‌تر اینکه این رویکرد سرد و سترون با مضمون اصلی سریال یعنی بحران ناباروری و ناخوشایندی زیستن در تکرار و رنج همخوانی دارد، ولی اغراق در آن، به مرز یکنواختی می‌رسد و مخاطب را به جای همدلی، دچار خستگی می‌کند.در ساختار روایی، استفاده از اپیزودیک بودن در ذات خود فرصت مهمی برای ورود به مصادیق متنوع اجتماعی و انسانی می‌کند.

«آلا» ظاهراً با الهام از فرمت مجموعه‌های موفق خارجی، سعی می‌کند هر قسمت را به تجربه زوجی خاص اختصاص بدهد؛ زوج‌هایی که هر کدام به دلیلی خاص درگیر بحران فرزندآوری هستند.

این تلاش در برخی قسمت‌ها منجر به روایت ملموس و همذات‌پندارانه شده و می‌توان گفت که نقطه قوت سریال در انتخاب موضوعات متنوع و واقعی است که برای بیشتر خانواده‌های ایرانی آشنا هستند.

با این حال، این رویکرد یک نقطه‌ضعف تکنیکی هم دارد. به دلیل نبود یک خط روایی قدرتمند و پیوسته، شخصیت‌پردازی‌ها سطحی باقی می‌مانند و فرصت شکل‌گیری همدردی و تحول شخصیت در مسیر اثر از دست می‌رود و عمدتاً با تیپ‌های شناخته‌شده طرفیم تا شخصیت‌هایی که تماشاگر در فرجام کار به یاد بیاورد.

در بحث بازیگری، «آلا» ترکیبی هوشمندانه از بازیگران باتجربه و نسل جوان را به صحنه می‌آورد. داریوش فرهنگ با نوع خاص دیسیپلین و وقار، نقش پدر، مشاور یا بزرگ فامیل را به دقت و بدون اغراق ایفا می‌کند.

بازی سام قریبیان، نیلوفر کوخانی و نفیسه روشن نیز در نقش زوج‌های جوان تلاش‌گرانه است، اما در برخی قسمت‌ها درگیر نوعی تصنع و شعارزدگی می‌شود و صحنه‌هایی که قرار است اوج عاطفی یا بحرانی باشند، بیشتر به مونولوگ‌های اجتماعی با چاشنی دلسوزی شبیه‌اند تا سکانس‌هایی بی‌واسطه.

با این وجود، در سکانس‌هایی که خطای تدوین یا سانسور (مثلاً سانسور عجیب دست بازیگران با تار کردن تصویر) به اجرا درآمده، تأثیرگذاری بازی‌ها تا حد زیادی تضعیف می‌شود؛ اتفاقی که نمونه‌اش در مینی‌سکانس‌های وایرال شده شبکه‌ها هم به چشم می‌آید و نه فقط ریتم بلکه حس درام را بهم می‌زند.

فیلمنامه در دیالوگ‌نویسی و بیان مسائل اجتماعی، در اغلب اپیزودها و موقعیت‌های حاد، دچار شعارزدگی و کلیشه است. شخصیت‌ها برای حل بحران یا انتقال پیام سریال، اغلب وارد گفت‌وگوهای مستقیم و رک درباره بحران فرزندآوری یا پایداری خانواده ایرانی می‌شوند؛ دیالوگ‌هایی که در بهترین حالت واقع‌گرایند و در بدترین شکل، جنس خطابه‌های دولتی و تبلیغاتی به خود می‌گیرند.

جای خالی گفت‌وگوهای زیرمتنی، ایما و اشاره و استفاده از زبان تصویر بیشتر حس می‌شود؛ این یعنی بیشتر تماشاچی در حال شنیدن نظریه یا نصیحت است تا کشف درام.با این همه، نمی‌توان منکر بعضی نقاط قوت «آلا» بود.

استفاده از موسیقی تیتراژ با صدای سالار عقیلی، به شکل هوشمند به زخم اجتماعی اثر عُمق می‌دهد و در لحظه‌هایی که دوربین سراغ کانون تنهایی زوج‌ها یا زنانی می‌رود که با واهمه ناباروری و فشار اجتماعی دست‌به‌گریبان‌اند، از لحاظ حسی و شنیداری قابل تأمل است. همچنین نمایش همدلانه بحران‌های نسلی در برخی اپیزودها، از جمله تقابل مادربزرگ‌ها و مادران جوان درباره تربیت یا داشتن فرزند، به بسط مسئله‌ای فراگیر کمک می‌کند و اجازه نمی‌دهد روایت صرفاً در فضای تجویزی باقی بماند.

به لحاظ تکنیکی اما ایراداتی چون سوتی مشهور تعویض بی‌دلیل کیف در یک سکانس (کوله‌پشتی در خانه، کیف رودوشی در کوچه)، فواصل نامتوازن تدوین و بعضی صحنه‌های اضافی که صرفاً به پر کردن زمان پخش کمک می‌کنند، مانع از تجربه‌ای حرفه‌ای در روایت تلویزیونی می‌شوند و ضربه جدی به حس باورپذیری و جدیت درام وارد می‌کنند.

«آلا» را باید نماینده جریانی دانست که در صداوسیمای ایران تلاش دارد نسخه تازه‌ای از روایت بحران اجتماعی عرضه کند، اما اغلب در محدودیت‌های فرمی و ساختاری قدیمی گرفتار می‌شود.

موفقیت این سریال در ایجاد بحث عمومی و حرکت به سمت روایت‌های واقع‌گراتر را نمی‌توان انکار کرد، اما در سطح نقد جدی فرمالیستی و تجربی سینماگرانه، این اثر فاصله‌ای محسوس با سریال‌های موفق اجتماعی معاصر دارد. اگر بازنگری در شیوه فیلمنامه‌نویسی، تدوین و بازی گرفتن از کاراکترها اتفاق بیفتد، شاید «آلا» روزی پلی شود میان درام اجتماعی عمیق و تلویزیون عامه‌پسند ـ اما تا آن روز هنوز راه درازی مانده است.